۱۲۰٬۹۲۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''قدرت، سیاست و سنت در امپراتوری مغول و ایلخانان''' تألیف مایکل | '''قدرت، سیاست و سنت در امپراتوری مغول و ایلخانان''' تألیف [[هوپ، مایکل|مایکل هوپ]]، ترجمه [[رضوی، سید ابوالفضل|سید ابوالفضل رضوی]]؛ نویسنده در این کتاب برای ارائۀ تفسیر جدیدی از چگونگی فهم و اعمال قدرت در عصر قاآنهای جانشین چنگیز و بهویژه عصر ایلخانان، از نظریۀ [[ماکس وبر]] دربارۀ «روانمندشدن کاریزما» استفاده کرده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
پیدایش حکومت ایلخانی واقعیتی بود که از بطن امپراتوری مغول زاده شد و طبیعی بود که ساختار حاکم بر آن را الگوی خود قرار دهد. در این زمینه اگرچه جامعۀ ایلی مغول در حد فاصل مرگ جنگیز تا زمان قاآنی منگو تا اندازهای متحول شده بود، اما دستورات منگوقاآن به هولاکو، حکایت از آن داشت که هنوز نگاه خانهبهدوشی و نگرش ایلی مبتنی بر برتری اقتصاد نظامی و آمریت بیشتر اشراف نظامی، تعیینکنندۀ نوع رفتار مغولهاست. | پیدایش حکومت ایلخانی واقعیتی بود که از بطن امپراتوری مغول زاده شد و طبیعی بود که ساختار حاکم بر آن را الگوی خود قرار دهد. در این زمینه اگرچه جامعۀ ایلی مغول در حد فاصل مرگ جنگیز تا زمان قاآنی منگو تا اندازهای متحول شده بود، اما دستورات منگوقاآن به هولاکو، حکایت از آن داشت که هنوز نگاه خانهبهدوشی و نگرش ایلی مبتنی بر برتری اقتصاد نظامی و آمریت بیشتر اشراف نظامی، تعیینکنندۀ نوع رفتار مغولهاست. | ||
مایکل هوپ در این کتاب برای ارائۀ تفسیر جدیدی از چگونگی فهم و اعمال قدرت در عصر قاآنهای جانشین چنگیز و بهویژه عصر ایلخانان، از نظریۀ ماکس وبر دربارۀ «روانمندشدن کاریزما» استفاده کرده است. همینطور خاطرنشان میکند که با نگرشی متفاوت، از نحوۀ استفادۀ حمید دباشی از نظریۀ وبر در تفسیر تحولات سیاسی پس از رحلت حضرت رسول (ص) الگو گرفته است؛ با این تفاوت که دباشی نظریۀ وبر را برای شرح نوعی واگرایی تاریخی به کار گرفته است؛ اما هوپ از این نظریه در شناخت نوعی واگرایی ایدئولوژیک در عصر ایلخانان بهره برده است. در تفسیر هوپ، منافع دو گروه برجسته در قدرت موسوم به «کالیچالیستها» و «پاتریمونیالیستها» با ادعای حفظ و حراست از سنن و میراث چنگیزی به چشم میخورد، جناح پاتریمونیال با اهتمام به حق موروثی فرزندان چنگیز، همه چیز را متعلق به خود و حق مشروع تلقی میکند. این تفسیر بهتدریج با اندیشه پادشاهی مطلقه که از سوی نخبگان دیوانی ایرانی به حاکمان مغولی ارائه میشد ترکیب شد و رویکرد پدرشاهانه مغولی را با حمایت جدی دولتمردان ایرانی که منافع خود و جامعه را در تمرکز قدرت در دست ایلخانان میدیدند، همراه ساخت. در مقابل کالیجالیستها معتقد بودند که چنگیزخان، تنها امپراتوری را فتح نکرده، بلکه مجموعه قواعد و سیاستهای تنظیم رفتار و مناسبات سیاسی جدیدی را پدید آورده بود که پشتوانه استمرار قدرت مغول به شمار میرفت. در نگاه آنها قدرت، خبرگی و اشراف ایشان بر این مجموعه قوانین و سنن که به واسطه نزدیکی و شوابق خدمت به رهبر کاریزما حاصل شده بود، آنها را مستحق ثروت و قدرت میکرد و سلاله چنگیز به ناگزیر باید حرمت و موقعیت آنها را لحاظ میکردند. فراز و فرود منحنی قدرت و رقابتهای آنها در روایت مایکل هوپ، در واقع بازنمایی دو تفسیر کهن از مناسبت قدرت است که در اعصار مختلف و ساختارهای گوناگون مصادیق آن را میتوان جستجو کرد. | مایکل هوپ در این کتاب برای ارائۀ تفسیر جدیدی از چگونگی فهم و اعمال قدرت در عصر قاآنهای جانشین چنگیز و بهویژه عصر ایلخانان، از نظریۀ ماکس وبر دربارۀ «روانمندشدن کاریزما» استفاده کرده است. همینطور خاطرنشان میکند که با نگرشی متفاوت، از نحوۀ استفادۀ حمید دباشی از نظریۀ وبر در تفسیر تحولات سیاسی پس از رحلت حضرت رسول(ص) الگو گرفته است؛ با این تفاوت که دباشی نظریۀ وبر را برای شرح نوعی واگرایی تاریخی به کار گرفته است؛ اما هوپ از این نظریه در شناخت نوعی واگرایی ایدئولوژیک در عصر ایلخانان بهره برده است. در تفسیر هوپ، منافع دو گروه برجسته در قدرت موسوم به «کالیچالیستها» و «پاتریمونیالیستها» با ادعای حفظ و حراست از سنن و میراث چنگیزی به چشم میخورد، جناح پاتریمونیال با اهتمام به حق موروثی فرزندان چنگیز، همه چیز را متعلق به خود و حق مشروع تلقی میکند. این تفسیر بهتدریج با اندیشه پادشاهی مطلقه که از سوی نخبگان دیوانی ایرانی به حاکمان مغولی ارائه میشد ترکیب شد و رویکرد پدرشاهانه مغولی را با حمایت جدی دولتمردان ایرانی که منافع خود و جامعه را در تمرکز قدرت در دست ایلخانان میدیدند، همراه ساخت. در مقابل کالیجالیستها معتقد بودند که چنگیزخان، تنها امپراتوری را فتح نکرده، بلکه مجموعه قواعد و سیاستهای تنظیم رفتار و مناسبات سیاسی جدیدی را پدید آورده بود که پشتوانه استمرار قدرت مغول به شمار میرفت. در نگاه آنها قدرت، خبرگی و اشراف ایشان بر این مجموعه قوانین و سنن که به واسطه نزدیکی و شوابق خدمت به رهبر کاریزما حاصل شده بود، آنها را مستحق ثروت و قدرت میکرد و سلاله چنگیز به ناگزیر باید حرمت و موقعیت آنها را لحاظ میکردند. فراز و فرود منحنی قدرت و رقابتهای آنها در روایت مایکل هوپ، در واقع بازنمایی دو تفسیر کهن از مناسبت قدرت است که در اعصار مختلف و ساختارهای گوناگون مصادیق آن را میتوان جستجو کرد. | ||
کتاب در پنج فصل و نتیجهگیری تنظیم شده است. فصل اول ضمن دربرگرفتن ادبیات تحقیق، اعم از مسئلۀ موردنظر، نظریه و چارچوب روشی، نقد و نظر دربارۀ سایر دیدگاهها و نقد منابع مورد استفاده، تکوین قدرت چنگیزخان و جایگاه کاریزمایی او را در ساختار قدرت نوظهور مغول بررسی میکند. | کتاب در پنج فصل و نتیجهگیری تنظیم شده است. فصل اول ضمن دربرگرفتن ادبیات تحقیق، اعم از مسئلۀ موردنظر، نظریه و چارچوب روشی، نقد و نظر دربارۀ سایر دیدگاهها و نقد منابع مورد استفاده، تکوین قدرت چنگیزخان و جایگاه کاریزمایی او را در ساختار قدرت نوظهور مغول بررسی میکند. |