۱۰۵٬۱۸۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می رفت' به 'میرفت') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
'''دروغگویی رادیوهای بیگانه''' | '''دروغگویی رادیوهای بیگانه''' | ||
من دو روز پیش از این که رادیو را گوش میدادم، دیدم که رادیوی خارجی گفت که فلان گفته است که خمینی در حال مرگ است. من یاد قصه-ای افتادم و آن این که یک نفر بود که میخواست اظهار قدرت و پهلوانی بکند. در یک | من دو روز پیش از این که رادیو را گوش میدادم، دیدم که رادیوی خارجی گفت که فلان گفته است که خمینی در حال مرگ است. من یاد قصه-ای افتادم و آن این که یک نفر بود که میخواست اظهار قدرت و پهلوانی بکند. در یک جلسهای گفت که من آنم که چه کردم، چه کردم، کارهایش را شمرد و من جمله گفت من آنم که فلان آدم پهلوان را در فلان جا کشتم و چه کردم. آن آدم حاضر بود، گفت: آن کسی که شما کشتید دارد حرف های شما را می شنود. من یاد این افتادم که آن کسی که این آقا گفته در حال مرگ است، حرف های ایشان را شنیده و به این سبک مغزی خندیده است! | ||
'''حال شیخ وارسته''' | '''حال شیخ وارسته''' | ||
در آن روزهایی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون و حوزهها در تب و تاب به سر می-بردند (روزهایی که خداوند رحمان نیاورد چنین روزهایی را برای حوزههای دینی) شیخ نسبتا | در آن روزهایی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون و حوزهها در تب و تاب به سر می-بردند (روزهایی که خداوند رحمان نیاورد چنین روزهایی را برای حوزههای دینی) شیخ نسبتا وارستهای را نزدیک دکان نانوایی که قطعه نانی را خالی می خورد، دیدًم که گفت: به من گفتند عمامه را بردار من نیز برداشتم و دادم به دیگری که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد، الان هم نانم را خوردم و سیر شدم، تا شب هم خدا بزرگ است. پسرم! من چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی میدهم، باور کن. | ||
'''فقط فرنگی ها میتوانند''' | '''فقط فرنگی ها میتوانند''' | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
'''چه دندانهای سفیدی دارد''' | '''چه دندانهای سفیدی دارد''' | ||
آقای وزیر آموزش و پرورش که چند روز پیش امده بودند، گفتند تعداد مدارسی که در این دو سال ساخته شده است، ثلث مدارسی است که از اول تا حالا در ایران ساخته شده. آنهایی که غرض دارند اینها را نمی گویند، مسائلی را که باید گفت نمی گویند، آن چیزهایی را که عیب دارد می گویند. حضرت مسیح سلام الله علیه آن طوری که نقل میکنند با اصحابش میرفت. الاغ | آقای وزیر آموزش و پرورش که چند روز پیش امده بودند، گفتند تعداد مدارسی که در این دو سال ساخته شده است، ثلث مدارسی است که از اول تا حالا در ایران ساخته شده. آنهایی که غرض دارند اینها را نمی گویند، مسائلی را که باید گفت نمی گویند، آن چیزهایی را که عیب دارد می گویند. حضرت مسیح سلام الله علیه آن طوری که نقل میکنند با اصحابش میرفت. الاغ مردهای یا یک حیوان مردهای افتاده بود و آنجا را متعفن کرده بود، انها از تعفنش میگفتند، حضرت فرمود:»چه دندانهای سفیدی دارد» اینها تعلیم هست برای ما. | ||
'''مأموریت سگ''' | '''مأموریت سگ''' | ||
امروز هم یکی از علمای جماران آمد و | امروز هم یکی از علمای جماران آمد و قصهای را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با ماست. ایشان فرمودند که یک خانهای را ظاهرا در شمیرانات، این آقایانی که در کمیته بودند و پاسدارها و اینها، به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند به عنوان اینکه در این قمارخانه را ببندند. وقتی هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکی از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند چه خبر است، یک سگی همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین، وقتی رفته در زیر زمین دیده یک مقدار زیادی اسلحه و امثال ذلک، زیاد هست که شاید بعد در رادیو و اینها اطلاع بدهند به ملت. | ||
گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع شده، این سگ مأمور است، همه عالم مأمورند. آن روز باد و شن مأمور بود امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است.<ref> ر.ک: بینام، ص100-101</ref> | گفتم به آن آقا، با هدایت سگ این واقع شده، این سگ مأمور است، همه عالم مأمورند. آن روز باد و شن مأمور بود امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است.<ref> ر.ک: بینام، ص100-101</ref> |