تیفاشی، احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جـ' به 'ج'
جز (جایگزینی متن - '¬ها' به 'ها')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'جـ' به 'ج')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۲: خط ۸۲:
قلقشندی در صبح الاعشى پیش از بحث دربارۀ 12 گوهری که کاتبان باید بشناسند، کتاب ازهار الافکار تیفاشی را بهترین گوهرنامۀ تألیف شده تا روزگار خود می‌داند و بارها از وی نام می‌برد. وی در این بخش، بارها به سخن تیفاشی استناد می‌کند، اما با اندکی تأمل می‌توان دریافت که این گزارش، هرچند خود قلقشندی بدان تصریح نکرده، خلاصۀ کتاب تیفاشی است. جز آنکه چیزهایی را از گزارش جدیدتر و ظاهراً مستقل ابن فضل-الله عمری بدان افزوده است.
قلقشندی در صبح الاعشى پیش از بحث دربارۀ 12 گوهری که کاتبان باید بشناسند، کتاب ازهار الافکار تیفاشی را بهترین گوهرنامۀ تألیف شده تا روزگار خود می‌داند و بارها از وی نام می‌برد. وی در این بخش، بارها به سخن تیفاشی استناد می‌کند، اما با اندکی تأمل می‌توان دریافت که این گزارش، هرچند خود قلقشندی بدان تصریح نکرده، خلاصۀ کتاب تیفاشی است. جز آنکه چیزهایی را از گزارش جدیدتر و ظاهراً مستقل ابن فضل-الله عمری بدان افزوده است.
قلقشندی برخی استنادهای تیفاشی را چنان نقل کرده که گویی ‌خود بدان آثار مراجعه کرده، اما گاه در این کار به خطا افتاده است. مثلاً دربارۀ یاقوت ظاهراً بندی را از بلینوس نقل می‌کند، در حالی که تنها جملۀ اول «و هو حجر ذهبی» از او است(تازه به واسطۀ تیفاشی) و ادامۀ مطلب خلاصه‌ای از سخنان خود تیفاشی است. اما غزولی در مطالع البدور چنان که خود گوید خلاصۀ این کتاب را آورده، و تنها نکته‌ای از ابن فضل‌الله عمری و ابیاتی دربارۀ مروارید، زمرد و عقیق بدان افزوده است.  
قلقشندی برخی استنادهای تیفاشی را چنان نقل کرده که گویی ‌خود بدان آثار مراجعه کرده، اما گاه در این کار به خطا افتاده است. مثلاً دربارۀ یاقوت ظاهراً بندی را از بلینوس نقل می‌کند، در حالی که تنها جملۀ اول «و هو حجر ذهبی» از او است(تازه به واسطۀ تیفاشی) و ادامۀ مطلب خلاصه‌ای از سخنان خود تیفاشی است. اما غزولی در مطالع البدور چنان که خود گوید خلاصۀ این کتاب را آورده، و تنها نکته‌ای از ابن فضل‌الله عمری و ابیاتی دربارۀ مروارید، زمرد و عقیق بدان افزوده است.  
در 831 ق محمد بن محمود شروانی ازهار الافکار را برای عمربیک چلبی، فرزند تیمورتاش¬بک به ترکی ترجمه کرد و آن‌ را جوهرنامه نامید که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ دولتی لایپـزیگ موجـود است. در 1784م سبالدوس فولکو راویوس، بخشهایی از متن عربی را با ترجمۀ لاتینی در اوترخت منتشر ساخت. در 1818م نیز کنت آنتونیو راینری بیشا متن عربی بسیار مغلوطی از روایت کوتاه این اثر را همراه با ترجمۀ ایتالیایی آن در فلورانس منتشر ساخت. این ترجمه یک بار دیگر در 1906م همراه با زندگی‌نامۀ مترجم و به خواست یکی از نوادگانش در بولونیا منتشر شد. در 1977م نیز محمد یوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی متن عربی این کتاب را در قاهره منتشر ساختند، بی‌آنکه متوجه وجود دو روایت متفاوت از آن باشند. سمر نجم ابوالهدى نیز در 1988م ترجمه و شرح انگلیسی این کتاب را در متوچن منتشر کرده است.  
در 831 ق محمد بن محمود شروانی ازهار الافکار را برای عمربیک چلبی، فرزند تیمورتاش¬بک به ترکی ترجمه کرد و آن‌ را جوهرنامه نامید که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ دولتی لایپـزیگ موجود است. در 1784م سبالدوس فولکو راویوس، بخشهایی از متن عربی را با ترجمۀ لاتینی در اوترخت منتشر ساخت. در 1818م نیز کنت آنتونیو راینری بیشا متن عربی بسیار مغلوطی از روایت کوتاه این اثر را همراه با ترجمۀ ایتالیایی آن در فلورانس منتشر ساخت. این ترجمه یک بار دیگر در 1906م همراه با زندگی‌نامۀ مترجم و به خواست یکی از نوادگانش در بولونیا منتشر شد. در 1977م نیز محمد یوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی متن عربی این کتاب را در قاهره منتشر ساختند، بی‌آنکه متوجه وجود دو روایت متفاوت از آن باشند. سمر نجم ابوالهدى نیز در 1988م ترجمه و شرح انگلیسی این کتاب را در متوچن منتشر کرده است.  
  2. رجوع الشیخ الى صباه فی القوة علی الباه، دربارۀ مسائل جنسی و داستانهای مربوط به آن. برخی آن‌ را به احمد بن سلیمان(د 940ق)، مشهور به ابن کمال پاشا نسبت داده‌اند، اما حاجی‌خلیفه او را مترجم ترکی کتاب دانسته است. میر مصطفی بن حسین پاشا متخلص به نعتی نیز این کتاب را به ترکی ترجمه کرده، و مصطفی بن احمد گلیبولوی(د 1008ق) در 997ق گزیده‌ای از آن را(ظاهراً با رجوع به متن عربی) به ترکی فراهم آورده، و راحة النفوس نامیده است. از این کتاب یک یا دو ترجمۀ فارسی در دست است که در یکی از آنها، گویا از شخصی به نام ملا سعید طبیب، نیز نام مؤلف «احمد بن یوسف شریف تیفاشی» آمده است. متن عربی این کتاب بارها در مصر به چاپ رسیده، و در 1898م نیز فردی با نام مستعار «یک بوهمیایی انگلیسی» ترجمۀ انگلیسی آن را در پاریس منتشر کرده است.
  2. رجوع الشیخ الى صباه فی القوة علی الباه، دربارۀ مسائل جنسی و داستانهای مربوط به آن. برخی آن‌ را به احمد بن سلیمان(د 940ق)، مشهور به ابن کمال پاشا نسبت داده‌اند، اما حاجی‌خلیفه او را مترجم ترکی کتاب دانسته است. میر مصطفی بن حسین پاشا متخلص به نعتی نیز این کتاب را به ترکی ترجمه کرده، و مصطفی بن احمد گلیبولوی(د 1008ق) در 997ق گزیده‌ای از آن را(ظاهراً با رجوع به متن عربی) به ترکی فراهم آورده، و راحة النفوس نامیده است. از این کتاب یک یا دو ترجمۀ فارسی در دست است که در یکی از آنها، گویا از شخصی به نام ملا سعید طبیب، نیز نام مؤلف «احمد بن یوسف شریف تیفاشی» آمده است. متن عربی این کتاب بارها در مصر به چاپ رسیده، و در 1898م نیز فردی با نام مستعار «یک بوهمیایی انگلیسی» ترجمۀ انگلیسی آن را در پاریس منتشر کرده است.
3. الشفاء فی الطب المسند عن السید المصطفى، که به تأکید تیفاشی، تحریری است از کتاب الطب الشرعی(یا کتاب فی الاحادیث الطبیۀ) ابونعیم اصفهانی. کتاب ابونعیم، چنان که تیفاشی گوید، به رغم دربر داشتن مزایای بسیار، به لحاظ در بر داشتن سلسله سند‌های متعدد و طولانی برای هر حدیث بسیار مفصل بود، زیرا ابونعیم گاه یک حدیث واحد را(با چشم‌پوشی از کم و زیاد بودن برخی واژگان) از سی و چند راه به پیامبر(ص) می‌رساند. تیفاشی هنگام تحریر کتاب همۀ واسطه‌های میان ابونعیم و نخستین راوی اصلی حدیث را حذف، و دربارۀ احادیثی که اختلافات جزئی داشتند، نام راوی را در نهایت اختصار یاد کرده است. تیفاشی با اظهار شگفتی از ساختار کتاب اصلی ــ که بر خلاف دیگر آثار نوشته شده دربارۀ طب نبوی و مطابق با شیوۀ مرسوم میان پزشکان تنظیم شده ــ به حفظ این ساختار و فصول مختلف آن در تحریر خود تأکید کرده، و تنها خطبه و ترجمه‌ای مختصر از احوال و آثار ابونعیم را بدان افزوده است.
3. الشفاء فی الطب المسند عن السید المصطفى، که به تأکید تیفاشی، تحریری است از کتاب الطب الشرعی(یا کتاب فی الاحادیث الطبیۀ) ابونعیم اصفهانی. کتاب ابونعیم، چنان که تیفاشی گوید، به رغم دربر داشتن مزایای بسیار، به لحاظ در بر داشتن سلسله سند‌های متعدد و طولانی برای هر حدیث بسیار مفصل بود، زیرا ابونعیم گاه یک حدیث واحد را(با چشم‌پوشی از کم و زیاد بودن برخی واژگان) از سی و چند راه به پیامبر(ص) می‌رساند. تیفاشی هنگام تحریر کتاب همۀ واسطه‌های میان ابونعیم و نخستین راوی اصلی حدیث را حذف، و دربارۀ احادیثی که اختلافات جزئی داشتند، نام راوی را در نهایت اختصار یاد کرده است. تیفاشی با اظهار شگفتی از ساختار کتاب اصلی ــ که بر خلاف دیگر آثار نوشته شده دربارۀ طب نبوی و مطابق با شیوۀ مرسوم میان پزشکان تنظیم شده ــ به حفظ این ساختار و فصول مختلف آن در تحریر خود تأکید کرده، و تنها خطبه و ترجمه‌ای مختصر از احوال و آثار ابونعیم را بدان افزوده است.
4. فصل الخطاب فی مدارک الحواس الخمس لاولی الالباب. اصل این کتاب از میان رفته، و تنها بخشی از روایت مختصر آن که ابن منظور فراهم آورده، و سرور النفس بمدارک الحواس‌الخمس نامیده، به دست ما رسیده است. نویسندگان دورۀ اسلامی سرور‌النفس را غالباً به خود تیفاشی، و گاه بدون اشاره به وی تنها به ابن منظور نسبت داده‌اند. ابن بیطار که سالها پیش از فراهم آمدن سرور النفس می‌زیسته، از معدود نویسندگانی است که مستقیماً به خود فصل الخطاب استناد کرده‌اند. ابن منظور در مقدمۀ این تلخیص آورده است: «تیفاشی به پدرم می‌گفت که همۀ زندگی خود را صرف نگارش این کتاب کرده، و مطالبی در آن آورده که کس دیگر نیاورده است. اما من(ابن منظور) با آنکه در آن سالها نوجوان بودم، انتخاب این نام را گستاخی می‌دانستم، زیرا خداوند بر پیامبرش به سبب اعطای فصل الخطاب و حکمت منت نهاده است(اشاره به آیۀ شریفۀ: «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، ص/38/20). من از نوجوانی تشنۀ دستیابی به این کتاب بودم، اما با مرگ پدرم و سپس تیفاشی این کتاب را فراموش کردم؛ تا آنکه در 60 سالگی بار دیگر به جست-وجوی آن پرداختم و در حدود سال 690 ق نسخۀ اصلی آن را با وضعی بسیار آشفته و در حالی که تنها 36 جزء از 40 جزء آن باقی مانده بود، یافتم. پس با توجه به آشنایی پیشین با خط و سبک نگارش تیفاشی به تنظیم و تبویب و تلخیص کتاب کوشیدم. چون دیدم که مؤلف تنها با نیت افزودن به حجم کتاب و نیز ابراز وجود مطالب بسیار و گاه مکرری را آورده است».
4. فصل الخطاب فی مدارک الحواس الخمس لاولی الالباب. اصل این کتاب از میان رفته، و تنها بخشی از روایت مختصر آن که ابن منظور فراهم آورده، و سرور النفس بمدارک الحواس‌الخمس نامیده، به دست ما رسیده است. نویسندگان دورۀ اسلامی سرور‌النفس را غالباً به خود تیفاشی، و گاه بدون اشاره به وی تنها به ابن منظور نسبت داده‌اند. ابن بیطار که سالها پیش از فراهم آمدن سرور النفس می‌زیسته، از معدود نویسندگانی است که مستقیماً به خود فصل الخطاب استناد کرده‌اند. ابن منظور در مقدمۀ این تلخیص آورده است: «تیفاشی به پدرم می‌گفت که همۀ زندگی خود را صرف نگارش این کتاب کرده، و مطالبی در آن آورده که کس دیگر نیاورده است. اما من(ابن منظور) با آنکه در آن سالها نوجوان بودم، انتخاب این نام را گستاخی می‌دانستم، زیرا خداوند بر پیامبرش به سبب اعطای فصل الخطاب و حکمت منت نهاده است(اشاره به آیۀ شریفۀ: «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، ص/38/20). من از نوجوانی تشنۀ دستیابی به این کتاب بودم، اما با مرگ پدرم و سپس تیفاشی این کتاب را فراموش کردم؛ تا آنکه در 60 سالگی بار دیگر به جست-وجوی آن پرداختم و در حدود سال 690 ق نسخۀ اصلی آن را با وضعی بسیار آشفته و در حالی که تنها 36 جزء از 40 جزء آن باقی مانده بود، یافتم. پس با توجه به آشنایی پیشین با خط و سبک نگارش تیفاشی به تنظیم و تبویب و تلخیص کتاب کوشیدم. چون دیدم که مؤلف تنها با نیت افزودن به حجم کتاب و نیز ابراز وجود مطالب بسیار و گاه مکرری را آورده است».
صفدی سرور النفس را مشتمل بر 10 جلد بزرگ و روایت اصلی، یعنی فصل الخطاب را به رغم دسترسی به سرور النفس و بر خلاف سخن صریح ابن عدیم، مشتمل بر 24 جلد مفصل دانسته است. اگرچه تنها دو جزء نخست سرور النفس به دست ما رسیده، اما از ارجاعات مؤلفان دیگر می‌توان دریافت که بخش مهمی از این کتاب به جغرافیا(بلدان) اختصاص داشته است. چه، ابن فضل‌الله عمری دربارۀ شهرهای مصر، شام و فلسطین نقل قولهای تیفاشی از کتاب الترتیب احمد بن مطرف، تاریخ دمشق ابن عساکر و جغرافیای شریف ادریسی(نزهة المشتاق) و نیز برخی سخنان خود تیفاشی را از سرور‌النفس نقل کرده است. نیز قلقشندی دربارۀ طول سرزمین شام، و سیوطی دربارۀ نام کهن اسکندریه به سرور‌النفس استناد کرده‌اند. گذشته از اینها، غزولی(د 815 ق) در مطالع‌البدور و نیز نواجـی(د 859 ق) در حلبـة الکمیت بندی از سرورالنفس را که به شراب اختصاص دارد، نقل کرده‌اند که در متن چاپی دو جزء موجود سرور النفس دیده نمی‌شود. جزء نخست این کتاب(که عنوان نثار الازهار برخود دارد) در 1298ق در استانبول به چاپ رسیده است. در 1980م نیز احسان عباس هر دو بخش موجود را در بیروت منتشر کرده است.
صفدی سرور النفس را مشتمل بر 10 جلد بزرگ و روایت اصلی، یعنی فصل الخطاب را به رغم دسترسی به سرور النفس و بر خلاف سخن صریح ابن عدیم، مشتمل بر 24 جلد مفصل دانسته است. اگرچه تنها دو جزء نخست سرور النفس به دست ما رسیده، اما از ارجاعات مؤلفان دیگر می‌توان دریافت که بخش مهمی از این کتاب به جغرافیا(بلدان) اختصاص داشته است. چه، ابن فضل‌الله عمری دربارۀ شهرهای مصر، شام و فلسطین نقل قولهای تیفاشی از کتاب الترتیب احمد بن مطرف، تاریخ دمشق ابن عساکر و جغرافیای شریف ادریسی(نزهة المشتاق) و نیز برخی سخنان خود تیفاشی را از سرور‌النفس نقل کرده است. نیز قلقشندی دربارۀ طول سرزمین شام، و سیوطی دربارۀ نام کهن اسکندریه به سرور‌النفس استناد کرده‌اند. گذشته از اینها، غزولی(د 815 ق) در مطالع‌البدور و نیز نواجی(د 859 ق) در حلبـة الکمیت بندی از سرورالنفس را که به شراب اختصاص دارد، نقل کرده‌اند که در متن چاپی دو جزء موجود سرور النفس دیده نمی‌شود. جزء نخست این کتاب(که عنوان نثار الازهار برخود دارد) در 1298ق در استانبول به چاپ رسیده است. در 1980م نیز احسان عباس هر دو بخش موجود را در بیروت منتشر کرده است.
ب ـ خطی: آثار چاپ نشدۀ تیفاشی که نسخه‌های متعددی از آنها به دست ما رسیده، اینهاست:
ب ـ خطی: آثار چاپ نشدۀ تیفاشی که نسخه‌های متعددی از آنها به دست ما رسیده، اینهاست:
1. بدیع یا بدیعیة. به گفتۀ ابن ابی¬اصبع، بسیاری از مطالب این اثر، در جای دیگر نیامده است و هیچ‌کس از نظر افکندن بدان بی‌نیاز نیست. قلقشندی نیز هنگام اشاره به آثار متوسط الحجم تألیف شده در این فن، تنها به البدیع تیفاشی، و شرح البدیعیۀ صفی‌الدین حلی اشاره می‌کند.
1. بدیع یا بدیعیة. به گفتۀ ابن ابی¬اصبع، بسیاری از مطالب این اثر، در جای دیگر نیامده است و هیچ‌کس از نظر افکندن بدان بی‌نیاز نیست. قلقشندی نیز هنگام اشاره به آثار متوسط الحجم تألیف شده در این فن، تنها به البدیع تیفاشی، و شرح البدیعیۀ صفی‌الدین حلی اشاره می‌کند.