۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های ' به 'ههای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'آن ها ' به 'آنها ') |
||
| خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
خاستگاه و پیشینهی تفسیر تصویر به تعبیری به تجربهی چشم ها در حوزهی زبان باز می گردد. هر بیننده و هر مفسری، از منظر تاریخ هنر که بنگریم، به نوعی در امر تفسیر دخیل میشود. به سخنی، هر بیننده ای از نوعی تطبیق پوشیده و پنهان میان تصویر و کاربرد زبان عمل می کند که چنین تطبیقی درجایی دیگر صورت نمی بندد. در ظاهر امر، تفسیر تصویر در حقیقت با ترجمهی میان این دو حوزه سرو کار دارد؛ ترجمه ای که در پی هویت تصویر و واژه است؛ یا به عبارتی دیگر، در پی رابطه ای انطباقی و گاه متباین میان آن چیزی است که در زبان تصویری و زبان در معنی اخص آن درک و دریافت میشود. باری، تفسیر در صدد فهم و دریافت معناست. از منظر علمی، حاصل چنین روندی باید با روش هایی مستدل همراه شود و پیوسته سنجیده و ارزیابی شود. اگرچه تفسیر تصویر بیرون از چهارچوب زبان ممکن و مقدور نیست، برقراری پیوند و انطباق این دو نیز ساده نیست. صفحات پیش رو کوششی است درکاربست روشی در تفسیر و تأویل تصویر. غالب پژوهش ها در حوزهی تحقیق در باب نمادها و نشانه ها، با وجود اتحاذ رویکرد ها و روش های متفاوت، می کوشند پیوند متن و تصویر - زبان و ایماژ - را نشان دهند. دو پژوهش این کتاب نیز در صددند نشان دهند تصاویر تاریخی، اشکال و صوری صرف نیستند، بلکه اسنادی اند حامل و حاوی روح فرهنگ و تاریخ. این تصاویر متضمن وحدتی از کلام و تصویر یا صورت و معنا هستند و فقط با به کارگیری منابع و مآخذی از حوزههای گوناگون دانش می توان جایگاه و معنای | خاستگاه و پیشینهی تفسیر تصویر به تعبیری به تجربهی چشم ها در حوزهی زبان باز می گردد. هر بیننده و هر مفسری، از منظر تاریخ هنر که بنگریم، به نوعی در امر تفسیر دخیل میشود. به سخنی، هر بیننده ای از نوعی تطبیق پوشیده و پنهان میان تصویر و کاربرد زبان عمل می کند که چنین تطبیقی درجایی دیگر صورت نمی بندد. در ظاهر امر، تفسیر تصویر در حقیقت با ترجمهی میان این دو حوزه سرو کار دارد؛ ترجمه ای که در پی هویت تصویر و واژه است؛ یا به عبارتی دیگر، در پی رابطه ای انطباقی و گاه متباین میان آن چیزی است که در زبان تصویری و زبان در معنی اخص آن درک و دریافت میشود. باری، تفسیر در صدد فهم و دریافت معناست. از منظر علمی، حاصل چنین روندی باید با روش هایی مستدل همراه شود و پیوسته سنجیده و ارزیابی شود. اگرچه تفسیر تصویر بیرون از چهارچوب زبان ممکن و مقدور نیست، برقراری پیوند و انطباق این دو نیز ساده نیست. صفحات پیش رو کوششی است درکاربست روشی در تفسیر و تأویل تصویر. غالب پژوهش ها در حوزهی تحقیق در باب نمادها و نشانه ها، با وجود اتحاذ رویکرد ها و روش های متفاوت، می کوشند پیوند متن و تصویر - زبان و ایماژ - را نشان دهند. دو پژوهش این کتاب نیز در صددند نشان دهند تصاویر تاریخی، اشکال و صوری صرف نیستند، بلکه اسنادی اند حامل و حاوی روح فرهنگ و تاریخ. این تصاویر متضمن وحدتی از کلام و تصویر یا صورت و معنا هستند و فقط با به کارگیری منابع و مآخذی از حوزههای گوناگون دانش می توان جایگاه و معنای آنها را در فرایند درهم تنیده و پیچیدهی تاریخ و فرهنگ به منزلهی نمادهایی واجد معنا بازشناخت. در این فرایند، ارتباط و استناد این نمادها هرچه بیشتر با شواهد و قراینی از حوزههای مختلف فرهنگ همراه باشد، هر شاهدی ما را قدمی به درک معنای آنها نزدیک تر خواهد کرد. | ||
کاربست رویکرد و روش علمی در تأویل و تفسیر دادههای تاریخی در دو پژوهش این کتاب نشان می دهد معنای تصاویر از رهگذر اشراق و ادراکی بی واسطه و جز آن، خود را بر ما منکشف و آشکار نمی سازد و به خودی خود نیز سخن نمی گوید. در این تصاویر، جلوه ای از باورها و معرفت و علم و آیین های گذشته مضمر و مستتر است که پرده برگرفتن از | کاربست رویکرد و روش علمی در تأویل و تفسیر دادههای تاریخی در دو پژوهش این کتاب نشان می دهد معنای تصاویر از رهگذر اشراق و ادراکی بی واسطه و جز آن، خود را بر ما منکشف و آشکار نمی سازد و به خودی خود نیز سخن نمی گوید. در این تصاویر، جلوه ای از باورها و معرفت و علم و آیین های گذشته مضمر و مستتر است که پرده برگرفتن از آنها در گرو بررسی دقیق یکایک اجزا و عناصر آن هاست. | ||
روشی که پژوهندگان این دو گفتار در تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی آن اختیار کردهاند روش آیکون نگاری و آیکون شناسی است که واضعان اصلی آن واربورگ - پانوفسکی بودهاند و شاید توضیحی موجز و مختصر در باب وجه تسمیهی این روش تحلیلی - تفسیری بتواند اهمیت جایگاه آن را در تأویل تاریخ هنر، روشن و ضرورت گزینش چنین روشی را در تأویل نگارههای هنر ایرانی - اسلامی توجیه کند: | روشی که پژوهندگان این دو گفتار در تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی آن اختیار کردهاند روش آیکون نگاری و آیکون شناسی است که واضعان اصلی آن واربورگ - پانوفسکی بودهاند و شاید توضیحی موجز و مختصر در باب وجه تسمیهی این روش تحلیلی - تفسیری بتواند اهمیت جایگاه آن را در تأویل تاریخ هنر، روشن و ضرورت گزینش چنین روشی را در تأویل نگارههای هنر ایرانی - اسلامی توجیه کند: | ||