۱۱۶٬۸۶۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (←آثار) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''اَدّیشیر'''(1283-1333ق/ 1867-1915م)، مطراناسقفیۀسِعِرت (سِعِرد) در استان كركوك عراق. | '''اَدّیشیر'''(1283-1333ق/ 1867-1915م)، مطراناسقفیۀسِعِرت (سِعِرد) در استان كركوك عراق. | ||
منبع اساسی آگاهی دربارۀ وی، همان مقالۀ نسبتاً مفصلی است كه یكی از روحانیان كلدانی به نام سلیمان صائغ | منبع اساسی آگاهی دربارۀ وی، همان مقالۀ نسبتاً مفصلی است كه یكی از روحانیان كلدانی به نام [[سلیمان صائغ موصلی]]، 10 سال پس از قتل او، در مجلۀ المشرق و سپس النجم نگاشت و همین مقاله، مورد استفادۀ دیگر شرح حالنویسان، از جمله رفائیل بابواسحاق قرار گرفت. حادثۀ غم انگیز در زندگی ادیشیر، قتل او و قتل شمار بسیاری از مسیحیان آن منطقه است. این ماجرا را نیز سلیمان صائغ از زبان یكی از همراهان وی به نام داوود بن هرمز كه از كشت و كشتار جان سالم بهدر برده بود، نقل كرده است. | ||
==زادگاه== | ==زادگاه== | ||
ادی شیر در دهكدۀ شقلاوه (استان كركوك) در خانوادهای مسیحی زاده شد. | ادی شیر در دهكدۀ شقلاوه (استان كركوك) در خانوادهای مسیحی زاده شد. | ||
==تحصیلات== | ==تحصیلات== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۴: | ||
علاوهبر این، وی كتاب «تاریخ نسطوریان» را كه یكی از دانشمندان نسطوری در زمانهای گذشته نگاشته بود، در فرانسه به چاپ رسانید. ظاهراً كتاب التاریخ السعردی همین «تاریخ نسطوریان» است. | علاوهبر این، وی كتاب «تاریخ نسطوریان» را كه یكی از دانشمندان نسطوری در زمانهای گذشته نگاشته بود، در فرانسه به چاپ رسانید. ظاهراً كتاب التاریخ السعردی همین «تاریخ نسطوریان» است. | ||
مقالات ادیشیر به زبانهای عربی در مجلۀ المشرق و به زبان فرانسه در «مجلۀ آسیایی» سال 1907م، غالباً دربارۀ نصارای كلدانی است. | مقالات ادیشیر به زبانهای عربی در مجلۀ المشرق و به زبان فرانسه در «مجلۀ آسیایی» سال 1907م، غالباً دربارۀ نصارای كلدانی است. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۴: | ||
ادی شیر در مقدمۀ كتاب مینویسد كه از 1897م كلمات فارسی را جمعآوری كرده است؛ اما روش كار خود را در واژهیابی نگفته، و حتى از مآخذ خود نیز به روشنی نام نبرده است. تنها مأخذی كه به تفصیل معرفی میكند، ترجمۀ تركی برهان قاطع توسط عاصم عنتابی است. مترجم هنگام ترجمه، با استناد به بیش از 30 فرهنگ فارسی و عربی - فارسی در تكمیل برهان كوشیده است. | ادی شیر در مقدمۀ كتاب مینویسد كه از 1897م كلمات فارسی را جمعآوری كرده است؛ اما روش كار خود را در واژهیابی نگفته، و حتى از مآخذ خود نیز به روشنی نام نبرده است. تنها مأخذی كه به تفصیل معرفی میكند، ترجمۀ تركی برهان قاطع توسط عاصم عنتابی است. مترجم هنگام ترجمه، با استناد به بیش از 30 فرهنگ فارسی و عربی - فارسی در تكمیل برهان كوشیده است. | ||
ادی شیر در پایان مقدمۀ خود اشاره میكند كه غیر از محیط المحیط و اقرب الموارد، كتاب لغت دیگری در اختیار نداشته است، با اینهمه، پیداست كه منبع اصلی او همانا المعرب جوالیقی (د 540ق) و به خصوص شفاء الغلیل خفاجی (د 1069ق) بوده است. با یك بررسی ساده میتوان دریافت كه وی تقریباً همۀ واژههای شفاء را حتى گاه با عین توضیحات آن نقل كرده است (به استثنای توضیحات مربوط به نامهای خاص و واژههای غیر ایرانی). علاوه بر اینها، وی بیتردید شماری قاموس سریانی و عبری و اروپایی نیز در اختیار داشته است. | ادی شیر در پایان مقدمۀ خود اشاره میكند كه غیر از محیط المحیط و اقرب الموارد، كتاب لغت دیگری در اختیار نداشته است، با اینهمه، پیداست كه منبع اصلی او همانا المعرب [[جوالیقی، موهوب بن احمد|جوالیقی]] (د 540ق) و به خصوص [[شفاء الغليل فيما في كلام العرب من الدخيل|شفاء الغلیل خفاجی]] (د 1069ق) بوده است. با یك بررسی ساده میتوان دریافت كه وی تقریباً همۀ واژههای شفاء را حتى گاه با عین توضیحات آن نقل كرده است (به استثنای توضیحات مربوط به نامهای خاص و واژههای غیر ایرانی). علاوه بر اینها، وی بیتردید شماری قاموس سریانی و عبری و اروپایی نیز در اختیار داشته است. | ||
كتاب معجم الالفاظ الفارسیة المعربة از آنجا كه شماری كلمات ناشناختۀ معرب در بر دارد، هنوز قابل استفاده است، اما بهرغم كثرت زبانهایی كه در آن به كار گرفته شده است و نیز شیوۀ فرنگی كتاب، ارزش علمی چندانی ندارد. مؤلف چون از علوم نوپای زبانشناسی، خاصه آواشناسی اروپاییان، اطلاعی نداشت، ناچار نتوانست نظریات و شیوههای قدمای معرب نویس را تكامل بخشد. ریشهیابی كلمات و آیین تعریب در آن، بر سلیقه و تصور شخصی استوار است، نه روش علمی. این امر در بسیاری از كلمات هویداست. مثلاً «جریال» را به رغم قول [[خفاجی، احمد بن محمد|خفاجی]] و فرنكل معرب «زریون» یا «زردیون» میداند، اما پیداست كه تغییرات واجها هیچ گاه چنین اجازهای نمیدهد. شگفتتر آنكه ادی شیر گاهی نظریات عالمانۀ صحیح را كه خود نقل كرده، به كنار مینهد و به جای آن ریشه پردازیهای سختنامعقولی پیشنهاد میكند. شاید جالبترین نمونه، كلمۀ «منجنیق» باشد. وی اصل یونانی آن را از قول فرنكل نقل میكند، اما خود مانند صحاح و محیط المحیط، تركیب فارسی «من چه نیك» را بهتر میداند (تأویل آن را عموماً چنین دانستهاند: من چه نیكم، یا: من چه نیك جنگ میكنم). اما او ریشۀ بهتری مییابد و میگوید شاید اصل آن «منك جنك نیك»، یعنی شیوهای نیكو در جنگ است. تصورات او اینجا هم متوقف نمیشود و میافزاید: این تركیب نیز «منجك نیك» است و منجك نام نوعی بازی بوده است | |||
همچنین كتاب معجم الالفاظ الفارسیة از هیچ یك از دیگر عیوب معرب نامهها بری نیست. از آن جمله درجۀ بسامدی هیچ كلمهای روشن نیست و گاه كلمه به حدی ناشناس و كم استعمال است كه اگر در كتاب نمیآمد، بهتر بود. مثلاً [[جوالیقی، موهوب بن احمد|جوالیقی]] كلمۀ «شَنان» را كه به معنی نوعی قایق نیین (من قصب) بوده، از كسی میشنود و ضبط میكند. [[خفاجی، احمد بن محمد|خفاجی]] آن را از [[جوالیقی، موهوب بن احمد|جوالیقی]] وام میگیرد و در توضیح كلمه، «قصب» را «خشب» میخواند. ادی شیر هم كلمه را اشتباهاً به كسر شین نقل میكند و هم توضیح غلط خفاجی را به دنبال آن میآورد. اما این كلمه را نه ادی شیر در فرهنگهای فارسی یافته است و نه مصحح المعرب در فرهنگهای عربی. | |||
دشواری دیگر در این كتاب، مجرد بودن كلمه از تاریخ است. مثلاً كلمۀ جاهلی و نادر «دخدار» به معنای پارچۀ سفید با «الماست» كه شاید در زمانهای اخیر از كردی به لهجۀ عراقی رفته باشد، در یك صف نشسته است. | دشواری دیگر در این كتاب، مجرد بودن كلمه از تاریخ است. مثلاً كلمۀ جاهلی و نادر «دخدار» به معنای پارچۀ سفید با «الماست» كه شاید در زمانهای اخیر از كردی به لهجۀ عراقی رفته باشد، در یك صف نشسته است. | ||
<ref>آذرنوش، آذرتاش، ص385-383ج7</ref>. | <ref>آذرنوش، آذرتاش، ص385-383ج7</ref>. |