۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'زندگینامه' به 'زندگینامه') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '¬' به '') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
اگرچه اکثر منابع نخستین ممدوح او را ملک اشرف ذکر کردهاند، اما به نظر میرسد نخست در حلب به بارگاه ملک عزیز محمد بن ظاهر پیوست و او را مدح گفت و احتمالاً تنها پس از درگذشت عزیز، به دمشق و دربار ملک اشرف موسى(حک 626-635ق) شتافت؛ اما ظاهراً اقامت او در دمشق چندان طول نکشید و به سبب زیادهروی در بادهنوشی و قمار مورد خشم ملک اشرف قرار گرفت و از دمشق اخراج شد. شاعر ناگزیر دگربار قصد حلب کرد و به بارگاه ملک ناصر یوسف فرزند ملک عزیز پیوست. ملک ناصر به حرمت پدر، او را نواخت و مقرری خاصی برای وی تعیین کرد. | اگرچه اکثر منابع نخستین ممدوح او را ملک اشرف ذکر کردهاند، اما به نظر میرسد نخست در حلب به بارگاه ملک عزیز محمد بن ظاهر پیوست و او را مدح گفت و احتمالاً تنها پس از درگذشت عزیز، به دمشق و دربار ملک اشرف موسى(حک 626-635ق) شتافت؛ اما ظاهراً اقامت او در دمشق چندان طول نکشید و به سبب زیادهروی در بادهنوشی و قمار مورد خشم ملک اشرف قرار گرفت و از دمشق اخراج شد. شاعر ناگزیر دگربار قصد حلب کرد و به بارگاه ملک ناصر یوسف فرزند ملک عزیز پیوست. ملک ناصر به حرمت پدر، او را نواخت و مقرری خاصی برای وی تعیین کرد. | ||
تلعفری به زودی در بارگاه ناصر جایگاه ویژهای یافت و در جرگۀ خواص ملک ناصر درآمد و در صف شاعران طراز اول دربار نشست، اما میل مقاومتناپذیر به باده و قمار کارش را به تباهی کشاند و او تمامی دارایی، حتى جامه و موزۀ خود را در این راه باخت و به فلاکت افتاد، گویند ملک ناصر برای نجات شاعر از آن بیماری، دستور داد دیگر کسی با او به قمار ننشیند؛ خود نیز مقرری او را قطع کرد. آنگاه بینوایی و بیبادگی، روزگار را پیش چشمان شاعر سیاه کرد. سفرهای پی در پی میان دمشق و حلب دری به روی او نگشود و ممدوحی که بتواند او را از فقر برهاند، یافت نشد. گویند وی در این هنگام چنان تنگدست شد که ناچار در | تلعفری به زودی در بارگاه ناصر جایگاه ویژهای یافت و در جرگۀ خواص ملک ناصر درآمد و در صف شاعران طراز اول دربار نشست، اما میل مقاومتناپذیر به باده و قمار کارش را به تباهی کشاند و او تمامی دارایی، حتى جامه و موزۀ خود را در این راه باخت و به فلاکت افتاد، گویند ملک ناصر برای نجات شاعر از آن بیماری، دستور داد دیگر کسی با او به قمار ننشیند؛ خود نیز مقرری او را قطع کرد. آنگاه بینوایی و بیبادگی، روزگار را پیش چشمان شاعر سیاه کرد. سفرهای پی در پی میان دمشق و حلب دری به روی او نگشود و ممدوحی که بتواند او را از فقر برهاند، یافت نشد. گویند وی در این هنگام چنان تنگدست شد که ناچار در حمامها میزیست. شاعر ناامید، در واپسین سالهای حیات خود از دربارهای دمشق و حلب، رهسپار حماه شد و در آنجا به مدح ملک منصور دوم پرداخت و به زودی توانست نظر او را به خود جلب کرده، از نزدیکان او شود. | ||
تلعفری در 638 ق مدتی را نیز در قاهره گذراند. ظاهراً در آنجا، آبرومندانه زیست و با بزرگان و علما مراوده برقرار کرد؛ اما او شیفتۀ شام بود و در آرزوی میهن و شوق دیدار آن شکوه داشت. | تلعفری در 638 ق مدتی را نیز در قاهره گذراند. ظاهراً در آنجا، آبرومندانه زیست و با بزرگان و علما مراوده برقرار کرد؛ اما او شیفتۀ شام بود و در آرزوی میهن و شوق دیدار آن شکوه داشت. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
==شعر== | ==شعر== | ||
آنچه امروز از دیوان تلعفری در دست است، تنها اندکی از شعر اوست که به دست یکی از دوستانش در مدت اقامت وی در حماه گرد آمده است. تلعفری که اشعارش تراوش احوال پرهیجان درونی بود و نیمی را در محافل تباهی و فساد به خوشگذرانی طی کرده، و نیمی را در نهایت بینوایی، البته هیچگاه به فکر جمعآوری اشعار خود نبوده است؛ ناچار اشعار او، برخی نابود و برخی در | آنچه امروز از دیوان تلعفری در دست است، تنها اندکی از شعر اوست که به دست یکی از دوستانش در مدت اقامت وی در حماه گرد آمده است. تلعفری که اشعارش تراوش احوال پرهیجان درونی بود و نیمی را در محافل تباهی و فساد به خوشگذرانی طی کرده، و نیمی را در نهایت بینوایی، البته هیچگاه به فکر جمعآوری اشعار خود نبوده است؛ ناچار اشعار او، برخی نابود و برخی در کتابها پراکنده شد، و اندکی هم در دیوان گرد آمد. نوع زندگی و روحیۀ خاص این شاعر موجب شد که فراوردههای او، عمدتاً به چند موضوع منحصر گردد: مدح، وصف، غزل و خمریات. | ||
==ممدوحان== | ==ممدوحان== |