۱۱۹٬۵۴۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می دانست' به 'میدانست') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'طبقه ی ' به 'طبقهی ') |
||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
حاج آقا روح الله، نرم و باوقار، نشست. اما سر بلند نکرد و نظری به چهره ی برافروخته شاه نینداخت. هنوز زود بود. شاه که به هر حال «آن روی سگش بالا آمده بود»، گفت، من و پدرم در این سالیان دراز که بر این مملکت سلطنت کرده ایم، ندیده ایم ملّایی را که جربزه ی ایستادن در مقابل ما را داشته باشد…، من همیشه گفته ام، باز هم می گویم. | حاج آقا روح الله، نرم و باوقار، نشست. اما سر بلند نکرد و نظری به چهره ی برافروخته شاه نینداخت. هنوز زود بود. شاه که به هر حال «آن روی سگش بالا آمده بود»، گفت، من و پدرم در این سالیان دراز که بر این مملکت سلطنت کرده ایم، ندیده ایم ملّایی را که جربزه ی ایستادن در مقابل ما را داشته باشد…، من همیشه گفته ام، باز هم می گویم. | ||
حاج آقا روح الله، آهسته و متین، خیابان اصلی باغ سعدآباد را میپیمود که یک خودروی براق سیاه کنار حاج آقا ایستاد: راننده… شاه که از پشت پنجره ی اتاق کارش، در | حاج آقا روح الله، آهسته و متین، خیابان اصلی باغ سعدآباد را میپیمود که یک خودروی براق سیاه کنار حاج آقا ایستاد: راننده… شاه که از پشت پنجره ی اتاق کارش، در طبقهی دوم، نگاه میکرد، با خود گفت: با آن راننده ی بدبخت بیشتر حرف زد تا با من مثلاً شاه. | ||
ادامه دیدار دوم: حالیا ای اشک، ببار | ادامه دیدار دوم: حالیا ای اشک، ببار |