۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'نتیجه گیری' به 'نتیجهگیری') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'قبیله ای ' به 'قبیلهای ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
مقریزی این بحث را بیشتر با نمونههای تاریخی دنبال میکند و به همین دلیل کتاب خود را که علی القاعده میباید صورت تفسیر تاریخی به خود میگرفت، به صورت یک تک نگاری تاریخی درباره قصهها و نقلهای مربوط به منازعات تاریخی اموی -هاشمی درمی آورد.<ref>ر.ک: همان</ref> | مقریزی این بحث را بیشتر با نمونههای تاریخی دنبال میکند و به همین دلیل کتاب خود را که علی القاعده میباید صورت تفسیر تاریخی به خود میگرفت، به صورت یک تک نگاری تاریخی درباره قصهها و نقلهای مربوط به منازعات تاریخی اموی -هاشمی درمی آورد.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
بحث مقریزی با هر روشی باشد، ارائه تصویری از منازعات | بحث مقریزی با هر روشی باشد، ارائه تصویری از منازعات قبیلهای از صدر اسلام و تفسیر تاریخ اسلامی بر پایه این منازعات، ادامه بحثی است که [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] در تفسیر تاریخ اسلامی دارد. در این بحث، جایگاه دین و اخلاقیات در درجه دوم از اهمیت قرار داشته و بنیاد سیر تاریخ اسلامی بر پایه مفاهیمی چون قدرت و ثروت و وجاهت و سیاست است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
دل مقریزی در این پژوهش با اهلبیت(ع) به معنای خاص آن؛ یعنی علویان است. وی ابتدا از امویان و سپس از عباسیان سخن گفته و مثالب آنان و ستمهایی که بر طالبیان داشتهاند را مرور کرده و فهرست مفصلی از این رفتارها که به قصد رسیدن به ستونهای خلافت بوده است، بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | دل مقریزی در این پژوهش با اهلبیت(ع) به معنای خاص آن؛ یعنی علویان است. وی ابتدا از امویان و سپس از عباسیان سخن گفته و مثالب آنان و ستمهایی که بر طالبیان داشتهاند را مرور کرده و فهرست مفصلی از این رفتارها که به قصد رسیدن به ستونهای خلافت بوده است، بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
اما چرا خلافت به بنیعباس رسید؟ به نظر وی این روالی بود که برخلاف تحلیل سابق مقریزی است که گویی نباید ازهاشمیان کسی به قدرت میرسید. در واقع، امویان و پیش از آنان تیرههای قریش همین نظر را تبلیغ میکردند که نبوت از میان بنیهاشم بوده؛ بنابراین خلافت باید متعلق به تیرههای دیگر باشد. این بار که خلافت به عباسیان منتقل شد، آن نظریه بر باد رفت. مقریزی هم که در نظر خود وجه وجیهی، از جمله دنیاگرا نبودن هاشمیان را مطرح کرده بود، در اینجا، برایش این پرسش پیش آمده است که پس چرا عباسیان به قدرت رسیدند. پاسخ وی، نه مطابق اصول خلدونی، بلکه این است که چون امر دین ضعیف شده، در ارکان آن خلل افتاد، غلبه اصالت یافت و قدرت وسیله دستیابی به خلافت شد...، زمینه به قدرت رسیدن عباسیان فراهم شد.<ref>ر.ک: همان</ref> | اما چرا خلافت به بنیعباس رسید؟ به نظر وی این روالی بود که برخلاف تحلیل سابق مقریزی است که گویی نباید ازهاشمیان کسی به قدرت میرسید. در واقع، امویان و پیش از آنان تیرههای قریش همین نظر را تبلیغ میکردند که نبوت از میان بنیهاشم بوده؛ بنابراین خلافت باید متعلق به تیرههای دیگر باشد. این بار که خلافت به عباسیان منتقل شد، آن نظریه بر باد رفت. مقریزی هم که در نظر خود وجه وجیهی، از جمله دنیاگرا نبودن هاشمیان را مطرح کرده بود، در اینجا، برایش این پرسش پیش آمده است که پس چرا عباسیان به قدرت رسیدند. پاسخ وی، نه مطابق اصول خلدونی، بلکه این است که چون امر دین ضعیف شده، در ارکان آن خلل افتاد، غلبه اصالت یافت و قدرت وسیله دستیابی به خلافت شد...، زمینه به قدرت رسیدن عباسیان فراهم شد.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
تا اینجا روشن است که مقریزی ضمن آنکه میکوشد تفسیر | تا اینجا روشن است که مقریزی ضمن آنکه میکوشد تفسیر قبیلهای از جدالها و چالشهای سیاسی دوره خلافت اول، اموی و عباسی ارائه دهد، اما روشن است که قادر نیست مانند [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]]، به طور کامل، تئوریک تحلیل کند. بااین همه، روشنگریها و مواد تاریخی که ارائه میدهد جالب توجه است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
== وضعیت کتاب == | == وضعیت کتاب == |