پرش به محتوا

ابوالمؤید بلخی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Hbaghizadeh صفحهٔ ابوالموید بلخی را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به ابوالمؤید بلخی منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:
| کد مؤلف = AUTHORCODE106360AUTHORCODE
| کد مؤلف = AUTHORCODE106360AUTHORCODE
}}
}}
''' اَبوالْمؤَیَّدِ بَلْخی '''، شاعر و نویسندۀ سدۀ ۴ ق / ۱۰ م و از نخستین تدوین‌کنندگان  شاهنامه،
''' اَبوالْمؤَیَّدِ بَلْخی '''، شاعر و نویسندۀ سدۀ ۴ ق / ۱۰ م و از نخستین تدوین‌کنندگان  [[شاهنامه]]،
 


==آشنایی با اساطیر پهلوی==
==آشنایی با اساطیر پهلوی==
خط ۵۴: خط ۵۳:
==ارتباط با دربار سامانیان==
==ارتباط با دربار سامانیان==


ابوالمؤید با دربار سامانیان ارتباط داشت و گاه به مدح امرای این خاندان می‌پرداخت و کتاب عجایب‌اللبدان خویش را نیز به نام ابوالقاسم نوح بن منصور (حک‍ ‍۳۶۵-۳۸۷ ق / ۹۷۶-۹۹۷ م) نگاشت.
ابوالمؤید با دربار سامانیان ارتباط داشت و گاه به مدح امرای این خاندان می‌پرداخت و کتاب عجایب‌اللبدان خویش را نیز به نام [[ابوالقاسم نوح بن منصور]] (حک‍ ‍۳۶۵-۳۸۷ ق / ۹۷۶-۹۹۷ م) نگاشت.
 


==آثار==
==آثار==


1. عجایب البلدان،
1.عجایب البلدان،


این کتاب به نام‌های عجایب الاشیاء، عجایب الدنیا، هفت اقلیم و عجایب بر و بحر نیز شهرت دارد‌.
این کتاب به نام‌های عجایب الاشیاء، عجایب الدنیا، هفت اقلیم و عجایب بر و بحر نیز شهرت دارد‌.
در آغازِ نسخه‌ای از این کتاب که اکنون در کمبریج هست، نام عجایب الاشیاء و در پایان آن عجـایب الدنیا آمده است.
در آغازِ نسخه‌ای از این کتاب که اکنون در کمبریج هست، نام عجایب الاشیاء و در پایان آن عجـایب الدنیا آمده است.
به نظر می‌رسد که این کتاب نام خاصی نداشته و عناوین مذکور، از سوی کاتبان یا مؤلفان تذکره‌ها و مورخان به آن داده شده باشد.
به نظر می‌رسد که این کتاب نام خاصی نداشته و عناوین مذکور، از سوی کاتبان یا مؤلفان تذکره‌ها و مورخان به آن داده شده باشد.
نسخه‌هایی از این کتاب در کتابخانه‌ها موجود است. افزون بر اینها ملک الشعرا بهار نیز نسخه‌ای از آن در اختیار داشته است که تفاوت‌هایی با نسخۀ کمبریج دارد. ظاهراً اصل کتاب از میان رفته و مؤلفی دیگر در تحریری جدید مطالبی بر آن افزوده است؛ چه اولاً برخی واژه‌های عربی یا مفردات و ترکیبات پارسی مربوط به سدۀ ۴ ق به بعد در آن راه یافته؛ ثانیاً برخی از رویدادهای مربوط به سال‌های ۵۶۲، ۶۰۶، ۶۱۳ و ۶۱۷ ق در این کتاب دیده می‌شود.
 
نسخه‌هایی از این کتاب در کتابخانه‌ها موجود است. افزون بر اینها [[بهار، محمدتقی|ملک‌الشعرا بهار]] نیز نسخه‌ای از آن در اختیار داشته است که تفاوت‌هایی با نسخۀ کمبریج دارد. ظاهراً اصل کتاب از میان رفته و مؤلفی دیگر در تحریری جدید مطالبی بر آن افزوده است؛ چه اولاً برخی واژه‌های عربی یا مفردات و ترکیبات پارسی مربوط به سدۀ ۴ ق به بعد در آن راه یافته؛ ثانیاً برخی از رویدادهای مربوط به سال‌های ۵۶۲، ۶۰۶، ۶۱۳ و ۶۱۷ ق در این کتاب دیده می‌شود.
 
مؤلف دوم که ظاهراً از اهالی مراغۀ آذربایجان بوده، چیزهایی از عجایب المخلوقات نجیب همدانی، مسالک و ممالک، تاریخ سلطان محمود و نیز برخی از مشاهدات خویش را بر آن افزوده است.
مؤلف دوم که ظاهراً از اهالی مراغۀ آذربایجان بوده، چیزهایی از عجایب المخلوقات نجیب همدانی، مسالک و ممالک، تاریخ سلطان محمود و نیز برخی از مشاهدات خویش را بر آن افزوده است.


خط ۷۴: خط ۷۵:
در منابع موجود نخستین کس که بدین شاهنامه اشاره کرده، بلعمی است. از این رو، می‌توان گفت که تاریخ تقریبی تألیف آن به پیش از ۳۵۲ ق باز می‌گردد.
در منابع موجود نخستین کس که بدین شاهنامه اشاره کرده، بلعمی است. از این رو، می‌توان گفت که تاریخ تقریبی تألیف آن به پیش از ۳۵۲ ق باز می‌گردد.
محمد نوری عثمان بر آن است که حتی تألیف شاهنامه به اشارۀ بلعمی، وزیر سامانیان، صورت گرفته است.
محمد نوری عثمان بر آن است که حتی تألیف شاهنامه به اشارۀ بلعمی، وزیر سامانیان، صورت گرفته است.
بلعمی و پس از او برخی دیگر از تاریخ‌نویسان در نگارش آثار خود، به ویژه در بخش‌های مربوط به اساطیر ایران، از شاهنامۀ ابوالمؤید بهره جسته‌اند.
 
[[بلعمی، محمد بن محمد|بلعمی]] و پس از او برخی دیگر از تاریخ‌نویسان در نگارش آثار خود، به ویژه در بخش‌های مربوط به اساطیر ایران، از شاهنامۀ ابوالمؤید بهره جسته‌اند.


مؤلف مجمل التواریخ عنوان برخی از فصول این شاهنامه را نیز که از آن‌ها در تألیف کتاب خویش بهره برده، ذکر کرده است.
مؤلف مجمل التواریخ عنوان برخی از فصول این شاهنامه را نیز که از آن‌ها در تألیف کتاب خویش بهره برده، ذکر کرده است.
برخی از فصول این شاهنامه و روایات و داستان‌هایی که دربارۀ پهلوانان اسطوره‌ای و شاهان در این اثر آمده ــ مانند اخبار آغَشِ وهادان (از پهلوانان عهد کیخسرو)، کی شکن (برادرزادۀ کیکاووس)، گرشاسب و نوادگان او، نریمان و سام ــ یا در شاهنامۀ ابومنصوری و شاهنامۀ فردوسی نیامده، یا به اختصار از آن‌ها سخن گفته شده است.
برخی از فصول این شاهنامه و روایات و داستان‌هایی که دربارۀ پهلوانان اسطوره‌ای و شاهان در این اثر آمده ــ مانند اخبار آغَشِ وهادان (از پهلوانان عهد کیخسرو)، کی شکن (برادرزادۀ کیکاووس)، گرشاسب و نوادگان او، نریمان و سام ــ یا در شاهنامۀ ابومنصوری و شاهنامۀ فردوسی نیامده، یا به اختصار از آن‌ها سخن گفته شده است.  
برپایۀ آنچه مؤلف تاریخ سیستان دربارۀ «اخبار نریمان و سام و دستان» و «حدیث رستم» و شاهنامۀ فردوسی آورده، شاید بتوان حدس زد که فردوسی بیش از ابوالمؤید به رستم پرداخته است.  


منابع کهن در این باب که گرشاسب نامه بخشی از شاهنامه بوده، یا کتابی مستقل، آگاهی دقیقی به دست نمی‌دهند. صاحب مجمل التواریخ در آنجا که به ذکر منابع خویش می‌پردازد، گرشاسب نامه را از دیگر آثار ابوالمؤید چون اخبار نریمان و سام جدا کرده و آن را در کنار نام فرامز نامه و اخبار بهمن ... آورده است، اما این نیز روشن نیست که آیا فرامرز نامه، اخبار بهمن و قصۀ کوش پیل دندان، از آثار ابوالمؤید بوده است، یا نه؟.
برپایۀ آنچه مؤلف تاریخ سیستان دربارۀ «اخبار نریمان و سام و دستان» و «حدیث رستم» و شاهنامۀ فردوسی آورده، شاید بتوان حدس زد که [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]] بیش از ابوالمؤید به رستم پرداخته است.
 
منابع کهن در این باب که گرشاسب‌نامه بخشی از شاهنامه بوده، یا کتابی مستقل، آگاهی دقیقی به دست نمی‌دهند. صاحب مجمل التواریخ در آنجا که به ذکر منابع خویش می‌پردازد، گرشاسب نامه را از دیگر آثار ابوالمؤید چون اخبار نریمان و سام جدا کرده و آن را در کنار نام فرامز نامه و اخبار بهمن ... آورده است، اما این نیز روشن نیست که آیا فرامرز نامه، اخبار بهمن و قصۀ کوش پیل دندان، از آثار ابوالمؤید بوده است، یا نه؟.
از سوی دیگر بلعمی در «پادشاهی بیوراسب» هنگامی که از سرانجام جمشید سخن می‌گوید و اعقاب وی را بر می‌شمرد، گرشاسب را نیز جزو ایشان ذکر می‌کند و می‌گوید سرگذشت آنان را ابوالمؤید بلخی در شاهنامۀ بزرگ خویش آورده است.
از سوی دیگر بلعمی در «پادشاهی بیوراسب» هنگامی که از سرانجام جمشید سخن می‌گوید و اعقاب وی را بر می‌شمرد، گرشاسب را نیز جزو ایشان ذکر می‌کند و می‌گوید سرگذشت آنان را ابوالمؤید بلخی در شاهنامۀ بزرگ خویش آورده است.
از این روی بی‌تردید شاهنامه‌ای که بلعمی از آن با صفت «بزرگ» یاد می‌کند، اخبار گرشاسب را نیز در برداشته است.
از این روی بی‌تردید شاهنامه‌ای که بلعمی از آن با صفت «بزرگ» یاد می‌کند، اخبار گرشاسب را نیز در برداشته است.
   
   
به رغم تفاوت‌های شاهنامۀ ابوالمؤید با شاهنامۀ فردوسی، برخی از پژوهشگران برپایۀ قراینی چند، چون ذکر داستان اشکش (آغش) در شاهنامۀ فردوسی و شباهت نسب گرشاسب و شکل تدوین داستان لهراسب در روایت فردوسی با شاهنامۀ ابوالمؤید، احتمال داده‌اند که فردوسی از شاهنامۀ ابوالمؤید نیز بهره جسته باشد.
به رغم تفاوت‌های شاهنامۀ ابوالمؤید با شاهنامۀ فردوسی، برخی از پژوهشگران برپایۀ قراینی چند، چون ذکر داستان اشکش (آغش) در شاهنامۀ فردوسی و شباهت نسب گرشاسب و شکل تدوین داستان لهراسب در روایت فردوسی با شاهنامۀ ابوالمؤید، احتمال داده‌اند که فردوسی از شاهنامۀ ابوالمؤید نیز بهره جسته باشد.
همچنین احتمال داده‌اند که اسدی طوسی نیز از گرشاسب نامۀ ابوالمؤید بهره گرفته باشد.
 
همچنین احتمال داده‌اند که [[اسدی طوسی، علی بن احمد|اسدی طوسی]] نیز از گرشاسب نامۀ ابوالمؤید بهره گرفته باشد.




۳ . یوسف و زلیخا،
۳ . یوسف و زلیخا،


از آثار منظوم ابوالمؤید است. تنها مأخذی که از این اثر یاد کرده، منظومۀ یوسف و زلیخاست که به خطا سرایندۀ آن را فردوسی دانسته‌اند. سرایندۀ این منظومه از ابوالمؤید بلخی به عنوان نخستین کس که داستان یوسف و زلیخا را به نظم کشیده، یاد می‌کند.
از آثار منظوم ابوالمؤید است. تنها مأخذی که از این اثر یاد کرده، منظومۀ یوسف و زلیخاست که به خطا سرایندۀ آن را [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]] دانسته‌اند. سرایندۀ این منظومه از ابوالمؤید بلخی به عنوان نخستین کس که داستان یوسف و زلیخا را به نظم کشیده، یاد می‌کند.
 
از ابیات منظومۀ یوسف و زلیخای ابوالمؤید چیزی برجای نمانده است، اما سروری ‌و تتوی بیتی از ابوالمؤید آورده‌اند که صفا احتمال داده است از منظومۀ یوسف و زلیخای او باشد.
از ابیات منظومۀ یوسف و زلیخای ابوالمؤید چیزی برجای نمانده است، اما سروری ‌و تتوی بیتی از ابوالمؤید آورده‌اند که صفا احتمال داده است از منظومۀ یوسف و زلیخای او باشد.