نصوص‌ صوفیة‌ غیر منشورة لشقیق‌ البلخی‌، ابن‌ عطا‌ء الادمی، النفری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR116674J1.jpg | عنوان = نصوص‌ صوفیة‌ غیر منشورة لشقیق‌ البلخی‌ - ابن‌ عطا‌ء الادمی‌ - النفری | عنوان‌های دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ی‍س‍وع‍ی‌، بولس الیاس (نويسنده) شقیق بلخی، شقیق بن ابراهیم (نويسنده)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
'''نصوص‌ صوفیة‌ غیر منشورة'''، اثری فراهم‌آمده از سه رساله عرفانی «آداب العبادات» شقیق بلخی (درگذشته ۱۹۴ق)، «تفسیر» ابن عطاء اُدمی (درگذشته 309ق) و «موقف المواقف» نفّری (درگذشته 344یا354یا366ق) است که پولس نویا یسوعی آن‌ها را گردآوری نموده است.
'''نصوص‌ صوفیة‌ غیر منشورة'''، اثری فراهم‌آمده از سه رساله عرفانی «آداب العبادات» شقیق بلخی (درگذشته ۱۹۴ق)، «تفسیر» ابن عطاء اُدمی (درگذشته 309ق) و «موقف المواقف» نفّری (درگذشته 344یا354یا366ق) است که پولس نویا یسوعی آن‌ها را گردآوری نموده است.


پولس می‌گوید: من این سه نص صوفیانه را که در اینجا گردآورده‌ام، آن‌ها را پیشتر در کتابم با نام «التفسیر القرآنی و اللغة الصوفیة» به زبان فرانسوی پژوهیده‌ام. هر چند، این نصوص رابطۀ معناداری با یکدیگر ندارند، من در این‌جا آن‌ها را یکجا ارائه داده‌ام چرا که این متون، سه مرحله از راهی را که زبان تصوّف پیموده است نشان می‎دهند؛ نخستین کتاب، «آداب العبادات از شقیق بلخی است. او ما را به نخستین دوره از رویش زبان تصوف می‌برد. در این مرحله، یک صوفی (مانند شقیق) تجربه‌‍های صوفیانه‌اش را با زبان قرآن بیان می‌کند و این تجربه‌ها تا جایی که قرآن یاری می‌نموده، وجود می‌یافته است. چرا که آن‌ها از اندشیه‌ورزی در قرآن زایش یافته‌اند. برای همین است که شقیق را می‌بینیم که چگونه به حوریان شوق می‌ورزد و به سوی مَحبت الهی کشیده می‌شود. این شوق و محبت از واژه‌های دینی قرآن برگرفته شده است.
پولس می‌گوید: من این سه نص صوفیانه را که در اینجا گردآورده‌ام، آن‌ها را پیشتر در کتابم با نام «التفسیر القرآنی و اللغة الصوفیة» به زبان فرانسوی پژوهیده‌ام. هر چند، این نصوص رابطۀ معناداری با یکدیگر ندارند، من در این‌جا آن‌ها را یکجا ارائه داده‌ام چرا که این متون، سه مرحله از راهی را که زبان تصوّف پیموده است نشان می‎دهند؛ نخستین کتاب، «آداب العبادات از شقیق بلخی است. او ما را به نخستین دوره از رویش زبان تصوف می‌برد. در این مرحله، یک صوفی (مانند شقیق) تجربه‌‍‌های صوفیانه‌اش را با زبان قرآن بیان می‌کند و این تجربه‌ها تا جایی که قرآن یاری می‌نموده، وجود می‌یافته است. چرا که آن‌ها از اندشیه‌ورزی در قرآن زایش یافته‌اند. برای همین است که شقیق را می‌بینیم که چگونه به حوریان شوق می‌ورزد و به سوی مَحبت الهی کشیده می‌شود. این شوق و محبت از واژه‌های دینی قرآن برگرفته شده است.


دومین کتاب، «تفسیر ابن عطا» از قرآن است. ابن عطا که از دوستان حلاج بوده است، در زمانه‌ای به سر ‌برده است که پای فلسفه یونانی به جهان اسلام باز شده و اندیشه‌های قرمطیان و اسماعیلیان گسترش یافته است. در این هنگام است که تجربۀ تصوف نزد ابن عطا پخته شده، چهارچوب‌ها و زبان ویژۀ خود را از عبارت‌ها، اشارت‌ها و رمزهایی که در این تجربه روحی آفرینش یافته‌اند به دست می‌آورَد و هم در اینجا است که محاوره‌ای میان تجربه و قرآن انجام می‌شود و صوفی در پرتو تجربه تازه‌اش به استنباط از قرآن و تأویل آن دست می‌زند.
دومین کتاب، «تفسیر ابن عطا» از قرآن است. ابن عطا که از دوستان حلاج بوده است، در زمانه‌ای به سر ‌برده است که پای فلسفه یونانی به جهان اسلام باز شده و اندیشه‌های قرمطیان و اسماعیلیان گسترش یافته است. در این هنگام است که تجربۀ تصوف نزد ابن عطا پخته شده، چهارچوب‌ها و زبان ویژۀ خود را از عبارت‌ها، اشارت‌ها و رمزهایی که در این تجربه روحی آفرینش یافته‌اند به دست می‌آورَد و هم در اینجا است که محاوره‌ای میان تجربه و قرآن انجام می‌شود و صوفی در پرتو تجربه تازه‌اش به استنباط از قرآن و تأویل آن دست می‌زند.


در سومین مرحله، به نفّری می‌رسیم. او از اندیشیدن در قرآن گذر کرده، تا با خدا رو در رو سخن بگوید و یا سزاوار گشته، تا خداوند به‌سان یک همنشین، با او گفتگو کند. در اینجا است که صوفی خود را در  حالتی می‌بیند که «گفتن» و «خاموش‌ماندن» برای او یکسان است چرا که صوفی در مرزی پا نهاده است که به گفتار نمی‌آید و زبان تعبیر و واژۀ تعریف، از هر چیزی حتی از زبان قرآن منفک شده‌اند. صوفی واژه‌ای می‌آفریند که از خود بیگانه است. نفّری در عبارتی می‌گوید: «و [خداوند] به من گفت: «حرف» از اینکه از خود خبر دهد، ناتوان است پس چگونه از من خبر دهد!؟». این، همان راز شگفت‌زدگی ما هنگام خواندن کتاب «مواقف» نفّری و گفتگوهای او با خداوند است که به زبانی بیان می‌شود که در عین نورانیتَش، مُبهم است.<ref>ر.ک: همان، ص10-9</ref>‏
در سومین مرحله، به نفّری می‌رسیم. او از اندیشیدن در قرآن گذر کرده، تا با خدا رو در رو سخن بگوید و یا سزاوار گشته، تا خداوند به‌سان یک همنشین، با او گفتگو کند. در اینجا است که صوفی خود را در  حالتی می‌بیند که «گفتن» و «خاموش‌ماندن» برای او یکسان است چرا که صوفی در مرزی پا نهاده است که به گفتار نمی‌آید و زبان تعبیر و واژۀ تعریف، از هر چیزی حتی از زبان قرآن منفک شده‌اند. صوفی واژه‌ای می‌آفریند که از خود بیگانه است. نفّری در عبارتی می‌گوید: «و [خداوند] به من گفت: «حرف» از اینکه از خود خبر دهد، ناتوان است پس چگونه از من خبر دهد!؟». این، همان راز شگفت‌زدگی ما هنگام خواندن کتاب «مواقف» نفّری و گفتگوهای او با خداوند است که به زبانی بیان می‌شود که در عین نورانیتَش، مُبهم است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص10-9</ref>‏


==آداب العبادات==
==آداب العبادات==
این، رساله‌ای فشرده و پندآمیز از ابوعلی شقیق بن ابراهیم بلخی معروف به شقیق بلخی (درگذشته ۱۹۴ق) است. در این نوشتار، کانون کلام شقیق «صدق» است؛ او سخنش را با توصیف «اهل صدق» این‌گونه آغاز می‌کند: «منازلی که در آن‌ها راستی‌پیشگان در کار خودسازی‌اند، چهار خانه است، نخستین‌شان خانه «پرهیز» است؛ دوم، خانه «ترس» است؛ سوم، دل‌کشیدن به سوی بهشت است؛ چهارم، خانه دوستی با خداوند است. این‌ها همه، خانه‌های «راست‌پیشگی» است». شقیق سپس در این نوشتار کوتاه، از تربیت نفس و ابزارهای آن می‌نویسد و مباحثی را در این باب می‌آورد که عبارتند از: «گرسنگی‌داشتن، چگونه خوردن و نوشیدن، روزه‌داشتن، چله‌نشینی، همراه‌شدن زهد با ترس از خدا، مشتاق بهشت بودن، مَحبت‌الهی‌داشتن و نمودیافتن نورانیت این انوار الهی در دل». او در پایان نوشتارش راستی‌پیشگان را سه دسته می‌کند و نورانی‌شدن دل را در گرو انجام پنج کار می‌داند که نخستینش بازگرداندن مظالم مال (حق الناس) است. سپس بخشیدن آنچه از خوراک افزون می‌آید؛ سوم، سرپیچی از خواهش نفس در آنچه خداوند از آن خشنود نیست؛ چهارم، از ناداری نترسیدن؛ پنجم، از سخن نیک و بد مردمان در بارۀ خود باک‌نداشتن. شقیق می‌گوید این‌گونه است که دل نورانی می‌شود و دیده با نور خداوند می‌بیند.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22-17</ref>‏
این، رساله‌ای فشرده و پندآمیز از ابوعلی شقیق بن ابراهیم بلخی معروف به شقیق بلخی (درگذشته ۱۹۴ق) است. در این نوشتار، کانون کلام شقیق «صدق» است؛ او سخنش را با توصیف «اهل صدق» این‌گونه آغاز می‌کند: «منازلی که در آن‌ها راستی‌پیشگان در کار خودسازی‌اند، چهار منزل است، نخستین‌شان «پرهیز» است؛ دوم، خانه «ترس» است؛ سوم، دل‌کشیدن به سوی بهشت است؛ چهارم، خانه دوستی با خداوند است. این‌ها همه، خانه‌های «راست‌پیشگی» است». شقیق سپس در این نوشتار کوتاه، از تربیت نفس و ابزارهای آن می‌نویسد و مباحثی را در این باب می‌آورد که عبارتند از: «گرسنگی‌داشتن، چگونه خوردن و نوشیدن، روزه‌داشتن، چله‌نشینی، همراه‌شدن زهد با ترس از خدا، مشتاق بهشت بودن، مَحبت‌الهی‌داشتن و نمودیافتن نورانیت این انوار الهی در دل». او در پایان نوشتارش راستی‌پیشگان را سه دسته می‌کند و نورانی‌شدن دل را در گرو انجام پنج کار می‌داند که نخستینش بازگرداندن مظالم مال (حق الناس) است. سپس بخشیدن آنچه از خوراک افزون می‌آید؛ سوم، سرپیچی از خواهش نفس در آنچه خداوند از آن خشنود نیست؛ چهارم، از ناداری نترسیدن؛ پنجم، از سخن نیک و بد مردمان در بارۀ خود باک‌نداشتن. شقیق می‌گوید این‌گونه است که دل نورانی می‌شود و دیده با نور خداوند می‌بیند.<ref>ر.ک: همان، ص22-17</ref>‏


==تفسیر ابن عطاء اُدمی==
==تفسیر ابن عطاء اُدمی==
۱٬۸۷۸

ویرایش