۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'بین الملل' به 'بینالملل') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تاثیر' به 'تأثیر') |
||
| خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
چیستی مفهوم ایران و مظهر ایرانیت و ایرانگرایی در طول تاریخ معاصر ایران همواره محل بحثهای فراوان بوده است و در دو قرن گذشته، روشنفکران، سیاست پیشگان و پژوهشگران بسیاری با پیش فرضها و نظریههای تاریخی و جامعه شناسانه به سراغ آن رفتهاند و بسته به خاستگان فکری و ایدئولوژیک خود به نتایجی متفاوت و در مواردی متناقض در این باب نائل گشتهاند. از طرفی دیگر، درهم تنیدگی مفاهیم این حوزه همچون ایرانیت، ایران گرایی، هویت ایرانی، هویت ملی، ملیت، ملی گرایی، وطن پرستی و ... باعث گردیده تا به امروز پاسخ مورد اتفاقی در باب منشا تاریخی شکلگیری مفهوم ایران و ویژگیها و مصادیق بیرونی آن در هر دوره مطرح نشده باشد و این مقوله همچنان مورد مناقشه باقی بماند. لذا به منظور نزدیکشدن به پاسخی مناسب در این حوزه، رهیافت تاریخی، یکی از روشهای پیشرو است. از این رو در این کتاب ضمن پرداختن به مفهوم ایران در آثار اندیشه ورزان عصر ناصری و بررسی زمینهها و عوامل مؤثر بر شکلگیری ایران گرایی نوین و مصادیق آن، گامی کوچک در جهت پر کردن خلاهای موجود در این حوزه و روشن شدن زوایای تاریک آن برداشته شده است. | چیستی مفهوم ایران و مظهر ایرانیت و ایرانگرایی در طول تاریخ معاصر ایران همواره محل بحثهای فراوان بوده است و در دو قرن گذشته، روشنفکران، سیاست پیشگان و پژوهشگران بسیاری با پیش فرضها و نظریههای تاریخی و جامعه شناسانه به سراغ آن رفتهاند و بسته به خاستگان فکری و ایدئولوژیک خود به نتایجی متفاوت و در مواردی متناقض در این باب نائل گشتهاند. از طرفی دیگر، درهم تنیدگی مفاهیم این حوزه همچون ایرانیت، ایران گرایی، هویت ایرانی، هویت ملی، ملیت، ملی گرایی، وطن پرستی و ... باعث گردیده تا به امروز پاسخ مورد اتفاقی در باب منشا تاریخی شکلگیری مفهوم ایران و ویژگیها و مصادیق بیرونی آن در هر دوره مطرح نشده باشد و این مقوله همچنان مورد مناقشه باقی بماند. لذا به منظور نزدیکشدن به پاسخی مناسب در این حوزه، رهیافت تاریخی، یکی از روشهای پیشرو است. از این رو در این کتاب ضمن پرداختن به مفهوم ایران در آثار اندیشه ورزان عصر ناصری و بررسی زمینهها و عوامل مؤثر بر شکلگیری ایران گرایی نوین و مصادیق آن، گامی کوچک در جهت پر کردن خلاهای موجود در این حوزه و روشن شدن زوایای تاریک آن برداشته شده است. | ||
دوران نیم قرن حکومت [[ناصرالدین شاه قاجار|ناصرالدین شاه قاجار]] (1313-1264ق/1896-1848م) یکی از مقاطع مهم تاریخ به شمار میرود که در آن توجه به مفهوم ایران و ایران گرایی در آرا و آثار نخبگان جامعه انعکاس یافته است. بررسی و کنکاش در این آثار و آرا نشان میدهد که این گرایشات فکری تحت | دوران نیم قرن حکومت [[ناصرالدین شاه قاجار|ناصرالدین شاه قاجار]] (1313-1264ق/1896-1848م) یکی از مقاطع مهم تاریخ به شمار میرود که در آن توجه به مفهوم ایران و ایران گرایی در آرا و آثار نخبگان جامعه انعکاس یافته است. بررسی و کنکاش در این آثار و آرا نشان میدهد که این گرایشات فکری تحت تأثیر دو دسته از عوامل اصلی تکوین یافتهاند. اول عوامل درونی که در بردارندهی تصور، تلقی و برداشتی بود که این نخبگان از سرزمین ایران و هویت فرهنگی - تاریخی مستمر آن داشتند. بدین معنا که ایران در قرن 19 م با برخورداری از میراث تاریخی دیرپا و آگاهی فرهنگی نسبت به هویت خود،به عصر ملت - سازی پای گذاشته بود. دوم عوامل بیرونی بود که ایران از آغازین سالهای حاکمیت قاجاریه در قرن نوزدهم میلادی / سیزدهم قمری با آن مواجه گردید. | ||
وقوع انقلاب صنعتی و پیروزی ایدئولوِژی سرمایهداری لیبرالیسم در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی و تشدید رقابتهای استعماری بین کشورهایی چون انگلیس، فرانسه و روسیه از جمله تحولات اقتصادی و سیاسی بود که در آستانه شکلگیری حاکمیت قاجارها رخ داده بود و سبب شد ایران از اوایل عهد قاجار درگیر مناسبات نظام بینالملل گردد. از حیث اوضاع داخلی ایران، گزارشهای غالب سیاحانی که در آغاز سده نوزدهم میلادی از ایران دیدن کردهاند؛ بیانگر بدبختیهای مملکت در زمینهی کاهش جمعیت، فقر و انحطاط اقنصادی و جدایی آن از جریان اصلی سیاست، تجارت، علم و فرهنگ جهانی بود که خود پیامد قریب به هشتاد سال بیثباتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از سقوط صفویه به شمار میآید. | وقوع انقلاب صنعتی و پیروزی ایدئولوِژی سرمایهداری لیبرالیسم در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی و تشدید رقابتهای استعماری بین کشورهایی چون انگلیس، فرانسه و روسیه از جمله تحولات اقتصادی و سیاسی بود که در آستانه شکلگیری حاکمیت قاجارها رخ داده بود و سبب شد ایران از اوایل عهد قاجار درگیر مناسبات نظام بینالملل گردد. از حیث اوضاع داخلی ایران، گزارشهای غالب سیاحانی که در آغاز سده نوزدهم میلادی از ایران دیدن کردهاند؛ بیانگر بدبختیهای مملکت در زمینهی کاهش جمعیت، فقر و انحطاط اقنصادی و جدایی آن از جریان اصلی سیاست، تجارت، علم و فرهنگ جهانی بود که خود پیامد قریب به هشتاد سال بیثباتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از سقوط صفویه به شمار میآید. | ||