۱۴۶٬۰۰۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ها ' به 'هها ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی ها ' به 'یها ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
وقوع انقلاب صنعتی و انقلاب کبیر فرانسه موجب شتاب شرق شناسی در اروپا شد. آغاز سدهی نوزدهم میلادی دورهی اوج شرق شناسی در اروپا است زیرا دولتهای اروپایی به دلیل رشد سرمایه داری و گسترش نظام مستعمراتی، رقابت گستردهای با یکدیگر آغاز نمودند که یکی از ابزارهای لازم جهات تحقق نظام استعماری، تقویت پایههای شرق شناسی در این کشورها بود. به هر روی تلاشهای شرق شناسان در سدهی نوزدهم بیش تر با تکیه بر مباحث اسلام شناسی از یک سو و مطالعات باستان شناسی قرار داشت. اما در سدهی بیستم پس از تلاشهای گسترده در زمینهی شرق شناسی، حوزههای مختلف نظیر ایران شناسی و سایر حوزههای مطالعاتی زیر مجموعه آن شکل گرفت. | وقوع انقلاب صنعتی و انقلاب کبیر فرانسه موجب شتاب شرق شناسی در اروپا شد. آغاز سدهی نوزدهم میلادی دورهی اوج شرق شناسی در اروپا است زیرا دولتهای اروپایی به دلیل رشد سرمایه داری و گسترش نظام مستعمراتی، رقابت گستردهای با یکدیگر آغاز نمودند که یکی از ابزارهای لازم جهات تحقق نظام استعماری، تقویت پایههای شرق شناسی در این کشورها بود. به هر روی تلاشهای شرق شناسان در سدهی نوزدهم بیش تر با تکیه بر مباحث اسلام شناسی از یک سو و مطالعات باستان شناسی قرار داشت. اما در سدهی بیستم پس از تلاشهای گسترده در زمینهی شرق شناسی، حوزههای مختلف نظیر ایران شناسی و سایر حوزههای مطالعاتی زیر مجموعه آن شکل گرفت. | ||
در حوزه مطالعات ایران شناسی نیز باز هم کشورهای انگلستان، فرانسه و آلمان پیشتاز بودند. بی تردید مهمترین عامل توجه این کشورها به پژوهش در این زمینه، تحت تأثیر متغیرهای گوناگون است که این عوامل ریشه در تحولات سدهی بیستم میلادی داشت؛ عواملی نظیر رقابت دولتهای بزرگ در خاورمیانه بر سر مسأله نفت و انرژی و مسائل ژئوپلیتیک، موجب اهمیت ایران در سیاست خارجی شان گشت که به همراه گزارشهای فراوان سیاحان اروپایی از ایران سدهی هفدهم میلادی ارائه شده بود. ایران شناسی و خاورشناسی در انگلستان و فرانسه عصر استعمار را به جهت این که کشورهای یاد شده منافع فراوانی در شرق داشتند، باید به توسعه استعماری و منافع آنان در این زمینه تحلیل نمود، در حالی که خاورشناسان در آلمان با رویکرد علمی ودانشگاهی همراه بوده است؛ زیرا | در حوزه مطالعات ایران شناسی نیز باز هم کشورهای انگلستان، فرانسه و آلمان پیشتاز بودند. بی تردید مهمترین عامل توجه این کشورها به پژوهش در این زمینه، تحت تأثیر متغیرهای گوناگون است که این عوامل ریشه در تحولات سدهی بیستم میلادی داشت؛ عواملی نظیر رقابت دولتهای بزرگ در خاورمیانه بر سر مسأله نفت و انرژی و مسائل ژئوپلیتیک، موجب اهمیت ایران در سیاست خارجی شان گشت که به همراه گزارشهای فراوان سیاحان اروپایی از ایران سدهی هفدهم میلادی ارائه شده بود. ایران شناسی و خاورشناسی در انگلستان و فرانسه عصر استعمار را به جهت این که کشورهای یاد شده منافع فراوانی در شرق داشتند، باید به توسعه استعماری و منافع آنان در این زمینه تحلیل نمود، در حالی که خاورشناسان در آلمان با رویکرد علمی ودانشگاهی همراه بوده است؛ زیرا آلمانیها در ایران و شرق دارای منافع سیاسی و اقتصادی نبودند. هم چنین آمریکا نیز شرق شناسی را به عنوان یکی از شاخصههای سیاست ملی از سده نوزدهم برای توسعه منافع ملی خود دنبال نمود. این سیاست کم و بیش در آمریکا در رویکرد به شرق شناسی و ایران شناسی تداوم دارد. با این وجود، شرق شناسی و ایران شناسی از نیمه دوم سدهی بیستم و بیست و یکم از شکل استعماری کم و بیش خارج گشت و وارد دوران نوینی شد. به ویژه این مسأله دربارهی فعالیتهای ایرانی شناسی در چند دهه اخیر چشم گیر است. فعالیت ایرانیان مهاجر در اروپا جذابیت زیادی برای پژوهشگران اروپایی فراهم آورد و این موضوع موجب تربیت نسل بزرگی از ایران شناسان در نیمه دوم سده بیستم میلادی در اروپا شد. این ایران شناسان در حوزهها و مسائل عمده ایران شناسی پژوهشهای ارزندهای انجام دادند و افزون بر آن نسلی از ایران شناسی ایرانی را تربیت نمودند که حاصل تلاشهای آنان پژوهشهای ارزندهای است که در نیمه دوم سده بیستم از سوی آنان در حوزههای مختلف نسخه شناسی، باستان شناسی، معماری، تاریخ، ادبیات، مذهب و فرق اسلامی، عرفان و تصوف و سایر شاخههای فرهنگ و تمدن ایرانی به یادگار مانده است. | ||
با آن که پدیده شرق شناسی و ایران شناسی همواره با مسائل سیاسی همراه بوده است، اما با این وجود، ایران شناسان نقشی مهم در بازشناسی هویت ایرانی و کمک به تفهیم و توسعه مبانی ناسیونالیسم ایرانی داشتند. آنان توانستند کم و بیش نقش مهمی در بازشناسی هویت فرهنگی ایفا نمایند. هرچند نقدهایی بر پژوهشهای ایران شناسی یاد شده وارد است، اما این شیوهها و روش ها از سوی پژوهشگران ایرانی به عنوان الگویی برای پژوهش در این حوزه تداوم یافت. مهمترین تأثیرگذاری ایران شناسی بزرگ بر پژوهشگران ایرانی، مسأله روش شناسی و یا همان «متدولوژی» بود. این مسأله تأثیر زیادی در علمی شدن پژوهشهای علوم انسانی و ایران شناسی در ایران داشت. در زمینه متدولوژی و شیوههای پژوهش هنوز پژوهشگران غربی به جهت پر رونق بودن دانش فلسفه و مباحث حوزه نقد و روش شناسی، نوآوریهای ارزشمند دارند. | با آن که پدیده شرق شناسی و ایران شناسی همواره با مسائل سیاسی همراه بوده است، اما با این وجود، ایران شناسان نقشی مهم در بازشناسی هویت ایرانی و کمک به تفهیم و توسعه مبانی ناسیونالیسم ایرانی داشتند. آنان توانستند کم و بیش نقش مهمی در بازشناسی هویت فرهنگی ایفا نمایند. هرچند نقدهایی بر پژوهشهای ایران شناسی یاد شده وارد است، اما این شیوهها و روش ها از سوی پژوهشگران ایرانی به عنوان الگویی برای پژوهش در این حوزه تداوم یافت. مهمترین تأثیرگذاری ایران شناسی بزرگ بر پژوهشگران ایرانی، مسأله روش شناسی و یا همان «متدولوژی» بود. این مسأله تأثیر زیادی در علمی شدن پژوهشهای علوم انسانی و ایران شناسی در ایران داشت. در زمینه متدولوژی و شیوههای پژوهش هنوز پژوهشگران غربی به جهت پر رونق بودن دانش فلسفه و مباحث حوزه نقد و روش شناسی، نوآوریهای ارزشمند دارند. | ||