۱۱۱٬۴۴۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه شناسی ' به 'هشناسی ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'سوال' به 'سؤال') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
ورود و خروج مؤلف به مباحث در این اثر در غالب | ورود و خروج مؤلف به مباحث در این اثر در غالب سؤال و جواب میباشد، [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|شعرانی]] مباحث را بسان سؤال کننده یا کسی که در مسئله شک دارد بیان میکند و بعد وارد واکاوی آن میشود و از این طریق تا پایان کتاب عدول نکرده است. و در بیان مطالب آراء اندیشمندان گوناگون را مورد واکاوی قرار میدهد به عنوان مثال در مسئله وحدت اندیشه اصولیها را نیز در کنار اندیشه عرفا مورد بررسی قرار داده است، یا در مسئله کیفیت کلام الله و قدم آن آراء متکلمین و اصولیین و محدثین و متصوفه را بیان کرده است وی نه بسان ناقلی محض است که به تتبعی محض إکتفا کرده باشد بلکه بحث را به سر منزل تحقیق میرساند. | ||
این کتاب شامل دو بخش مقدمه و مباحث میباشد مقدمه به سه بحث زیر اختصاص دارد: | این کتاب شامل دو بخش مقدمه و مباحث میباشد مقدمه به سه بحث زیر اختصاص دارد: | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
اگر بخواهیم برای موضوعاتی که در کتاب مطرح شده جامعی بیابیم آن جامع همان تنزیه حق تعالی از اوهام در ذات حق و صفات علیای او میباشد. | اگر بخواهیم برای موضوعاتی که در کتاب مطرح شده جامعی بیابیم آن جامع همان تنزیه حق تعالی از اوهام در ذات حق و صفات علیای او میباشد. | ||
و اگر بخواهیم | و اگر بخواهیم سؤالها را دستهبندی کنیم آنها را در سه دسته میتوان جای داد: | ||
توهمّاتی که برآمده از عدم توجه به نصوص قرآنی است به عنوان مثال نادان از آیات و یبقی وجه ربک(الرحمن/27) و یا کل شی هالک الا وجهه (القصص/88) صورتی بسان صورت خلق برای حق تصویر میکند و از کریمه الرحمن علی العرش استوی(طه/5) جهت فوقیت برای خود إثبات میکند. | توهمّاتی که برآمده از عدم توجه به نصوص قرآنی است به عنوان مثال نادان از آیات و یبقی وجه ربک(الرحمن/27) و یا کل شی هالک الا وجهه (القصص/88) صورتی بسان صورت خلق برای حق تصویر میکند و از کریمه الرحمن علی العرش استوی(طه/5) جهت فوقیت برای خود إثبات میکند. | ||
سؤالاتی که برای شخص رجوع کننده به أحادیث قدسی و نبوی روی میآورد مثل توهم رها کردن حق تعالی عبادش را از حدیث «هولاء للجنة و لا أبالی و هولاء للنار و لا أبالی». | |||
گاه تفکر شخص باعث برداشت ناصحیح از نصوص شده است مثل اندیشهای که تنزیه را جزء با لحوق نقص قابل جمع نمیداند. | گاه تفکر شخص باعث برداشت ناصحیح از نصوص شده است مثل اندیشهای که تنزیه را جزء با لحوق نقص قابل جمع نمیداند. |