۱۱۶٬۹۳۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ها' به 'هها') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ت هاى ' به 'تهاى ') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
1-انقلاب فرهنگى و آموزشى: در اين فراز، از انقلاب فرهنگى و بايستى دگرگونى نظام آموزشى ياد مىکند. نخست فرهنگ و اشارات تربيتى آن را چکيدهوار از کتاب [[جامعه و تعليم و تربيت]] خود(ص 38-39)مىآورد، فرهنگ را تعريف مىکند، اجزاى سهگانه و نيز سه عنصر عمومى، تخصصى و اختراعى آن را شماره مىکند. سپس به وظايف سهگانه مراکز آموزشى و تربيتى در برابر ميراث فرهنگى مىپردازد و با اشاره به پربارى فرهنگ اسلامى و پىنهاد وحيانى آن از نفوذش در ادبيات، فلسفه، هنر، آداب، افکار و عقايد مردم ايران مىگويد و گوشزد مىکند که وجود شاهان، پيشگيرنده از در آمدن اسلام در همۀ شئون زندگى مردم بوده است؛ و اکنون بايد کوشيد با الهام از اسلام، دگرگونيهايى بنيادين در فرهنگ جامعه آفريد. لازمۀ اين کار از جمله همکارى مردم است. | 1-انقلاب فرهنگى و آموزشى: در اين فراز، از انقلاب فرهنگى و بايستى دگرگونى نظام آموزشى ياد مىکند. نخست فرهنگ و اشارات تربيتى آن را چکيدهوار از کتاب [[جامعه و تعليم و تربيت]] خود(ص 38-39)مىآورد، فرهنگ را تعريف مىکند، اجزاى سهگانه و نيز سه عنصر عمومى، تخصصى و اختراعى آن را شماره مىکند. سپس به وظايف سهگانه مراکز آموزشى و تربيتى در برابر ميراث فرهنگى مىپردازد و با اشاره به پربارى فرهنگ اسلامى و پىنهاد وحيانى آن از نفوذش در ادبيات، فلسفه، هنر، آداب، افکار و عقايد مردم ايران مىگويد و گوشزد مىکند که وجود شاهان، پيشگيرنده از در آمدن اسلام در همۀ شئون زندگى مردم بوده است؛ و اکنون بايد کوشيد با الهام از اسلام، دگرگونيهايى بنيادين در فرهنگ جامعه آفريد. لازمۀ اين کار از جمله همکارى مردم است. | ||
از | از رسالتهاى مراکز آموزشى، انتقال و معرفى ميراث فرهنگى جامعه است اگر اين مراکز چنين کنند، دگرگوني هاى بنيادى در همه جامعه رخ مىدهد. نويسنده پس از اين با توصيه به جدى گرفتن تعليم و تربيت، به ضرورت وجود متخصص متعهد براى انقلاب آموزشى مىپردازد و به کوتاهى از پار هاى مسائل آموزشى مانند: آموزش پيش از دبستان، آموزش دبستانى و برنامهريزى براى دورههاى ابتدايى، راهنمايى، آموزش متوسطه، آموزش عالى و تربيت معلم، ياد مىکند. | ||
2-دو ويژگى اساسى انسان: نگارنده از اين دو ويژگى، آزادى و تفکر را مىخواهد و معتقد است اگر تعليم و تربيت، روندى باشد که در آن، نسل بزرگتر مىکوشد آگاهى نسل کوچکتر را در زمينههايى چون جهانشناسى و انسانشناسى پرورش دهد، مىتواند از راه پرورش نيروى انديشه در فرد، او را براى برخورد با مسائل آماده کند. نظام هاى تربيتى، هنگامى در برآمدن و فرگشت انسان مؤثرند که در او آگاهى و تفکر بارآورند. نگارنده چون بدينجا مىرسد برخى نظام هاى اجتماعى و تربيتى، در شرق و غرب را با نظام تربيتى اسلام مىسنجد و به برتري هاى اين نظام اشاره مىکند. | 2-دو ويژگى اساسى انسان: نگارنده از اين دو ويژگى، آزادى و تفکر را مىخواهد و معتقد است اگر تعليم و تربيت، روندى باشد که در آن، نسل بزرگتر مىکوشد آگاهى نسل کوچکتر را در زمينههايى چون جهانشناسى و انسانشناسى پرورش دهد، مىتواند از راه پرورش نيروى انديشه در فرد، او را براى برخورد با مسائل آماده کند. نظام هاى تربيتى، هنگامى در برآمدن و فرگشت انسان مؤثرند که در او آگاهى و تفکر بارآورند. نگارنده چون بدينجا مىرسد برخى نظام هاى اجتماعى و تربيتى، در شرق و غرب را با نظام تربيتى اسلام مىسنجد و به برتري هاى اين نظام اشاره مىکند. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
براى بررسى جنبۀ پويايى نظام تربيتى اسلام، نخست واژۀ پويا را در کاربرد هاى گوناگونش نشان مىدهد و با شرح رابطۀ منطقى ميان اجزاى هر مکتب با يکديگر و با کل آن نظام، پويايى هر نظام را به درونى و بيرونى بخش مىکند و آن دو را شرح مىدهد و چگونگى تشخيص پويايى درونى و بيرونى هر نظام را مىآورد و اشاره مىکند که پويايى هر نظام وابسته به جنبۀ عقلانى آن است و سرانجام به پويايى اسلام و نظام تربيتى آن مىپردازد. در شرح جنبۀ عقلانى نظام تربيتى اسلام مىگويد، اسلام بيش از مکتب هاى ديگر به اين جنبه اهميت مىدهد چه، اسلام از اساس بر مبانى عقلانى پاگرفته است و بر اهميت و ارزش عقل در زمينههاى گوناگون تأکيد دارد. سپس از رابطه دين و عقل و نقش بازدارندۀ دين در ويرانى عقل مىگويد و يادآور مىشود که عقل و تعقل در کشف هنجار هاى(احکام)فقهى دخيل است و از منابع آن بهشمار مىرود، در فلسفۀ اخلاق اسلام نيز حکميت عقل در امور و قضاياى اخلاقى پذيرفته شده است. | براى بررسى جنبۀ پويايى نظام تربيتى اسلام، نخست واژۀ پويا را در کاربرد هاى گوناگونش نشان مىدهد و با شرح رابطۀ منطقى ميان اجزاى هر مکتب با يکديگر و با کل آن نظام، پويايى هر نظام را به درونى و بيرونى بخش مىکند و آن دو را شرح مىدهد و چگونگى تشخيص پويايى درونى و بيرونى هر نظام را مىآورد و اشاره مىکند که پويايى هر نظام وابسته به جنبۀ عقلانى آن است و سرانجام به پويايى اسلام و نظام تربيتى آن مىپردازد. در شرح جنبۀ عقلانى نظام تربيتى اسلام مىگويد، اسلام بيش از مکتب هاى ديگر به اين جنبه اهميت مىدهد چه، اسلام از اساس بر مبانى عقلانى پاگرفته است و بر اهميت و ارزش عقل در زمينههاى گوناگون تأکيد دارد. سپس از رابطه دين و عقل و نقش بازدارندۀ دين در ويرانى عقل مىگويد و يادآور مىشود که عقل و تعقل در کشف هنجار هاى(احکام)فقهى دخيل است و از منابع آن بهشمار مىرود، در فلسفۀ اخلاق اسلام نيز حکميت عقل در امور و قضاياى اخلاقى پذيرفته شده است. | ||
4-آموزش در اسلام: گروهى از مربيان، تعليم و تربيت و عادت دادن را يکى پنداشتهاند. آموزش از دو طريق، شدنى است؛ يکى عادت دادن و ديگرى طريق تربيتى. مکتب رفتارگرا طريق عادت دادن و به ديگر سخن طريق شرطى را پذيرفته است اين مکتب مىکوشد همۀ | 4-آموزش در اسلام: گروهى از مربيان، تعليم و تربيت و عادت دادن را يکى پنداشتهاند. آموزش از دو طريق، شدنى است؛ يکى عادت دادن و ديگرى طريق تربيتى. مکتب رفتارگرا طريق عادت دادن و به ديگر سخن طريق شرطى را پذيرفته است اين مکتب مىکوشد همۀ فعاليتهاى انسان را از اين طريق توضيح دهد؛ اما از آنجا که تفکر، فهم و تعقل پايه تعليم و تربيت است گروهى طريق تربيتى را پذيرفتهاند. در اين طريق، يادگيرى از راه طرح مسئله و تلاش براى تحليل و دريافت آن رخ مىدهد. در اين روزگار گرايش تربيتى غالب، بر نهاده بر عادت دادن يا شرطى شدن است. نگارنده چهار دليل بر اين مدعا ياد مىکند و پيش از پرداخت نگرش تعليم و تربيت اسلامى در اينباره، اندکى به شرطى شدن و تعليم و تربيت مىپردازد. وى براى روشن شدن ديدگاه نظام تربيتى اسلام در اينباره، به جنبۀ عقلانى تعليم و تربيت اسلامى تکيه دارد و از آن مىگويد. پس از اين به جنبۀ انقلابى نظام تربيتى اسلام مىرسد و با برشماردن ويژگي هاى مکتب انقلابى، يادآور مىشود که مکتب اسلام جنبههاى بنيادين انقلابى را داراست و با شرح اين جنبه به ويژگى ديگر نظام تربيتى اسلام؛ يعنى، استمرار مىپردازد و پس از شرح اين ويژگى و اشاره به اينکه نظام تربيتى اسلام در همه زمينهها استمرار دارد بر ويژگى هفتم اين نظام؛ يعنى، همگانى بودن تعليم و تربيت انگشت مىنهد و با شرح آن اين فراز را پايان مىدهد. | ||
5-هدف هاى تربيتى در اسلام: در اين فراز، پار هاى هدف هاى تربيتى در اسلام، معرفى و جنبههاى تربيتى آنها بررسى مىشود. اين هدفها چنيناند: پرستش خداوند، تقوا، تعليم حکمت، پرورش روح عدالتخواهى، تکامل انسان، برادرى و همکارى، دوستى با ملتهاى ديگر؛ پرورش نيروى انديشه، پرورش روح اجتماعى و پرورش شخصيت اخلاقى. پس از اين و در پى بحث اهداف، از برخى روشهاى تربيتى اسلام ياد مىشود مانند: | 5-هدف هاى تربيتى در اسلام: در اين فراز، پار هاى هدف هاى تربيتى در اسلام، معرفى و جنبههاى تربيتى آنها بررسى مىشود. اين هدفها چنيناند: پرستش خداوند، تقوا، تعليم حکمت، پرورش روح عدالتخواهى، تکامل انسان، برادرى و همکارى، دوستى با ملتهاى ديگر؛ پرورش نيروى انديشه، پرورش روح اجتماعى و پرورش شخصيت اخلاقى. پس از اين و در پى بحث اهداف، از برخى روشهاى تربيتى اسلام ياد مىشود مانند: |