۶۱٬۱۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
كتاب با مقدمهاى از مترجم آغاز شده است. متن اثر با چند عنوان مقدماتى به بررسى وضع ايران در دوران انقراض هلاكوئيان، ويژگىهاى كلى نهضتهاى قرن چهاردهم ميلادى و معتقدات اين نهضتها پرداخته است. سپس به صورت خاص به نهضت سربداران پرداخته و منابع و مآخذ تاريخ نهضت سربداران، زمينههاى اين نهضت و ويژگىهاى كلى آن و در پايان از انقراض اين نهضت و انعكاس آن در مازندران و گيلان و | كتاب با مقدمهاى از مترجم آغاز شده است. متن اثر با چند عنوان مقدماتى به بررسى وضع ايران در دوران انقراض هلاكوئيان، ويژگىهاى كلى نهضتهاى قرن چهاردهم ميلادى و معتقدات اين نهضتها پرداخته است. سپس به صورت خاص به نهضت سربداران پرداخته و منابع و مآخذ تاريخ نهضت سربداران، زمينههاى اين نهضت و ويژگىهاى كلى آن و در پايان از انقراض اين نهضت و انعكاس آن در مازندران و گيلان و کرمان سخن گفته است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
نويسنده در اولين عنوان كتاب در مورد وضع ايران در دوران انقراض دولت هلاكوئيان سخن مىگويد و اشاره مىكند كه بين سالهاى 1330 و 1380م (731- 782ق) در تاريخ ايران بر اثر افزايش فشار بزرگان چادرنشين مغول و ترك و تشديد بهرهكشى اميران و ملوك الطوايف از روستاييان، آتش جنگهاى داخلى شعلهور شد. پس از مرگ ايلخان ابوسعيد جنگهاى داخلى و مبارزه ملوك الطوايف به خاطر كسب قدرت درگرفت و در اين گيرودار روستاييان و شهريان از غارت و چپاول و تجاوز لشكريان و برخى از اميران فئودال سخت زيان ديدند. جنگ و ستيز از سال 1330 (731ق) تا سال 1350 (751ق) ميلادى بلاقطع در سرزمين ايران و كشورهاى هممرز آن درگير بود و اين خود روزگار مردم را بدتر كرد ولى موعد ورود ايشان را بعرصه مبارزه پيش انداخت <ref>متن كتاب، ص 7</ref>. | نويسنده در اولين عنوان كتاب در مورد وضع ايران در دوران انقراض دولت هلاكوئيان سخن مىگويد و اشاره مىكند كه بين سالهاى 1330 و 1380م (731- 782ق) در تاريخ ايران بر اثر افزايش فشار بزرگان چادرنشين مغول و ترك و تشديد بهرهكشى اميران و ملوك الطوايف از روستاييان، آتش جنگهاى داخلى شعلهور شد. پس از مرگ ايلخان ابوسعيد جنگهاى داخلى و مبارزه ملوك الطوايف به خاطر كسب قدرت درگرفت و در اين گيرودار روستاييان و شهريان از غارت و چپاول و تجاوز لشكريان و برخى از اميران فئودال سخت زيان ديدند. جنگ و ستيز از سال 1330 (731ق) تا سال 1350 (751ق) ميلادى بلاقطع در سرزمين ايران و كشورهاى هممرز آن درگير بود و اين خود روزگار مردم را بدتر كرد ولى موعد ورود ايشان را بعرصه مبارزه پيش انداخت <ref>متن كتاب، ص 7</ref>. | ||
وى در عنوان بعدى كتاب از ويژگىهاى كلى نهضتهاى قرن چهاردهم سخن به ميان مىآورد. در قرن چهاردهم ميلادى خروج سربداران خراسان از لحاظ وسعت بزرگترين و از نظر تاريخى مهمترين نهضت آزادىبخش خاورميانه بود و بدون ترديد تأثير حتمى در جنبشهاى ديگر (كه از لحاظ وضع اجتماعى شركت كنندگان و هدفهاى سياسى همانند آن بود) داشته است: از آن جمله بود نهضت مازندران (در سال 1350م يا 751ق)، گيلان (در سال 1370م يا 772ق)، | وى در عنوان بعدى كتاب از ويژگىهاى كلى نهضتهاى قرن چهاردهم سخن به ميان مىآورد. در قرن چهاردهم ميلادى خروج سربداران خراسان از لحاظ وسعت بزرگترين و از نظر تاريخى مهمترين نهضت آزادىبخش خاورميانه بود و بدون ترديد تأثير حتمى در جنبشهاى ديگر (كه از لحاظ وضع اجتماعى شركت كنندگان و هدفهاى سياسى همانند آن بود) داشته است: از آن جمله بود نهضت مازندران (در سال 1350م يا 751ق)، گيلان (در سال 1370م يا 772ق)، کرمان (سال 1373م يا 775ق) سمرقند و ناحيه رود زرافشان (سال 1365م يا 767ق). بين اين نهضتها و جنبشهاى مردم خاور نزديك و ميانه در قرن پانزدهم ميلادى- از قبيل خروج شيخ بدر الدين سماوى- بيور كلوجى مصطفى در تركيه عثمانى به سال 18- 1415م (821- 818ق) و نهضت حروفيون در ايران و آذربايجان و آسياى صغير در نيمه اول سده پانزدهم ميلادى و قيام مردم خوزستان در سال 1440م (844ق) و سالهاى بعد و غيره و همچنين خروج آلافرانك -كه پيشتر به وقوع پيوسته بود- علائم خويشاوندى و نزديكى وجود دارد كه به چشم مىزند <ref>همان، ص 10</ref>. | ||
نويسنده در ادامه مباحث كتاب، معتقدات اين نهضتها را خاطر نشان مىشود؛ مثلاً مىگويد كه «در قرن چهاردهم ميلادى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن به لباس دين و بهويژه مذهب شيعه و مسلك «تصوف» ملبس بود. اين پديده كاملاً با رنگ مذهبى نهضتهاى مردم اروپاى غربى در قرون وسطى متشابه است. همچنانكه در اروپاى غربى جنبشهاى اجتماعى قرون وسطى (كه متوجه فئوداليزم و روبناى عقيدتى آن يعنى مذهب كاتوليك بود) به شكل مخالفت با مذهب رسمى در آمده با شعار «رجعت به دوران آغاز مسيحيت» وارد عرصه مبارزه مىشدند، در ايران نيز نهضتهاى متشابه با شعار مبارزه با مذهب رسمى (و همچنين مبارزه با ياساى چنگيز خان) و موافقت با مذهب رسمى «رجعت به قوانين صدر اسلام» -كه در نظر عامه مردم كمال مقصود بود- جريان داشت. ولى دين در نهضتهاى اجتماعى تابع بود نه متبوع. در هر صورت لفافه مذهبى عقيدتى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن بههيچوجه ماهيت آن جنبشها را تغيير نداد» <ref>همان، ص 14</ref>. | نويسنده در ادامه مباحث كتاب، معتقدات اين نهضتها را خاطر نشان مىشود؛ مثلاً مىگويد كه «در قرن چهاردهم ميلادى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن به لباس دين و بهويژه مذهب شيعه و مسلك «تصوف» ملبس بود. اين پديده كاملاً با رنگ مذهبى نهضتهاى مردم اروپاى غربى در قرون وسطى متشابه است. همچنانكه در اروپاى غربى جنبشهاى اجتماعى قرون وسطى (كه متوجه فئوداليزم و روبناى عقيدتى آن يعنى مذهب كاتوليك بود) به شكل مخالفت با مذهب رسمى در آمده با شعار «رجعت به دوران آغاز مسيحيت» وارد عرصه مبارزه مىشدند، در ايران نيز نهضتهاى متشابه با شعار مبارزه با مذهب رسمى (و همچنين مبارزه با ياساى چنگيز خان) و موافقت با مذهب رسمى «رجعت به قوانين صدر اسلام» -كه در نظر عامه مردم كمال مقصود بود- جريان داشت. ولى دين در نهضتهاى اجتماعى تابع بود نه متبوع. در هر صورت لفافه مذهبى عقيدتى نهضتهاى مردم ايران و كشورهاى هممرز آن بههيچوجه ماهيت آن جنبشها را تغيير نداد» <ref>همان، ص 14</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
نويسنده در بررسى منابع و مآخذ تاريخ نهضت سربداران، خروج سربداران خراسان را از لحاظ اهميت تاريخى در درجه اول دانسته و كتاب «تاريخ سربداران» كه مؤلف آن معلوم نيست و در قرن چهاردهم ميلادى نوشته شده را نخستين منبعى مىداند كه سرگذشت سربداران خراسان را نقل كرده است. سپس به بررسى منابع مىپردازد <ref>همان، ص 26-30</ref>. | نويسنده در بررسى منابع و مآخذ تاريخ نهضت سربداران، خروج سربداران خراسان را از لحاظ اهميت تاريخى در درجه اول دانسته و كتاب «تاريخ سربداران» كه مؤلف آن معلوم نيست و در قرن چهاردهم ميلادى نوشته شده را نخستين منبعى مىداند كه سرگذشت سربداران خراسان را نقل كرده است. سپس به بررسى منابع مىپردازد <ref>همان، ص 26-30</ref>. | ||
از اينجا به بعد كتاب از زمينههاى قيام نهضت سربداران، تأسيس و نخستين گامهاى دولت سربداران، انقراض دولت سربداران، ويژگىهاى اين دولت و انعكاس نهضت سربداران در مازندران و گيلان و | از اينجا به بعد كتاب از زمينههاى قيام نهضت سربداران، تأسيس و نخستين گامهاى دولت سربداران، انقراض دولت سربداران، ويژگىهاى اين دولت و انعكاس نهضت سربداران در مازندران و گيلان و کرمان سخن به ميان آورده است <ref>همان، ص 31-109</ref>. | ||
در پايان كتاب رساله «مجمل فصيحى از سربداران» اطلاعات مفيدى از تاريخ سربداران به دست مىدهد. در اين رساله به صورت سالشمار از 722-808ق گزارشاتى از تاريخ سربداران ذكر شده است؛ به عنوان نمونه در سال 749ق قتل كلو اسفنديار حاكم سربدار در سبزوار بر دست پهلوان على حيطآبادى و درويش فخرالدين مشهدى ذكر شده است <ref>همان، ص 114</ref>. | در پايان كتاب رساله «مجمل فصيحى از سربداران» اطلاعات مفيدى از تاريخ سربداران به دست مىدهد. در اين رساله به صورت سالشمار از 722-808ق گزارشاتى از تاريخ سربداران ذكر شده است؛ به عنوان نمونه در سال 749ق قتل كلو اسفنديار حاكم سربدار در سبزوار بر دست پهلوان على حيطآبادى و درويش فخرالدين مشهدى ذكر شده است <ref>همان، ص 114</ref>. |
ویرایش