پرش به محتوا

أساسيات التأصيل و التوجيه الإسلامي للعلوم و المعارف و الفنون: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''اساسيات التأصيل و التوجيه الإسلامي للعلوم و المعارف و الفنون''' <ref>مبانى پايه‌گذارى و جهت‌دهى اسلامى به علوم و معارف و فناورى‌ها</ref> تألیف مقداد یالجن؛ این کتاب دهمین عنوان از مجموعه‌اى است با فروست: سلسله کتاب تربیتنا، که تا سال 1428 ق/ 2007 م هجده عنوان آن به چاپ رسیده است. مؤلف که متولد ترکیه و تحصیل‌کرده در مصر، و استاد رشته علوم تربیتى دانشکده علوم اجتماعى در دانشگاه اسلامى امام محمدبن سعود است، میان پایه‌گذارى اسلامى علوم [اسلامى‌سازى علوم] و هدایت و جهت‌دهى اسلامى به آن‌ها فرق نهاده است و در شرح فلسفه این کار مى‌گوید که علوم سه دسته‌اند: علوم اجتماعى و انسانى، علوم شرعى، علوم طبیعى و تجربى. علوم اجتماعى و انسانى نیازمند پایه‌گذارى اسلامى [اسلامى‌سازى] اند؛ علوم شرعى بر اساس اسلام پى نهاده شده‌اند و پایه‌گذارى دوباره آن‌ها تحصیل حاصل است؛ علوم طبیعى را به‌سادگى نمى‌توان پایه‌گذارى اسلامى [اسلامى‌سازى] کرد، اما مى‌توان آن‌ها را سمت‌وسوى اسلامى داد (ص 5). نگارنده در ادامه اشاره مى‌کند که در این اثر تنها به پى‌نهادهاى پایه‌گذارى اسلامى و هدایت اسلامى علوم نظر دارد و به‌هیچ‌وجه به جزئیات امر نمى‌پردازد. وى بر این اساس، مطالبش را در مقدمه، دو بخش چندفصلى و خاتمه ساخته و پرداخته است.
'''أساسيات التأصيل و التوجيه الإسلامي للعلوم و المعارف و الفنون''' <ref>مبانى پايه‌گذارى و جهت‌دهى اسلامى به علوم و معارف و فناورى‌ها</ref> تألیف [[یالجن، مقداد|مقداد یالجن]]؛ این کتاب دهمین عنوان از مجموعه‌اى است با فروست: سلسله کتاب تربیتنا، که تا سال 1428 ق/ 2007 م هجده عنوان آن به چاپ رسیده است. مؤلف که متولد ترکیه و تحصیل‌کرده در مصر، و استاد رشته علوم تربیتى دانشکده علوم اجتماعى در دانشگاه اسلامى امام محمدبن سعود است، میان پایه‌گذارى اسلامى علوم [اسلامى‌سازى علوم] و هدایت و جهت‌دهى اسلامى به آن‌ها فرق نهاده است و در شرح فلسفه این کار مى‌گوید که علوم سه دسته‌اند: علوم اجتماعى و انسانى، علوم شرعى، علوم طبیعى و تجربى. علوم اجتماعى و انسانى نیازمند پایه‌گذارى اسلامى [اسلامى‌سازى] اند؛ علوم شرعى بر اساس اسلام پى نهاده شده‌اند و پایه‌گذارى دوباره آن‌ها تحصیل حاصل است؛ علوم طبیعى را به‌سادگى نمى‌توان پایه‌گذارى اسلامى [اسلامى‌سازى] کرد، اما مى‌توان آن‌ها را سمت‌وسوى اسلامى داد (ص 5). نگارنده در ادامه اشاره مى‌کند که در این اثر تنها به پى‌نهادهاى پایه‌گذارى اسلامى و هدایت اسلامى علوم نظر دارد و به‌هیچ‌وجه به جزئیات امر نمى‌پردازد. وى بر این اساس، مطالبش را در مقدمه، دو بخش چندفصلى و خاتمه ساخته و پرداخته است.


بخش نخست این کتاب دربارۀ پى‌نهادهاى پایه‌گذارى اسلامى علوم اجتماعى و مطالعات انسانى است که از دو فصل تشکیل شده است. در فصل نخست، آغاز سخن بر سر ارکان چهارگانه اساسى پیروزى در پایه‌گذارى اسلامى علوم است، آنگاه از تجربه‌هاى هفت‌گانه پیشین نگارنده که او را به سوى اسلامى کردن علوم رهنمون ساخته، سخن رفته است.
بخش نخست این کتاب دربارۀ پى‌نهادهاى پایه‌گذارى اسلامى علوم اجتماعى و مطالعات انسانى است که از دو فصل تشکیل شده است. در فصل نخست، آغاز سخن بر سر ارکان چهارگانه اساسى پیروزى در پایه‌گذارى اسلامى علوم است، آنگاه از تجربه‌هاى هفت‌گانه پیشین نگارنده که او را به سوى اسلامى کردن علوم رهنمون ساخته، سخن رفته است.