پرش به محتوا

روح و ریحان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ی ها ' به 'ی‌ها '
جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'ه‌ای ')
جز (جایگزینی متن - 'ی ها ' به 'ی‌ها ')
خط ۳۱: خط ۳۱:
در این دو جلد چنانکه در مقدّمه نیز بدان متذکّر شده‌اند هر جلد به شرح و تفسیر پنجاه و پنج عبارت از بایزید پرداخته است و لذا در مجموع به یکصد و ده عبارت و قول از وی پرداخته و مورد شرح و تفسیر قرار گرفته است. این اقوال نیز هم با شماره در فهرست معلوم شده است و هم با کلمه‌ی «گفت:». سرآغاز کتاب نبز با عبارتی زیبا از بایزید به طور برجسته در یک صفحه قرار گرفته است که آن چنین است: «به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده. چنان که پای به برف فرو شود به عشق فرو می‌شد».
در این دو جلد چنانکه در مقدّمه نیز بدان متذکّر شده‌اند هر جلد به شرح و تفسیر پنجاه و پنج عبارت از بایزید پرداخته است و لذا در مجموع به یکصد و ده عبارت و قول از وی پرداخته و مورد شرح و تفسیر قرار گرفته است. این اقوال نیز هم با شماره در فهرست معلوم شده است و هم با کلمه‌ی «گفت:». سرآغاز کتاب نبز با عبارتی زیبا از بایزید به طور برجسته در یک صفحه قرار گرفته است که آن چنین است: «به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده. چنان که پای به برف فرو شود به عشق فرو می‌شد».


کتاب سرشار از عبارتهایی است که نویسنده از دیگر منابع در شرح و تفسیر خود مورد توجّه قرار داده و در پاورقی های متعدد در هر صفحه می‌توان آنها را مورد ملاحظه قرار داد، در این بین اشارات و ارجاعات زیادی هم به آثار خود مؤلّف دیده می‌شود که استناد آن در پاورقی ها قید شده است و چنان می‌نماید که بدون مراجعه و مطالعه‌ی آنها کار فهم دقیق سخنان و آراء عرفانی  بایزید چندان آسان نخواهد بود.
کتاب سرشار از عبارتهایی است که نویسنده از دیگر منابع در شرح و تفسیر خود مورد توجّه قرار داده و در پاورقی های متعدد در هر صفحه می‌توان آنها را مورد ملاحظه قرار داد، در این بین اشارات و ارجاعات زیادی هم به آثار خود مؤلّف دیده می‌شود که استناد آن در پاورقی‌ها قید شده است و چنان می‌نماید که بدون مراجعه و مطالعه‌ی آنها کار فهم دقیق سخنان و آراء عرفانی  بایزید چندان آسان نخواهد بود.


در جلد اوّل ما شاهد 55 سخن از بایزید به همراه شرح و تفسیر آن هستیم که از شماره یک تا 55 را شامل می‌شود و در جلد دوّم دقیقاً ادامه‌ی همین شماره را تا انتها شاهد هستیم یعنی از شماره 56 الی 110. ضمن این که هر دو جلد برای خود مقدّمه‌ای مستقل دارد و در انتهای مقدّمه‌ی جلد دوّم تاریخ 1394 خورشیدی و ایّام سوگواری سلطان العاشقین، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قید شده است.
در جلد اوّل ما شاهد 55 سخن از بایزید به همراه شرح و تفسیر آن هستیم که از شماره یک تا 55 را شامل می‌شود و در جلد دوّم دقیقاً ادامه‌ی همین شماره را تا انتها شاهد هستیم یعنی از شماره 56 الی 110. ضمن این که هر دو جلد برای خود مقدّمه‌ای مستقل دارد و در انتهای مقدّمه‌ی جلد دوّم تاریخ 1394 خورشیدی و ایّام سوگواری سلطان العاشقین، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قید شده است.
خط ۴۴: خط ۴۴:
هر سخنی که گفته شده است منبع آن در پاورقیِ همان صفحه وارد شده و گاه از آنجا که چندین منبع تاریخی و یا صوفیانه به ذکر آن قول پرداخته باشند در همان پاورقی به منابع متعدّد هم اشاره می‌کند. در این تفسیر گذشته از اجتهادات و آراء خود نویسنده با شواهدی از آیات و روایت و نیز اقوالی از دیگر عارفان مواجه می‌شویم که در تشریح هر چه بهتر سخنان بایزید مفید به نظر می‌رسد.
هر سخنی که گفته شده است منبع آن در پاورقیِ همان صفحه وارد شده و گاه از آنجا که چندین منبع تاریخی و یا صوفیانه به ذکر آن قول پرداخته باشند در همان پاورقی به منابع متعدّد هم اشاره می‌کند. در این تفسیر گذشته از اجتهادات و آراء خود نویسنده با شواهدی از آیات و روایت و نیز اقوالی از دیگر عارفان مواجه می‌شویم که در تشریح هر چه بهتر سخنان بایزید مفید به نظر می‌رسد.


برخی از منابعی که نویسنده در این اقوال به آنها استناد کرده است عبارتند از: کتاب [[التعرف لمذهب أهل التصوف|تعرّف]] و [[شرح التعرف لمذهب التصوف (تصحیح محمد روشن)|شرح تعرّف]]، [[اللمع في التصوف|اللمع فی التّصوّف]]، [[إحياء علوم الدين|احیاء علوم‌ الدّین]]، [[تمهیدات]]، [[لطائف الإشارات|لطائف الاشارات]]، [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]] و غیره. نویسنده در ارجاع دادن به سخنان بایزید از بابت محتوا و مفهوم گاهی به اسناد مهم روایی و تفسیری هم ارجاع می‌دهد و پیشینه‌ی سخنان او را در آیات و احادیث جستجو می‌کند و بر این است که برخی از این اقوال ترجمان و یا گفتاری بر پایه‌ی آیات و یا احادیث است، از این رو در پاورقی ها و منابع انتهایی کتاب با خیل آثار دینی از نوع حدیث و تفسیر نیز مواجه می‌شویم که نشان از گستردگیِ کار مؤلّف در این کار ارزنده است.
برخی از منابعی که نویسنده در این اقوال به آنها استناد کرده است عبارتند از: کتاب [[التعرف لمذهب أهل التصوف|تعرّف]] و [[شرح التعرف لمذهب التصوف (تصحیح محمد روشن)|شرح تعرّف]]، [[اللمع في التصوف|اللمع فی التّصوّف]]، [[إحياء علوم الدين|احیاء علوم‌ الدّین]]، [[تمهیدات]]، [[لطائف الإشارات|لطائف الاشارات]]، [[كشف المحجوب (تصنیف)|کشف المحجوب]] و غیره. نویسنده در ارجاع دادن به سخنان بایزید از بابت محتوا و مفهوم گاهی به اسناد مهم روایی و تفسیری هم ارجاع می‌دهد و پیشینه‌ی سخنان او را در آیات و احادیث جستجو می‌کند و بر این است که برخی از این اقوال ترجمان و یا گفتاری بر پایه‌ی آیات و یا احادیث است، از این رو در پاورقی‌ها و منابع انتهایی کتاب با خیل آثار دینی از نوع حدیث و تفسیر نیز مواجه می‌شویم که نشان از گستردگیِ کار مؤلّف در این کار ارزنده است.


نویسنده در گفتار 46 بیان می‌کند: گفت: خدای تعالی را بندگانند که اگر بهشت با همه‌ی زینت بر ایشان عرضه کنند، ایشان از بهشت همان فریاد کنند که دوزخیان از دوزخ <ref>متن، ج1، ص 20</ref>. این سخن که در [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] است نمونه‌های دیگری هم با اندکی اختلاف و یا به زبان غیر پارسی در [[الرسالة القشيرية|رساله قشیریه]] و [[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلیة الاولیاء]] آمده است. نویسنده در شرح این سخن مصداق این افراد را انبیاء و اولیاء خاص در نظر گرفته و در انتهای بحث خود می‌گوید: «عارفان در هر جایی که او باشد خوشدل و راحتند و برایشان بهشت و دوزخ فرقی نمی‌کند، بهشتی که نظر او نباشد همان دوزخ است که فقط تغییر رنگ و نام داده است؛ و دوزخی که به آن توجّه کند شاید صورت ظاهرش آتش باشد ولی در دل این آتش آبی سرد و گوارا برای افراد وجود دارد. غرض این است که آدمی که فقط به خداوند دل ببندد و با او انس بگیرد و او یگانه معشوقش واقع شود غیر از او را بر نمی‌تابد، در هر لباسی و در هر حالتی» <ref>متن، ج1، صص 385-384</ref>. آخرین سخن بایزید هم که با شماره 110 مشخّص شده است عبارتی است کوتاه و عمیق که گفت: نفس صفتی است که هرگز نپرورد جز به باطل <ref>متن، ج2 ص 513</ref>.
نویسنده در گفتار 46 بیان می‌کند: گفت: خدای تعالی را بندگانند که اگر بهشت با همه‌ی زینت بر ایشان عرضه کنند، ایشان از بهشت همان فریاد کنند که دوزخیان از دوزخ <ref>متن، ج1، ص 20</ref>. این سخن که در [[تذکرة الأولیاء|تذکرة الاولیاء]] است نمونه‌های دیگری هم با اندکی اختلاف و یا به زبان غیر پارسی در [[الرسالة القشيرية|رساله قشیریه]] و [[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلیة الاولیاء]] آمده است. نویسنده در شرح این سخن مصداق این افراد را انبیاء و اولیاء خاص در نظر گرفته و در انتهای بحث خود می‌گوید: «عارفان در هر جایی که او باشد خوشدل و راحتند و برایشان بهشت و دوزخ فرقی نمی‌کند، بهشتی که نظر او نباشد همان دوزخ است که فقط تغییر رنگ و نام داده است؛ و دوزخی که به آن توجّه کند شاید صورت ظاهرش آتش باشد ولی در دل این آتش آبی سرد و گوارا برای افراد وجود دارد. غرض این است که آدمی که فقط به خداوند دل ببندد و با او انس بگیرد و او یگانه معشوقش واقع شود غیر از او را بر نمی‌تابد، در هر لباسی و در هر حالتی» <ref>متن، ج1، صص 385-384</ref>. آخرین سخن بایزید هم که با شماره 110 مشخّص شده است عبارتی است کوتاه و عمیق که گفت: نفس صفتی است که هرگز نپرورد جز به باطل <ref>متن، ج2 ص 513</ref>.