۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
}} | }} | ||
'''شهابالدین ابوالمکارم محمد بن یوسف شیبانی تَلَّعْفَری'''(593-675ق/ 1197-1277م)، شاعر دورۀ ایوبی. نسبش به تَلَّ اَعْفَر(یا تَلَّ یعفر) میان سنجار و موصل میرسد. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
تلعفری در موصل و در خاندانی احتمالاً شیعی از قبیلۀ شیبان به دنیا آمد. در میان اشعار او یا در گزارش منابع، خبری دربارۀ خاندان و دوران جوانی شاعر دیده نمیشود. تنها از روایتی که از ابن سعید نقل شده، میتوان حدس زد که پدرش نیز از فن شاعری بیبهره نبوده است. | تلعفری در موصل و در خاندانی احتمالاً شیعی از قبیلۀ شیبان به دنیا آمد. در میان اشعار او یا در گزارش منابع، خبری دربارۀ خاندان و دوران جوانی شاعر دیده نمیشود. تنها از روایتی که از [[ابن سعید (ابهام زدایی)|ابن سعید]] نقل شده، میتوان حدس زد که پدرش نیز از فن شاعری بیبهره نبوده است. | ||
==تحصیلات== | ==تحصیلات== | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۳: | ||
تلعفری به زودی در بارگاه ناصر جایگاه ویژهای یافت و در جرگۀ خواص ملک ناصر درآمد و در صف شاعران طراز اول دربار نشست، اما میل مقاومتناپذیر به باده و قمار کارش را به تباهی کشاند و او تمامی دارایی، حتى جامه و موزۀ خود را در این راه باخت و به فلاکت افتاد، گویند ملک ناصر برای نجات شاعر از آن بیماری، دستور داد دیگر کسی با او به قمار ننشیند؛ خود نیز مقرری او را قطع کرد. آنگاه بینوایی و بیبادگی، روزگار را پیش چشمان شاعر سیاه کرد. سفرهای پی در پی میان دمشق و حلب دری به روی او نگشود و ممدوحی که بتواند او را از فقر برهاند، یافت نشد. گویند وی در این هنگام چنان تنگدست شد که ناچار در حمامها میزیست. شاعر ناامید، در واپسین سالهای حیات خود از دربارهای دمشق و حلب، رهسپار حماه شد و در آنجا به مدح ملک منصور دوم پرداخت و به زودی توانست نظر او را به خود جلب کرده، از نزدیکان او شود. | تلعفری به زودی در بارگاه ناصر جایگاه ویژهای یافت و در جرگۀ خواص ملک ناصر درآمد و در صف شاعران طراز اول دربار نشست، اما میل مقاومتناپذیر به باده و قمار کارش را به تباهی کشاند و او تمامی دارایی، حتى جامه و موزۀ خود را در این راه باخت و به فلاکت افتاد، گویند ملک ناصر برای نجات شاعر از آن بیماری، دستور داد دیگر کسی با او به قمار ننشیند؛ خود نیز مقرری او را قطع کرد. آنگاه بینوایی و بیبادگی، روزگار را پیش چشمان شاعر سیاه کرد. سفرهای پی در پی میان دمشق و حلب دری به روی او نگشود و ممدوحی که بتواند او را از فقر برهاند، یافت نشد. گویند وی در این هنگام چنان تنگدست شد که ناچار در حمامها میزیست. شاعر ناامید، در واپسین سالهای حیات خود از دربارهای دمشق و حلب، رهسپار حماه شد و در آنجا به مدح ملک منصور دوم پرداخت و به زودی توانست نظر او را به خود جلب کرده، از نزدیکان او شود. | ||
تلعفری در | تلعفری در 638ق مدتی را نیز در قاهره گذراند. ظاهراً در آنجا، آبرومندانه زیست و با بزرگان و علما مراوده برقرار کرد؛ اما او شیفتۀ شام بود و در آرزوی میهن و شوق دیدار آن شکوه داشت. | ||
==شعر== | ==شعر== | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۰: | ||
شعر تلعفری، بنا به اقتضای زمان، از تصنع و آرایهپردازی تهی نیست؛ وی از میان صنایع بدیعی به خصوص از جناس و طباق به وفور استفاده کرده است. از دیگر صنایع بدیعی شعر او، اقتباس است. اقتباس از قرآن، و اصطلاحات علوم مختلف چون حدیث، لغت، نحو و عروض را در میان ابیات او میتوان یافت. با اینهمه، او آنقدر هوشیار بود که به تمامی اسیر صنعت لفظبازی نشد و اگر هم در این راه گام نهاد، هیچگاه راه افراط نپیمود. در هر حال، وی چنان بود که معاصران بر برتری او اذعان داشتند و حتى شاعری چون بهاءالدین زهیر، جوانترها را به مطالعۀ اشعار او ترغیب میکند و آوازۀ شهرتش در اندک مدتی توسط ابن سعید مغربی اندلس را نیز درنوردید. | شعر تلعفری، بنا به اقتضای زمان، از تصنع و آرایهپردازی تهی نیست؛ وی از میان صنایع بدیعی به خصوص از جناس و طباق به وفور استفاده کرده است. از دیگر صنایع بدیعی شعر او، اقتباس است. اقتباس از قرآن، و اصطلاحات علوم مختلف چون حدیث، لغت، نحو و عروض را در میان ابیات او میتوان یافت. با اینهمه، او آنقدر هوشیار بود که به تمامی اسیر صنعت لفظبازی نشد و اگر هم در این راه گام نهاد، هیچگاه راه افراط نپیمود. در هر حال، وی چنان بود که معاصران بر برتری او اذعان داشتند و حتى شاعری چون بهاءالدین زهیر، جوانترها را به مطالعۀ اشعار او ترغیب میکند و آوازۀ شهرتش در اندک مدتی توسط ابن سعید مغربی اندلس را نیز درنوردید. | ||
== وفات == | |||
سرانجام در شوال 675ق در حماة درگذشت. | |||
==آثار== | ==آثار== |