۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه اش ' به 'هاش ') |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
مفهومى كه [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] از عدالت ارائه ميدهد به گونهاى تنظيم يافته كه شاخههاى آن به تمام موضوعات و چهرههاى هستى كه زير حاكميت عدل قرار دارد، گسترش مى يابد و بر اساس همين اصل عدالت، [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] مسائل سياسى، اقتصادى و فردى را مورد توجه و تجزيه و تحليل قرار داده و طى ده باب، در هر جا عدل را به فراخور موضوع، تقرير و پايهگذارى كرده است. | مفهومى كه [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] از عدالت ارائه ميدهد به گونهاى تنظيم يافته كه شاخههاى آن به تمام موضوعات و چهرههاى هستى كه زير حاكميت عدل قرار دارد، گسترش مى يابد و بر اساس همين اصل عدالت، [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] مسائل سياسى، اقتصادى و فردى را مورد توجه و تجزيه و تحليل قرار داده و طى ده باب، در هر جا عدل را به فراخور موضوع، تقرير و پايهگذارى كرده است. | ||
بحثهاى گسترده و عميق [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] درباره اعتدال، درواقع بازتابى است از بحرانى كه | بحثهاى گسترده و عميق [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] درباره اعتدال، درواقع بازتابى است از بحرانى كه جامعهاش درگير آن بوده و هم راهحل و پاسخى براى آن. [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] به بحران عدالت در دوره قاجاريه واكنش نشان مىدهد و عامل انحطاط و مبتلا شدن به انواع بليات را افراط و تفريط يا انحراف از حد ميانه مىداند. وى در اثر ديگر خود؛ يعنى تحفه الملوك، صراحتا به اين بحران اشاره دارد كه همه اصناف و گروههاى اجتماعى عصرش از طريقه اوليه خود بيرون آمده و انحراف از شريعت نمودهاند: علاوه بر متصوفه و متفلسفه، تمام فرق ديگر از علما، جهلا، سلاطين، رعايا، اغنيا، فقرا، زراع، اهل صنايع و حرف، همگى از طريقه اوليه بيرون رفتهاند و عدول و انحراف از شريعت و طريقتى كه تكليف هر يك از آنهاست نمودهاند. وى با برداشتى كه از ماهيت بحران دوره خويش دارد تنها راهحل آنرا، استوار ساختن روان و رفتار انسان و جامعه بر طريقه انصاف و اعتدال مىداند. در واقع مىتوان گفت بحثهاى [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] در تحفه الملوك و ميزان الملوك، ارائه قواعدى است كه فرد - اعم از سلطان و رعيت مىتواند با به كارگيرى آنها به وضعيت ميانهاى در خصال و رفتار خويش دست يابد و سپس به جامعهاى كه تك تك اعضايش به چنين وضعيتى دست يافتهاند ملحق گردد. | ||
[[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] در باب ششم از اين اثر، پس از بيان ارزش و جايگاه علم در اسلام، با تقسيم علم به ظاهر و باطن، عالمان را نيز به سه گروه تقسيم مىكند: - عالم به علم ظاهر عالم به علم باطن - عالم به هردو. [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] از ميان عالمان تنها دو گروه اخير و نيز دستهاى از گروه اول را ناجى و عالم حقانى مىداند لكن مدعى است تعداد عالمان حقانى در برابر گروههالكين به تعداد انگشتان دست هم نمىرسد. وى در اينباره مى-نويسد: و اين طايفهاند كه روز به روز زياد مىشوند و غلبه مىكنند و غاصب حق و منصب عالم حقانى مىگردند. برخى از اينان نيز بر سر منابر به مداحى سلاطين مشغول مىشوند و فاتحه و دعاهاى خير براى آنها مىگويند چنانكه در اين زمانها بسيار و فراوان مىباشند. وى در ادامه، درباره عالم حقانى، كه شايستگى فرمان روايى در عصر غيبت را دارد، مىگويد: حقاً خير و بركت يكى از ايشان شرق و غرب را فرا مىگيرد و مردمان در پناه دولت او مىباشند و آن است مدار وقت و قطب زمان و آن است كه حضرت پيغمبر(ص) فرموده: علماء امتى كانبياء بنى اسرائيل. تفاخر به آن نموده و آن است كه تاجدار العلماء ورثه الانبياء مىباشد. لكن [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] در يافتن چنين فقيهى در روزگار خويش چندان خرسند به نظر نمىرسد و به واژه نادرالوجود روى مىآورد. اين سخنان نشان مىدهد كه وى نمىتوانسته علمايى را كه در روزگارش مىزيستهاند شايسته حكومت بداند چراكه عالمان از دست يابى به ويژگىهاى كه وى براى عالم حقانى برمىشمارد كوتاهى كرده و نتوانستهاند شرايط نيابت عامه را در خود احراز كنند و به سخن ديگر، از عهده وظايف خويش به شايستگى برنيامدهاند. و درنهايت با نااميدى از تشكيل حكومت مجتهد جامع الشرايط در عصر غيبت به گونهاى بر تفكيك حوزه عرفيات از شرعيات صحه مىگذارد و در صدد ارائه يك جامعه نمونه در اين گفتمان برمىآيد. درواقع مىتوان گفت ميزان الملوك در منظومه انديشه سياسى وى به دوره تفكيك آن دو حوزه اختصاص دارد. | [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] در باب ششم از اين اثر، پس از بيان ارزش و جايگاه علم در اسلام، با تقسيم علم به ظاهر و باطن، عالمان را نيز به سه گروه تقسيم مىكند: - عالم به علم ظاهر عالم به علم باطن - عالم به هردو. [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] از ميان عالمان تنها دو گروه اخير و نيز دستهاى از گروه اول را ناجى و عالم حقانى مىداند لكن مدعى است تعداد عالمان حقانى در برابر گروههالكين به تعداد انگشتان دست هم نمىرسد. وى در اينباره مى-نويسد: و اين طايفهاند كه روز به روز زياد مىشوند و غلبه مىكنند و غاصب حق و منصب عالم حقانى مىگردند. برخى از اينان نيز بر سر منابر به مداحى سلاطين مشغول مىشوند و فاتحه و دعاهاى خير براى آنها مىگويند چنانكه در اين زمانها بسيار و فراوان مىباشند. وى در ادامه، درباره عالم حقانى، كه شايستگى فرمان روايى در عصر غيبت را دارد، مىگويد: حقاً خير و بركت يكى از ايشان شرق و غرب را فرا مىگيرد و مردمان در پناه دولت او مىباشند و آن است مدار وقت و قطب زمان و آن است كه حضرت پيغمبر(ص) فرموده: علماء امتى كانبياء بنى اسرائيل. تفاخر به آن نموده و آن است كه تاجدار العلماء ورثه الانبياء مىباشد. لكن [[کشفی، سید جعفر بن ابیاسحاق|كشفى]] در يافتن چنين فقيهى در روزگار خويش چندان خرسند به نظر نمىرسد و به واژه نادرالوجود روى مىآورد. اين سخنان نشان مىدهد كه وى نمىتوانسته علمايى را كه در روزگارش مىزيستهاند شايسته حكومت بداند چراكه عالمان از دست يابى به ويژگىهاى كه وى براى عالم حقانى برمىشمارد كوتاهى كرده و نتوانستهاند شرايط نيابت عامه را در خود احراز كنند و به سخن ديگر، از عهده وظايف خويش به شايستگى برنيامدهاند. و درنهايت با نااميدى از تشكيل حكومت مجتهد جامع الشرايط در عصر غيبت به گونهاى بر تفكيك حوزه عرفيات از شرعيات صحه مىگذارد و در صدد ارائه يك جامعه نمونه در اين گفتمان برمىآيد. درواقع مىتوان گفت ميزان الملوك در منظومه انديشه سياسى وى به دوره تفكيك آن دو حوزه اختصاص دارد. |