۱۱۶٬۹۳۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه اند.' به 'هاند. ') |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
در گفتار به این سوال پاسخ داده شده که آیا جمع میان حماسه و عرفان شدنی است؟ | در گفتار به این سوال پاسخ داده شده که آیا جمع میان حماسه و عرفان شدنی است؟ | ||
برای بررسی این مهم به مناجاتها و گفته های امامان(ع) در جنگ باید پرداخت چه اینان تجلی گاه راستین عرفان و | برای بررسی این مهم به مناجاتها و گفته های امامان(ع) در جنگ باید پرداخت چه اینان تجلی گاه راستین عرفان و حماسهاند. از این رهگذر اندکی به دعای عرفه و دو چهره عرفانی و حماسی امام حسین(ع) میپردازد و سپس به دو ویژگی عالمان ربانی از نگاه قرآن اشارت میکند و کاملترین شکل وجود و انحای آنها را در شخصیت امامان(ع) میبیند و به [[امام علی علیهالسلام|حضرت علی(ع)]] و امام حسین(ع) اشاره میکند. سپس به تحلیل قیام امام حسین(ع) میپردازد و یادآور میشود که کار و گفتار آن جناب امری شخصی نبوده، او کار خویش را به عنوان قاعده کلی معرفی نمودند نه قضیه شخصیه. پس از آن از مناجات خدا با عبد و عبد با خدا، یقظه و توبه میگوید تا میرسد به عشق عرفانی وحماسی در سیره معصومان(ع). | ||
در گفتار سوم نخست از عرفان و حماسه در وصیتنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینی(ره)]] میگوید بعد به جمع حماسه و عرفان در سیره [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] و امام حسین(ع) اشاره میکند، سپس به بت غلیظ و بت نرم و رقیق میپردازد و از ترس از خدا میگوید. بعد به معنای شهادت دست و پا در رستاخیز و شهادت انسان علیه خویش میرسد. پس از آن از آرزوی عارافن یعنی عباد باری و به گونهای که گویا او را میبینند یاد میکد و اشاره میکند که این مقامی برتر از ایما است و به آن احسان گویند، بعد اندکی از احسان میگوید و اشاره میکند که کاین مقام برای دیگران هم فراهم شدنی است. آنگاه از عدالت صغری، وسطی و کبری یاد میکند و به فرق عدالت از نگاه فقیه و حکیم میپردازد و به فرق نگرش عارف و حکیم و متکلم نسبت به انسان کامل اشاره میکند. | در گفتار سوم نخست از عرفان و حماسه در وصیتنامه [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینی(ره)]] میگوید بعد به جمع حماسه و عرفان در سیره [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] و امام حسین(ع) اشاره میکند، سپس به بت غلیظ و بت نرم و رقیق میپردازد و از ترس از خدا میگوید. بعد به معنای شهادت دست و پا در رستاخیز و شهادت انسان علیه خویش میرسد. پس از آن از آرزوی عارافن یعنی عباد باری و به گونهای که گویا او را میبینند یاد میکد و اشاره میکند که این مقامی برتر از ایما است و به آن احسان گویند، بعد اندکی از احسان میگوید و اشاره میکند که کاین مقام برای دیگران هم فراهم شدنی است. آنگاه از عدالت صغری، وسطی و کبری یاد میکند و به فرق عدالت از نگاه فقیه و حکیم میپردازد و به فرق نگرش عارف و حکیم و متکلم نسبت به انسان کامل اشاره میکند. |