پرش به محتوا

تئوفراستوس: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ــ' به 'ـ')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۸۵: خط ۸۵:
}}
}}


تِئوفْراسْتوس(در متون اسلامی: ثاوفراسطوس)، فیلسوف یونانی(ح 372/373- ح 288ق‌م).  
'''تِئوفْراسْتوس'''(در متون اسلامی: ثاوفراسطوس)، فیلسوف یونانی(ح 372/373- ح 288ق‌م).  


==زندگی‌نامه==  
==زندگی‌نامه==  
خط ۹۳: خط ۹۳:
==تحصیلات==  
==تحصیلات==  


به قصد فراگیری دانش به آتن رفت، سالیان درازی را به شاگردی ارسطو گذراند و در میان شاگردان او به جایی رسید که در 323ق‌م پس از مرگ این فیلسوف، جانشین وی در لوکئوم، و عهده‌دار ریاست مکتب مشّاء گردید.  
به قصد فراگیری دانش به آتن رفت، سالیان درازی را به شاگردی [[ارسطو]] گذراند و در میان شاگردان او به جایی رسید که در 323ق‌م پس از مرگ این فیلسوف، جانشین وی در لوکئوم، و عهده‌دار ریاست مکتب مشّاء گردید.  


==لقب==  
==لقب==  


گفته‌اند که در آغاز نام او تورتاموس بود و بعدها، به سبب نفوذ سخن و شیرینی گفتارش، ارسطو وی را تئوفراستوس(سخنگوی الٰهی) لقب داد.  
گفته‌اند که در آغاز نام او تورتاموس بود و بعدها، به سبب نفوذ سخن و شیرینی گفتارش، [[ارسطو]] وی را تئوفراستوس(سخنگوی الٰهی) لقب داد.  


==سفرها==  
==سفرها==  
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
==معاصران==  
==معاصران==  


زنون کیتیونی، بنیادگذار مکتب رواقی و اپیکور سامُسی، بنیادگذار مکتب اپیکوری را هم‌روزگار تئوفراستوس دانسته‌اند.
[[زنون کیتیونی]]، بنیادگذار مکتب رواقی و اپیکور سامُسی، بنیادگذار مکتب اپیکوری را هم‌روزگار تئوفراستوس دانسته‌اند.


==آثار==  
==آثار==  


از آثار تئوفراستوس برمی‌آید که وی همانند ارسطو در زمینه‌های گوناگون فلسفۀ طبیعی، مابعدالطبیعه، اخلاق، خطابه، سیاست، علوم طبیعی، روان‌شناسی، گیاه‌شناسی، زیست‌شناسی، فیزیولوژی و عقایدنگاری پژوهش کرده است. دیوگنس لائرتیوس بیش از 200 اثر به او نسبت داده است. بیشتر آثار او، خلاف شیوۀ استادش، فاقد جنبۀ نظری است. در سالیان اخیر، نقل قول‌ها و نوشته‌های برجای مانده از تئوفراستوس به کوشش گروهی از یونان‌پژوهان اروپایی و آمریکایی در مجموعه‌ای گردآوری شده، و به چاپ رسیده است.
از آثار تئوفراستوس برمی‌آید که وی همانند ارسطو در زمینه‌های گوناگون فلسفۀ طبیعی، مابعدالطبیعه، اخلاق، خطابه، سیاست، علوم طبیعی، روان‌شناسی، گیاه‌شناسی، زیست‌شناسی، فیزیولوژی و عقایدنگاری پژوهش کرده است. [[دیوگنس لائرتیوس]] بیش از 200 اثر به او نسبت داده است. بیشتر آثار او، خلاف شیوۀ استادش، فاقد جنبۀ نظری است.  
 
در سالیان اخیر، نقل قول‌ها و نوشته‌های برجای مانده از تئوفراستوس به کوشش گروهی از یونان‌پژوهان اروپایی و آمریکایی در مجموعه‌ای گردآوری شده، و به چاپ رسیده است.


منطق: از حدود 20 اثر منطقی که به تئوفراستوس نسبت داده‌اند، هیچ‌یک برجای نمانده است و آگاهی ما از آموزه‌های منطقی وی تنها از طریق قطعه‌هایی از سخنان اوست که مفسران بعدی مانند اسکندر افرودیسی و سیمپلیکیوس نقل کرده‌اند. تاریخ‌نگاران منطق برپایۀ آنچه از وی برجا مانده است، 3 نوآوریِ منطقی به او نسبت داده که در غالب آنها نام یودموس، شاگرد دیگر ارسطو نیز در کنار نام تئوفراستوس آمده است:
منطق: از حدود 20 اثر منطقی که به تئوفراستوس نسبت داده‌اند، هیچ‌یک برجای نمانده است و آگاهی ما از آموزه‌های منطقی وی تنها از طریق قطعه‌هایی از سخنان اوست که مفسران بعدی مانند اسکندر افرودیسی و سیمپلیکیوس نقل کرده‌اند. تاریخ‌نگاران منطق برپایۀ آنچه از وی برجا مانده است، 3 نوآوریِ منطقی به او نسبت داده که در غالب آنها نام یودموس، شاگرد دیگر ارسطو نیز در کنار نام تئوفراستوس آمده است:
خط ۱۲۱: خط ۱۲۳:
1. اگر هر الف، ب است و هر ج، الف است، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج‌ اند(بارالیپتون).
1. اگر هر الف، ب است و هر ج، الف است، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج‌ اند(بارالیپتون).


2. اگر هیچ الف، ب نیست و هر ج، الف است، آن‌گاه هیچ ب، ج نیست(کلئانتس).
2. اگر هیچ الف، ب نیست و هر ج، الف است، آن‌گاه هیچ ب، ج نیست(کلئانتس).


3. اگر هر الف، ب است و برخی از ج ‌ها الف‌اند، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج ‌اند(دابیتیس).
3. اگر هر الف، ب است و برخی از ج ‌ها الف‌اند، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج ‌اند(دابیتیس).


4. اگر هر الف، ب است و هیچ ج، الف نیست، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج نیستند(فاپسمو).
4. اگر هر الف، ب است و هیچ ج، الف نیست، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج نیستند(فاپسمو).


5. اگر برخی از الف‌ها ب‌اند و هیچ ج، الف نیست، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج نیستند(فریسسموروم).
5. اگر برخی از الف‌ها ب‌اند و هیچ ج، الف نیست، آن‌گاه برخی از ب‌ها ج نیستند(فریسسموروم).


دوم، در باب موجهات: کوشش‌های جالب توجه تئوفراستوس در ساده‌سازی نظریۀ موجهات است. از تفسیر اسکندر افرودیسی بر «تحلیل-های نخستین» ارسطو چنین برمی‌آید که تئوفراستوس دشواری‌هایی در شیوۀ بررسی ارسطو در باب موجهات یافته بود. وی تعریفی را بدین‌صورت عرضه داشته است که از گزارۀ «محتمل است که الف...» نمی‌توان گزارۀ «ضروری نیست که الف...» را نتیجه گرفت. تئوفراستوس عکس مستوی را که در نظرش قاعده‌ای نامعتبر است، نپذیرفته، از این‌روست که در این مثال به جای «امکان» از «احتمال» استفاده کرده است.
دوم، در باب موجهات: کوشش‌های جالب توجه تئوفراستوس در ساده‌سازی نظریۀ موجهات است. از تفسیر اسکندر افرودیسی بر «تحلیل-های نخستین» [[ارسطو]] چنین برمی‌آید که تئوفراستوس دشواری‌هایی در شیوۀ بررسی [[ارسطو]] در باب موجهات یافته بود. وی تعریفی را بدین‌صورت عرضه داشته است که از گزارۀ «محتمل است که الف...» نمی‌توان گزارۀ «ضروری نیست که الف...» را نتیجه گرفت. تئوفراستوس عکس مستوی را که در نظرش قاعده‌ای نامعتبر است، نپذیرفته، از این‌روست که در این مثال به جای «امکان» از «احتمال» استفاده کرده است.


سوم، در باب قیاس شرطی: وی با بیان اصطلاح «افزودن» که امروزه «قاعدۀ وضع مقدم» نامیده می‌شود، نخستین‌بار اهمیت این مسئله را در قیاس‌های شرطی خاطر نشان کرد. در این قاعده با افزودن یک فرض در مقدم و بیان درستی همان فرض در تالی به نتیجه می‌توان رسید. یادکردنی است که این فرض، در نتیجه باقی نمی‌ماند.
سوم، در باب قیاس شرطی: وی با بیان اصطلاح «افزودن» که امروزه «قاعدۀ وضع مقدم» نامیده می‌شود، نخستین‌بار اهمیت این مسئله را در قیاس‌های شرطی خاطر نشان کرد. در این قاعده با افزودن یک فرض در مقدم و بیان درستی همان فرض در تالی به نتیجه می‌توان رسید. یادکردنی است که این فرض، در نتیجه باقی نمی‌ماند.


فلسفه: هرچند بر پایۀ آثار برجای مانده از تئوفراستوس می‌توان دریافت که توجه وی بیشتر به طبیعت‌شناسی بوده است و جنبۀ نظری در کار او چندان برجستگی ندارد، اما در مقام ریاست مکتب مشاء به مباحث فلسفی نیز پرداخته است. در میان آثار تئوفراستوس، اثری به نام مابعدالطبیعه هست. در این اثر اهتمام نویسنده بیشتر به طرح پرسش‌های فلسفی بوده است تا حل آنها؛ انتقادهایی نیز از ارسطو، افلاطون و پیش‌سقراطیان در آن یافت می‌شود. هرچند بیشترِ مباحث طرح شده با آموزه‌های ارسطو سازگار است، با این حال، میان این دو تفاوت‌هایی نیز دیده می‌شود. برای نمونه می‌توان به تعاریف چهارگانۀ ارسطو از فلسفۀ اولى در کتاب مابعدالطبیعه اشاره کرد که به ترتیب عبارت‌اند از: 1. علم به علل و مبادیِ نخستین(کتاب آلفا و بتا)، 2. علم به موجود(کتاب گاما)، 3. علم به جوهر(کتاب زیتا)، 4. علم به خداوند و موجودات الٰهی(کتاب لامبدا) که در رسالۀ مابعدالطبیعۀ تئوفراستوس در فصل ششم، به طور ویژه تعریف نخست و در فصل دهم، تعریف چهارم بررسی شده است؛ بنابراین، در نظر تئوفراستوس، مابعدالطبیعه همانا جست‌وجوی عللِ عالَم است از آن جهت که عالَم است و از این‌روست که در مکتب مشاء بی‌درنگ پس از تئوفراستوس جست‌وجوی طبیعت از منظر طبیعت‌شناسی، جانشین مابعدالطبیعه یا فلسفۀ نخستین می‌گردد و این نگرش تا روزگار ظهور اسکندر افرودیسی برجای می‌ماند.
فلسفه: هرچند بر پایۀ آثار برجای مانده از تئوفراستوس می‌توان دریافت که توجه وی بیشتر به طبیعت‌شناسی بوده است و جنبۀ نظری در کار او چندان برجستگی ندارد، اما در مقام ریاست مکتب مشاء به مباحث فلسفی نیز پرداخته است. در میان آثار تئوفراستوس، اثری به نام مابعدالطبیعه هست. در این اثر اهتمام نویسنده بیشتر به طرح پرسش‌های فلسفی بوده است تا حل آنها؛ انتقادهایی نیز از [[ارسطو]]، [[افلاطون]] و پیش‌سقراطیان در آن یافت می‌شود. هرچند بیشترِ مباحث طرح شده با آموزه‌های ارسطو سازگار است، با این حال، میان این دو تفاوت‌هایی نیز دیده می‌شود. برای نمونه می‌توان به تعاریف چهارگانۀ [[ارسطو]] از فلسفۀ اولى در کتاب مابعدالطبیعه اشاره کرد که به ترتیب عبارت‌اند از:  
 
1. علم به علل و مبادیِ نخستین(کتاب آلفا و بتا)، 2. علم به موجود(کتاب گاما)، 3. علم به جوهر(کتاب زیتا)، 4. علم به خداوند و موجودات الٰهی(کتاب لامبدا) که در رسالۀ مابعدالطبیعۀ تئوفراستوس در فصل ششم، به طور ویژه تعریف نخست و در فصل دهم، تعریف چهارم بررسی شده است؛ بنابراین، در نظر تئوفراستوس، مابعدالطبیعه همانا جست‌وجوی عللِ عالَم است از آن جهت که عالَم است و از این‌روست که در مکتب مشاء بی‌درنگ پس از تئوفراستوس جست‌وجوی طبیعت از منظر طبیعت‌شناسی، جانشین مابعدالطبیعه یا فلسفۀ نخستین می‌گردد و این نگرش تا روزگار ظهور اسکندر افرودیسی برجای می‌ماند.


طبیعت‌شناسی: آنچه ارسطو پیش از پرداختن به مابعدالطبیعه، روزگار خود را بدان اختصاص داده بود، یعنی طبیعت‌شناسی به معنای خاص، بعدها به‌طور ویژه ذهن تئوفراستوس را به خود مشغول داشت. از این‌رو، بیشترِ آثار برجا مانده از تئوفراستوس مبین اهتمام ویژۀ او در باب طبیعت‌شناسی است. گیاهان، آتش، ماهی، بادها، سنگ‌ها، بوها و پدیده‌های جوّی تنها در زمرۀ برخی از آثار او در این زمینه است که گاه حاوی آرائی غیرارسطویی یا چون و چرا در نظر ارسطوست. برای نمونه می‌توان به نظر وی در باب آتش اشاره کرد. چنین می‌نماید که تئوفراستوس برخلاف ارسطو، آتش را عنصری همانند خاک و آب و هوا نمی‌انگارد، زیرا این عناصر جوهر به شمار می‌آیند، در حالی که آتش برای بقای خود نیازمند چیزی است که می‌سوزد. نیز نخستین انتقاد از آموزۀ ارسطویی اثیر یا عنصر پنجم را تئوفراستوس مطرح کرده است.
طبیعت‌شناسی: آنچه [[ارسطو]] پیش از پرداختن به مابعدالطبیعه، روزگار خود را بدان اختصاص داده بود، یعنی طبیعت‌شناسی به معنای خاص، بعدها به‌طور ویژه ذهن تئوفراستوس را به خود مشغول داشت. از این‌رو، بیشترِ آثار برجا مانده از تئوفراستوس مبین اهتمام ویژۀ او در باب طبیعت‌شناسی است. گیاهان، آتش، ماهی، بادها، سنگ‌ها، بوها و پدیده‌های جوّی تنها در زمرۀ برخی از آثار او در این زمینه است که گاه حاوی آرائی غیرارسطویی یا چون و چرا در نظر ارسطوست. برای نمونه می‌توان به نظر وی در باب آتش اشاره کرد. چنین می‌نماید که تئوفراستوس برخلاف ارسطو، آتش را عنصری همانند خاک و آب و هوا نمی‌انگارد، زیرا این عناصر جوهر به شمار می‌آیند، در حالی که آتش برای بقای خود نیازمند چیزی است که می‌سوزد. نیز نخستین انتقاد از آموزۀ ارسطویی اثیر یا عنصر پنجم را تئوفراستوس مطرح کرده است.


برخی از آثار او که در کتاب‌شناسی‌های مسلمانان از آنها یاد شده، اینهاست: النفس، الآثار العلویه، الادب، الحس و المحسوس، مابعدالطبیعه، اسباب النبات و تفسیر قاطیغوریاس.
برخی از آثار او که در کتاب‌شناسی‌های مسلمانان از آنها یاد شده، اینهاست: النفس، الآثار العلویه، الادب، الحس و المحسوس، مابعدالطبیعه، اسباب النبات و تفسیر قاطیغوریاس.
خط ۱۴۱: خط ۱۴۵:
گیاه‌شناسی: در این حوزه دو اثر از تئوفراستوس بر جا مانده است که به لحاظ اهمیت با آثار ارسطو دربارۀ جانوران قابل مقایسه‌اند.  
گیاه‌شناسی: در این حوزه دو اثر از تئوفراستوس بر جا مانده است که به لحاظ اهمیت با آثار ارسطو دربارۀ جانوران قابل مقایسه‌اند.  


1. «تاریخ النبات»: این اثر در 9 بخش تنظیم شده، و موضوع اصلی آن طبقه‌بندی و توصیف گیاهان مختلف است. تئوفراستوس در این کتاب حدود 550 گونۀ مختلف گیاهی را برشمرده است. بخش نخست به معرفی اجزاء گیاهان، یافتن ملاکی مشخص و ثابت برای طبقه‌بندی آنها و سپس طبقه‌بندی آنها اختصاص دارد. تئوفراستوس با در نظر گرفتن 4 عضو: ریشه، ساقه، شاخه و برگ، به عنوان اعضایی که در اکثر گیاهان مشترک است، آنها را به 4 گروه درخت، درختچه، بوته و علف تقسیم کرده است. بخش دوم کتاب در چگونگی تولید مثل گیاهان و تأثیر عوامل محیطی چون آب و هوا بر آنها، تغییرات خود به خودی گیاهان و مشکلات آن و چگونگی کاشت و نگهداری درختان است. بخش سوم دربارۀ درختان خودروست و بخش چهارم به معرفی درختان خاص مناطق مختلف اختصاص یافته است. در این قسمت تئوفراستوس گونه‌های مختلف گیاهی در نواحی مختلف از سواحل اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه تا هند را با ذکر نام محل رویش آنها و ویژگی‌های هریک برشمرده است. بخش پنجم کتاب در معرفی انواع چوب و کاربرد آنهاست. در بخش‌های ششم تا نهم بوته‌ها و گیاهان علفی معرفی شده‌اند و بخش نهم کتاب به عصارۀ میوه‌ها و خواص درمانی آنها اختصاص دارد.  
1. «تاریخ النبات»: این اثر در 9 بخش تنظیم شده، و موضوع اصلی آن طبقه‌بندی و توصیف گیاهان مختلف است. تئوفراستوس در این کتاب حدود 550 گونۀ مختلف گیاهی را برشمرده است. بخش نخست به معرفی اجزاء گیاهان، یافتن ملاکی مشخص و ثابت برای طبقه‌بندی آنها و سپس طبقه‌بندی آنها اختصاص دارد. تئوفراستوس با در نظر گرفتن 4 عضو: ریشه، ساقه، شاخه و برگ، به عنوان اعضایی که در اکثر گیاهان مشترک است، آنها را به 4 گروه درخت، درختچه، بوته و علف تقسیم کرده است. بخش دوم کتاب در چگونگی تولید مثل گیاهان و تأثیر عوامل محیطی چون آب و هوا بر آنها، تغییرات خود به خودی گیاهان و مشکلات آن و چگونگی کاشت و نگهداری درختان است. بخش سوم دربارۀ درختان خودروست و بخش چهارم به معرفی درختان خاص مناطق مختلف اختصاص یافته است. در این قسمت تئوفراستوس گونه‌های مختلف گیاهی در نواحی مختلف از سواحل اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه تا هند را با ذکر نام محل رویش آنها و ویژگی‌های هریک برشمرده است. بخش پنجم کتاب در معرفی انواع چوب و کاربرد آنهاست. در بخش‌های ششم تا نهم بوته‌ها و گیاهان علفی معرفی شده‌اند و بخش نهم کتاب به عصارۀ میوه‌ها و خواص درمانی آنها اختصاص دارد.


2. «فی اسباب النبات»: این کتاب در 7 بخش تنظیم شده است که بخش هفتم آن در دست نیست. در این کتاب که می‌توان آن را دنبالۀ کتاب نخست به شمار آورد، مشخصه‌های مشترک و متمایز گیاهان آمده است. در بخش نخست این کتاب وجوه تمایز طبیعی گیاهان بررسی شده است که عبارت‌اند از تولید مثل، رویش و میوه‌دهی آنها. در بخش دوم از تأثیرات رخدادهای طبیعی دوره‌ای چون تغییر فصول، بارش، باد، خاک، آب و عواملی مانند این بر گیاهان سخن رفته است. بخش سوم به کشاورزی و نقش انسان در کاشت گیاهان و هدف از این کار اختصاص یافته است. در بخش چهارم عوامل غیرطبیعی مؤثر بر گیاهان و همچنین بیماریها و مرگ آنها بررسی شده‌اند. بخشهای پنجم و ششم در بوها و طعمهای گیاهان مختلف است و احتمالاً بخش پایانی و مفقود کتاب نیز در همین‌باره بوده است.  
2. «فی اسباب النبات»: این کتاب در 7 بخش تنظیم شده است که بخش هفتم آن در دست نیست. در این کتاب که می‌توان آن را دنبالۀ کتاب نخست به شمار آورد، مشخصه‌های مشترک و متمایز گیاهان آمده است. در بخش نخست این کتاب وجوه تمایز طبیعی گیاهان بررسی شده است که عبارت‌اند از تولید مثل، رویش و میوه‌دهی آنها. در بخش دوم از تأثیرات رخدادهای طبیعی دوره‌ای چون تغییر فصول، بارش، باد، خاک، آب و عواملی مانند این بر گیاهان سخن رفته است. بخش سوم به کشاورزی و نقش انسان در کاشت گیاهان و هدف از این کار اختصاص یافته است. در بخش چهارم عوامل غیرطبیعی مؤثر بر گیاهان و همچنین بیماریها و مرگ آنها بررسی شده‌اند. بخشهای پنجم و ششم در بوها و طعمهای گیاهان مختلف است و احتمالاً بخش پایانی و مفقود کتاب نیز در همین‌باره بوده است.  
خط ۱۵۱: خط ۱۵۵:
حسن بن بهلول بخشی از این کتاب را در کتاب الدلائل خود آورده، و در ابتدای آن ذکر کرده که اصل آن به زبان سریانی بوده است. برگشترسر این بخش را با عنوان «قطعات جدیدی از تئوفراستوس در آثار علوی» در 1918م به آلمانی ترجمه و چاپ کرده است.  
حسن بن بهلول بخشی از این کتاب را در کتاب الدلائل خود آورده، و در ابتدای آن ذکر کرده که اصل آن به زبان سریانی بوده است. برگشترسر این بخش را با عنوان «قطعات جدیدی از تئوفراستوس در آثار علوی» در 1918م به آلمانی ترجمه و چاپ کرده است.  


برخی از پژوهشگران چون رایتسنشتاین، اشتروم و اشتاینمتز بر این عقیده‌اند که بخش آثار علوی در رسائل اخوان‌الصفا و عجایب المخلوقات قزوینی متأثر از رسالۀ آثار علوی تئوفراستوس است.  
برخی از پژوهشگران چون رایتسنشتاین، اشتروم و اشتاینمتز بر این عقیده‌اند که بخش آثار علوی در [[رسائل إخوان الصفاء و خلان الوفاء|رسائل اخوان‌ الصفا]] و [[عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات (قزویني)|عجایب المخلوقات قزوینی]] متأثر از رسالۀ آثار علوی تئوفراستوس است.  


در ترجمۀ عربی رسالۀ آثار علوی تئوفراستوس موجود در کتابخانۀ رامپور هند که سزگین آن را چاپ کرده، این بخش‌ها آمده است: علل رعد، علل برق، صاعقه، تشکیل ابر، ریزش‌های آسمانی و چگونگی آنها، شبنم، باد، هالۀ ماه و زلزله.  
در ترجمۀ عربی رسالۀ آثار علوی تئوفراستوس موجود در کتابخانۀ رامپور هند که سزگین آن را چاپ کرده، این بخش‌ها آمده است: علل رعد، علل برق، صاعقه، تشکیل ابر، ریزش‌های آسمانی و چگونگی آنها، شبنم، باد، هالۀ ماه و زلزله.  
خط ۱۶۱: خط ۱۶۵:
== تأثیر در فلسفۀ اسلامی==
== تأثیر در فلسفۀ اسلامی==


تأثیر تئوفراستوس در فلسفۀ اسلامی: در فلسفۀ اسلامی تئوفراستوس را جانشین ارسطو می‌انگاشتند و در بسیاری از سرگذشت‌نامه‌ها وی را از نزدیکان نسبی و نیز در زمرۀ اوصیای ارسطو خوانده‌اند. در آثار فیلسوفان اسلامی در مواردی به آموزه‌های منطقی و طبیعی تئوفراستوس اشاره‌هایی شده است، اما نظریات وی آن‌گونه که از اندیشه‌های ارسطو، اسکندر افرودیسی، پلوتینوس و فرفوریوس یاد می‌شود، بررسی نشده است. ابونصر فارابی کتاب الموجبه و السالبه را که اثری در منطق است، به تئوفراستوس نسبت داده، و در بحث از قیاس شرطی نیز به وی اشاره کرده است. بسیاری از حکمای اسلامی ـ مانند محمد بن زکریای رازی در بحث از انتقاد تئوفراستوس از ارسطو و نیز اشاره به کتاب وی در باب گیاهان، ابن سینا در بحث از جهت قضایا، بیرونی در بحث از ویژگی‌ اجسام، ابن باجه در بحث از حرکت و ابن‌رشد از عقل هیولانی، نیز در موارد بسیاری در بحث‌های منطقی ـ از او یاد کرده‌اند. صدرالدین شیرازی در حدوث العالم او را شاگرد افلاطون انگاشته، و ابوسلیمان سجستانی عبارت «الآلهه لاتتحرک» را به وی منسوب دانسته، و گُزیدگی و پرمعنایی آن را دلیل بزرگی مقام وی در علم شمرده است.
تأثیر تئوفراستوس در فلسفۀ اسلامی: در فلسفۀ اسلامی تئوفراستوس را جانشین [[ارسطو]] می‌انگاشتند و در بسیاری از سرگذشت‌نامه‌ها وی را از نزدیکان نسبی و نیز در زمرۀ اوصیای [[ارسطو]] خوانده‌اند. در آثار فیلسوفان اسلامی در مواردی به آموزه‌های منطقی و طبیعی تئوفراستوس اشاره‌هایی شده است، اما نظریات وی آن‌گونه که از اندیشه‌های [[ارسطو]]، اسکندر افرودیسی، پلوتینوس و فرفوریوس یاد می‌شود، بررسی نشده است. [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]] کتاب الموجبه و السالبه را که اثری در منطق است، به تئوفراستوس نسبت داده، و در بحث از قیاس شرطی نیز به وی اشاره کرده است. بسیاری از حکمای اسلامی ـ مانند [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] در بحث از انتقاد تئوفراستوس از [[ارسطو]] و نیز اشاره به کتاب وی در باب گیاهان، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در بحث از جهت قضایا، بیرونی در بحث از ویژگی‌ اجسام، [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] در بحث از حرکت و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن‌ رشد]] از عقل هیولانی، نیز در موارد بسیاری در بحث‌های منطقی ـ از او یاد کرده‌اند. [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] در [[حدوث العالم]] او را شاگرد افلاطون انگاشته، و [[ابوسلیمان سجستانی، محمد بن طاهر|ابوسلیمان سجستانی]] عبارت «الآلهه لاتتحرک» را به وی منسوب دانسته، و گُزیدگی و پرمعنایی آن را دلیل بزرگی مقام وی در علم شمرده است.


==منابع آثار وی==  
==منابع آثار وی==  
خط ۱۶۷: خط ۱۷۱:
منابع عمدۀ تئوفراستوس را می‌توان به 3 گروه تقسیم کرد.  
منابع عمدۀ تئوفراستوس را می‌توان به 3 گروه تقسیم کرد.  


نخست عباراتی است که او از فلاسفۀ پیش از خود نقل کرده است. به نظر می‌رسد که در این گروه مهم‌ترین منبع او ارسطو باشد(البته تئوفراستوس از ارسطو نام نمی‌برد) و در موضوعاتی که ارسطو در آنها نظر مشخصی ندارد، به آراء افلاطون متوسل می‌شود. علاوه بر این، او از برخی حکمای پیش سقراطی نظیر دموکریتوس، امپدکلس و آناکساگوراس نیز نام می‌برد.  
نخست عباراتی است که او از فلاسفۀ پیش از خود نقل کرده است. به نظر می‌رسد که در این گروه مهم‌ترین منبع او [[ارسطو]] باشد(البته تئوفراستوس از [[ارسطو]] نام نمی‌برد) و در موضوعاتی که [[ارسطو]] در آنها نظر مشخصی ندارد، به آراء [[افلاطون]] متوسل می‌شود. علاوه بر این، او از برخی حکمای پیش سقراطی نظیر دموکریتوس، امپدکلس و آناکساگوراس نیز نام می‌برد.  


دومین منبع مهم او، به احتمال بسیار، بیشتر اقوال کشاورزان، پزشکان و مردمان نواحی مختلف است. به ظن قوی این گروه از منابع او افزون بر گزارشهای شفاهی، شامل نوشته‌هایی نیز می‌شده است که هیچ اطلاعی از آنها در دست نیست.  
دومین منبع مهم او، به احتمال بسیار، بیشتر اقوال کشاورزان، پزشکان و مردمان نواحی مختلف است. به ظن قوی این گروه از منابع او افزون بر گزارشهای شفاهی، شامل نوشته‌هایی نیز می‌شده است که هیچ اطلاعی از آنها در دست نیست.