پرش به محتوا

میشل فوکو: زهد زیبایی‌شناسانه به‌مثابه گفتمان ضد دیداری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آن ها ' به ' آن‌ها '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آن ها ' به ' آن‌ها ')
 
خط ۴۹: خط ۴۹:
در فصل اول کتاب، نخست به مفهوم «جامعۀ نمایش» در عصر کلاسیک پرداخته می‌شود. جامعه‌ای که دال باشکوه و مرکزی آن، همان پادشاه/ جلاد است. تمامی قلمرو نو و روشنایی بدان دال مرکزی تعلق دارد و توده‌ها در تاریکی و خاموشی خویش به این شکوه و جلال خیره شده‌‌اند. ضرورت و اهمیت «مقایسۀ جامعه نمایش و جامعۀ مراقبت» در آن است که این امکان برای ما ایجاد می‌شود تا دلیل مخالفت و نقد انسان‌شناسی مدرن نزد فوکو عیان شود. انسان‌شناسی مدرن به عنوان محصول علوم انسانی، پیامد شکل‌گیری و تعمیق روابط نامتقارن و نامتقابل در جامعۀ مراقبت/ مدرن است، چیزی که فوکو از آن به «کردارهای شکاف‌انداز» تعبیر می‌کند. مفهوم نابرابری یا روابط نامتقارن و نامتقابل همچون چسبی است که به پندار نگارنده تمامی آثار فوکو را به هم مرتبط می‌سازد.
در فصل اول کتاب، نخست به مفهوم «جامعۀ نمایش» در عصر کلاسیک پرداخته می‌شود. جامعه‌ای که دال باشکوه و مرکزی آن، همان پادشاه/ جلاد است. تمامی قلمرو نو و روشنایی بدان دال مرکزی تعلق دارد و توده‌ها در تاریکی و خاموشی خویش به این شکوه و جلال خیره شده‌‌اند. ضرورت و اهمیت «مقایسۀ جامعه نمایش و جامعۀ مراقبت» در آن است که این امکان برای ما ایجاد می‌شود تا دلیل مخالفت و نقد انسان‌شناسی مدرن نزد فوکو عیان شود. انسان‌شناسی مدرن به عنوان محصول علوم انسانی، پیامد شکل‌گیری و تعمیق روابط نامتقارن و نامتقابل در جامعۀ مراقبت/ مدرن است، چیزی که فوکو از آن به «کردارهای شکاف‌انداز» تعبیر می‌کند. مفهوم نابرابری یا روابط نامتقارن و نامتقابل همچون چسبی است که به پندار نگارنده تمامی آثار فوکو را به هم مرتبط می‌سازد.


در بخش‌های بعدی تلاش می‌شود تا نشان داده شود که چگونه قدرت با دیوانگان، بزرهکاران و زندانیان، بیماران روانی و منحرفان جنسی مواجه و رودرو می‌شود بدون آنکه لحظه‌ای امکان مقاومت و شورش از سوی آنها‌ باشد. قدرت به همان شدت که آن ها را مبدل به ابژه‌های معرفت می‌سازد، خود را از دایرۀ شناخت/دید خارج می‌سازد.
در بخش‌های بعدی تلاش می‌شود تا نشان داده شود که چگونه قدرت با دیوانگان، بزرهکاران و زندانیان، بیماران روانی و منحرفان جنسی مواجه و رودرو می‌شود بدون آنکه لحظه‌ای امکان مقاومت و شورش از سوی آنها‌ باشد. قدرت به همان شدت که آن‌ها را مبدل به ابژه‌های معرفت می‌سازد، خود را از دایرۀ شناخت/دید خارج می‌سازد.


تصویری که [[فوکو]] از جامعه مدرن می‌دهد براساس مدل «زندان سراسربین بنتام» طراحی شده است سراسربین بنتامی تجسد و تعین کامل سیطرۀ چشم‌های نامتقارن و نامتقابل است. نگهبان در برج مراقبت همچون خداوندگار، کوچک‌ترین تصورات و حرکات زندانی را می‌بیند، بدون آنکه لحظه‌ای خود دیده شود. چنین مکانیسمی منجر به ظهور سوژه علوم انسانی می‌شود.
تصویری که [[فوکو]] از جامعه مدرن می‌دهد براساس مدل «زندان سراسربین بنتام» طراحی شده است سراسربین بنتامی تجسد و تعین کامل سیطرۀ چشم‌های نامتقارن و نامتقابل است. نگهبان در برج مراقبت همچون خداوندگار، کوچک‌ترین تصورات و حرکات زندانی را می‌بیند، بدون آنکه لحظه‌ای خود دیده شود. چنین مکانیسمی منجر به ظهور سوژه علوم انسانی می‌شود.