۱۱۸٬۶۸۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه اش ' به 'هاش ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
تفسیر مستقل عقل و دل در فصول اوّل و دوّم کاری بنیادین است و بدون این تعریف و توصیف درک اختلاف و چالش فیمابین آن دو دشوار است. نویسنده در تعریف عقل نگرشی فلسفی را لحاظ میکند و از چند عقل که در فلسفه کاربرد دارد سخن میگوید. عقل هیولانی، عقل بلملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد از آن جمله است<ref>متن، صص 14-13</ref>. در همین بخش تعاریفی از عقل وجود دارد که ماهیّت آن را بیشتر مشخّص میکند. نویسنده حدود ده معنی یا تعریف برای عقل آورده که قابل توجّه است، برخی از این تعاریف چنین است: جوهر مجرّد ذاتاً و فعلاً. وجود منبسط. قوّهی ادراک کلّیّات. قوّهی ادراک خیر و شر، و تمییز نفع و ضرر. ملکهی داعی بر خیرات و حسنات. ملکهی تنظیم امور زندگانی و مواردی دیگر. <ref>متن، صص 16-15</ref>. | تفسیر مستقل عقل و دل در فصول اوّل و دوّم کاری بنیادین است و بدون این تعریف و توصیف درک اختلاف و چالش فیمابین آن دو دشوار است. نویسنده در تعریف عقل نگرشی فلسفی را لحاظ میکند و از چند عقل که در فلسفه کاربرد دارد سخن میگوید. عقل هیولانی، عقل بلملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد از آن جمله است<ref>متن، صص 14-13</ref>. در همین بخش تعاریفی از عقل وجود دارد که ماهیّت آن را بیشتر مشخّص میکند. نویسنده حدود ده معنی یا تعریف برای عقل آورده که قابل توجّه است، برخی از این تعاریف چنین است: جوهر مجرّد ذاتاً و فعلاً. وجود منبسط. قوّهی ادراک کلّیّات. قوّهی ادراک خیر و شر، و تمییز نفع و ضرر. ملکهی داعی بر خیرات و حسنات. ملکهی تنظیم امور زندگانی و مواردی دیگر. <ref>متن، صص 16-15</ref>. | ||
در بخش دیگر به تعریف دل و قلب پرداخته و به تفصیل از آن سخن گفته است. در تعریف دل | در بخش دیگر به تعریف دل و قلب پرداخته و به تفصیل از آن سخن گفته است. در تعریف دل اشارهای به سخنان [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمّد غزّالی]] در [[کیمیای سعادت]] دارد و تفصیل آن را از طریق [[إحياء علوم الدين|احیاء علوم الدّین]] در بخش شرح عجایب دل توضیح میدهد. کمیبعد توضیحی واژگانی در قرآن را اساس قرار میدهد و برخی الفاظ قریب المضمون را در کنار هم مورد بررسی قرار میدهد که از جمله عبارتند از: قلب، صدر، فؤاد و بطن. برای هر کدام بر اساس آیات قرآن توضیحاتی دارد که برای بهتر فهمیدن دل مهم است. | ||
بخش دیگر به فلسفه و عرفان پرداخته و معنا و روش و کار هر یک را در این باره تشریح میکند، دل را منسوب به عرفان و عقل را به فلسفه نسبت میدهد. توضیحاتی از کتابهای [[مصباح الانس فی شرح مفتاح غیب الجمع و الوجود|مصباح الانس]] و اسفارالاربعه زمینهی حث را فراهم میکند و از قول [[برتراند راسل]] در [[تاریخ فلسفهی غرب]] توضیحی در خصوص فلسفه میدهد. <ref>متن، ص 33</ref>. آنگاه از زبان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] ابیاتی را روایت میکند که عقل و دل، عرفان و فلسفه، علم ظاهر و علم باطن را نشانه میرود. در فصول چهار و پنج و شش به افلاطون توجّه میدهد زیرا افلاطون از بابت فلسفه و اشراقی که در کار خود کرده است جانب هر دو طرف را در خود دارد. هم از فلسفه سخن میگوید و هم از عرفان، هم از عقل هم از دل. نظریات مثل و معرفت و موقعیّت روح را از همین بابت مورد ملاحظه قرار میدهد. | بخش دیگر به فلسفه و عرفان پرداخته و معنا و روش و کار هر یک را در این باره تشریح میکند، دل را منسوب به عرفان و عقل را به فلسفه نسبت میدهد. توضیحاتی از کتابهای [[مصباح الانس فی شرح مفتاح غیب الجمع و الوجود|مصباح الانس]] و اسفارالاربعه زمینهی حث را فراهم میکند و از قول [[برتراند راسل]] در [[تاریخ فلسفهی غرب]] توضیحی در خصوص فلسفه میدهد. <ref>متن، ص 33</ref>. آنگاه از زبان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] ابیاتی را روایت میکند که عقل و دل، عرفان و فلسفه، علم ظاهر و علم باطن را نشانه میرود. در فصول چهار و پنج و شش به افلاطون توجّه میدهد زیرا افلاطون از بابت فلسفه و اشراقی که در کار خود کرده است جانب هر دو طرف را در خود دارد. هم از فلسفه سخن میگوید و هم از عرفان، هم از عقل هم از دل. نظریات مثل و معرفت و موقعیّت روح را از همین بابت مورد ملاحظه قرار میدهد. |