۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حاكم' به 'حاكم ') |
جز (ویرایش Hbaghizadeh@noornet.net (بحث) به آخرین تغییری که A-esmaili@noornet.net انجام داده بود وا...) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''أسس النظام السياسي عند الإمامية'''، تأليف آیتالله [[محمد سند بحرانى]] است كه در آن نظام | '''أسس النظام السياسي عند الإمامية'''، تأليف آیتالله [[محمد سند بحرانى]] است كه در آن نظام حاكميت را طبق نظر تشيع مورد بررسى قرار داده است.اين کتاب به زبان عربى و در سال 1424 ق نوشته شده است. | ||
لازم به ذكر است كه مباحث کتاب به صورت درس بيان شده و توسط دو نفر از شاگردان فاضل ايشان مكتوب گرديده است. طبق بيان خود استاد اين کتاب قسمت اول مباحث حكومتى را در بر گرفته و بقيه مطالب به حول و قوه الهى در مجلدات بعدى عرضه خواهد شد. | لازم به ذكر است كه مباحث کتاب به صورت درس بيان شده و توسط دو نفر از شاگردان فاضل ايشان مكتوب گرديده است. طبق بيان خود استاد اين کتاب قسمت اول مباحث حكومتى را در بر گرفته و بقيه مطالب به حول و قوه الهى در مجلدات بعدى عرضه خواهد شد. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
بعد از مقدماتى كه از سوى مؤلف و مقررها نوشته شده، مؤلف ضمن اشاره به جايگاه حكومت در اسلام اشارهاى اجمالى نموده است، بعد راجع به سلطه و ولايت نكاتى را بيان نموده و وارد دو بخش اصلى کتاب شده كه اولى در باره | بعد از مقدماتى كه از سوى مؤلف و مقررها نوشته شده، مؤلف ضمن اشاره به جايگاه حكومت در اسلام اشارهاى اجمالى نموده است، بعد راجع به سلطه و ولايت نكاتى را بيان نموده و وارد دو بخش اصلى کتاب شده كه اولى در باره حاكميت خداوند و ديگرى حاكميت معصوم(ع) مىباشد. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
ايشان ابتدا محورهاى اساسى نظام سياسى را به سه محور مهم تقسيم بندى مىكند كه محور اول در باره عناصر اساسى در | ايشان ابتدا محورهاى اساسى نظام سياسى را به سه محور مهم تقسيم بندى مىكند كه محور اول در باره عناصر اساسى در حاكميت تشريع الهى و صلاحيتهاى حاكمى كه حكم به وى تفويض گرديده مىباشد. | ||
در ذيل اين محور مباحثى مطرح شدهاند از قبيل اختياراتى كه شريعت براى يك | در ذيل اين محور مباحثى مطرح شدهاند از قبيل اختياراتى كه شريعت براى يك حاكم در امور سياسى و اجتماعى مشخص نموده و مصدر ولايتها، قدرتها و سلطهها را ذات اقدس الهى معرفى كرده و در مرحله بعد از او به پيامبر(ص) تفويض نموده است كه از پيامبر(ص) به ائمه معصوم(عليهم السلام) تا امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) رسيده و در زمان غيبت به فقيه و مجتهد جامع الشرايطى منتقل شده كه شرايط و مختصات چنين شخصى در قرآن و روايت آمده است، آيه 59 نساء مىفرمايد: '''«أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم'''، در آيه 44 سوره مائده نيز آمده: '''«إنا أنزلنا التوراة فيها هدى و نور يحكم بها النبيون الذين أسلموا للذين هادوا و الربانيون و الأحبار بما استحفظوا من کتاب الله»'''. | ||
مؤلف در ادامه به تفويض ولايتهايى كه از سوى خداوند متعال به انبيا صورت گرفته، اشاره مىنمايد و حجت الله را تشريح نموده، ويژگىها و مختصات حجت الهى را مشخص مىنمايد؛ از جمله اين ويژگىها ارائه مقدرات امور يك سال آينده در شب قدر به محضر ولى الله است؛ آيه 4 سوره دخان راجع به اين شب مىفرمايد: '''«فيها يفرق كل أمر حكيم»''' و آيه 2 سوره نحل نيز اشاره مىنمايد به رسيدن امور مذكور به محضر حجت الهى '''«ينزل الملائكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده»'''. | مؤلف در ادامه به تفويض ولايتهايى كه از سوى خداوند متعال به انبيا صورت گرفته، اشاره مىنمايد و حجت الله را تشريح نموده، ويژگىها و مختصات حجت الهى را مشخص مىنمايد؛ از جمله اين ويژگىها ارائه مقدرات امور يك سال آينده در شب قدر به محضر ولى الله است؛ آيه 4 سوره دخان راجع به اين شب مىفرمايد: '''«فيها يفرق كل أمر حكيم»''' و آيه 2 سوره نحل نيز اشاره مىنمايد به رسيدن امور مذكور به محضر حجت الهى '''«ينزل الملائكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده»'''. | ||
محور دوم كه از چند بعد تشكيل شده به اين صورت مىباشد: 1- عمليات انتخاب | محور دوم كه از چند بعد تشكيل شده به اين صورت مىباشد: 1- عمليات انتخاب حاكم كه در واقع توكيل است براى حاكم و نه توليت، بلكه صلاحيت حاكم منشعب از ولايت و صلاحيت امام(ع) مىباشد الا اينكه در غير امام مردم عهدهدار پيدا كردن شخص واجد شرايط ذكر شده مىباشند، اما چون مردم همگى امكان و توان چنين انتخابى را ندارند فلذا به حجيت قول اهل خبره در موضوعات تمسك مىگردد تا عدهاى كار شناس اين امر به دنبال فرد داراى صلاحيت و ويژگى باشند. بعد دوم تأكيدى است دوباره بر حجيت قول اهل خبره و در بعد سوم مراقبت مردم را از حاكم و حكومت مورد بررسى قرار داده و مىفرمايد: چنانكه مردم در باره انبياى الهى وظيفه طلب معجزه و ادله كافى براى اثبات نبوت را بر عهده دارند، در مورد ديگر حكومتها هم مردم وظيفه نظارتى و مراقبتى را بايد به درستى انجام دهند. آيه 71 سوره توبه مىفرمايد: '''«المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر»'''. | ||
بعد چهارم بعد اعلامى است كه به بررسى چگونگى اداره امور به لحاظ علمى پرداخته است؛ امورى مثل امور مشورتى،امور امنيتى و...در دايره حكومت اسلامى مورد بررسى قرار گرفتهاند. | بعد چهارم بعد اعلامى است كه به بررسى چگونگى اداره امور به لحاظ علمى پرداخته است؛ امورى مثل امور مشورتى،امور امنيتى و...در دايره حكومت اسلامى مورد بررسى قرار گرفتهاند. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
آخرين محور از محورهاى مهم نظام سياسى، بررسى رابطه بين دو محور سابق مىباشد.مطلب بعدى مورد توجه مؤلف مفهوم ولايت و سلطنت و شاخ و برگهاى آن مىباشد. | آخرين محور از محورهاى مهم نظام سياسى، بررسى رابطه بين دو محور سابق مىباشد.مطلب بعدى مورد توجه مؤلف مفهوم ولايت و سلطنت و شاخ و برگهاى آن مىباشد. | ||
آخرين مطلب مؤلف در مقدمه اين است كه در صورت شك در شرايط | آخرين مطلب مؤلف در مقدمه اين است كه در صورت شك در شرايط حاكم، گاهى به حسب اصل عملى و گاهى به حسب دليل اجتهادى بايد عمل كرد. | ||
حاكميت خداوند: همان گونه كه سابقا اشاره شد اولين مؤلفه کتاب در باره حاكميت خداوند است كه مبدأ همه حاكميتها و صلاحيتهاى حكام و مشروعيتشان مىباشد. | |||
مؤلف مىفرمايد: در علوم مختلفى اعم از قانون، حقوق، فلسفه و كلام از اين مطلب سخن به ميان آمده است.اما حق چيست و مبدأ تولد آن كجاست، مطلبى است كه افراد گوناگونى در بارهاش نظر داده و به اقوال مختلفى قائل شدهاند؛ هفت نظريه موجود در اين باره عبارتند از: قدرت و غلبه، طبيعت و فطرت، قدرت، ضرورت حفظ نظام اجتماعى و مصلحت نظم عمومى، عدالت عمومى، احكام عقل و عقد اجتماعى. | مؤلف مىفرمايد: در علوم مختلفى اعم از قانون، حقوق، فلسفه و كلام از اين مطلب سخن به ميان آمده است.اما حق چيست و مبدأ تولد آن كجاست، مطلبى است كه افراد گوناگونى در بارهاش نظر داده و به اقوال مختلفى قائل شدهاند؛ هفت نظريه موجود در اين باره عبارتند از: قدرت و غلبه، طبيعت و فطرت، قدرت، ضرورت حفظ نظام اجتماعى و مصلحت نظم عمومى، عدالت عمومى، احكام عقل و عقد اجتماعى. | ||
مؤلف، در باره عقد اجتماعى نظريه سه تن از نظريه پردازان غربى را تشريح نموده است، بعد از توضيحات فوق مؤلف معنى | مؤلف، در باره عقد اجتماعى نظريه سه تن از نظريه پردازان غربى را تشريح نموده است، بعد از توضيحات فوق مؤلف معنى حاكميت الهى را توضيح داده است. ايشان نبوت خاصه و عامه را حاكميت تشريعيه الهى مىداند كما اينكه امامت به معنى حاكميت تدبيريه الهى مىباشد. | ||
اين تدابير در سه بخش تنفيذيه، قضائيه و تشريعيه مىباشد. ادله | اين تدابير در سه بخش تنفيذيه، قضائيه و تشريعيه مىباشد. ادله حاكميت الهى، بخش بعدى سخن است كه در ضمن پنج دليل مورد بررسى قرار گرفتهاند و عبارتند از: | ||
1- مدنى بالطبع بودن انسان. | 1- مدنى بالطبع بودن انسان. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
5- وجوب دفع ضرر محتمل. | 5- وجوب دفع ضرر محتمل. | ||
در مقابل اين نظريه كه حكومت از آن خداست، نظريه ديگرى وجود دارد كه به دنبال نفى | در مقابل اين نظريه كه حكومت از آن خداست، نظريه ديگرى وجود دارد كه به دنبال نفى حاكميت از خداوند مىباشد. مؤلف در ضمن تنبيهى نظريه سكولاريستى افراد قائل به جدايى دين از سياست را در مورد غير معصوم(ع) واضحتر دانسته و براى تبيين هر چه بيشتر موضوع، بررسى حكومت امامان معصوم(ع) را لازم مىداند. | ||
حاكميت معصوم(ع): ابتدا در اين بخش هرم حكومت كه ابتداى آن از خداوند بوده، تا فقيه مورد باز بينى قرار گرفته، بعد در پنج قسمت بحث ادامه پيدا كرده است؛ بخش اول در باره عقيده امامت و ولايت مىباشد كه به پارهاى از اشكالات در اين زمينه پاسخ داده شده است. | |||
ارواح، نفوس و ابدان اين بزرگواران مورد بحث اولين اصل در ذيل اين مبحث مىباشد؛ گوياترين بيان در اين مورد روايت جابر از امام باقر(ع) است؛ مىگويد: «سألته عن علم العالم، فقال لي:يا جابر، إن في الأنبياء و الأوصياء خمسة أرواح: روح القدس، روح الإيمان، روح الحياة، روح القوة و روح الشهوة؛ بروح القدس(يا جابر) عرفوا ما تحت العرش إلى ما تحت الثرى، ثم قال يا جابر إن هذه الأربعة أرواح يصيبها الحدثان إلا روح القدس فإنها لا تلهو و لا تلعب». | ارواح، نفوس و ابدان اين بزرگواران مورد بحث اولين اصل در ذيل اين مبحث مىباشد؛ گوياترين بيان در اين مورد روايت جابر از امام باقر(ع) است؛ مىگويد: «سألته عن علم العالم، فقال لي:يا جابر، إن في الأنبياء و الأوصياء خمسة أرواح: روح القدس، روح الإيمان، روح الحياة، روح القوة و روح الشهوة؛ بروح القدس(يا جابر) عرفوا ما تحت العرش إلى ما تحت الثرى، ثم قال يا جابر إن هذه الأربعة أرواح يصيبها الحدثان إلا روح القدس فإنها لا تلهو و لا تلعب». |
ویرایش