۱۰۹٬۰۲۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (←آثار) |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
#دیوان ابن شهید: | |||
#:دیوان ابن شهید تاکنون دوبار به چاپ رسیده است: نخست به کوشش [[شارل پلا]] در بیروت (1963م) و بار دیگر به کوشش [[یعقوب زکی]] در قاهره با مقدمهای تحقیقی در احوال و آراء ابن شهید. روایت انگلیسی این مقدمه پیش از آن به صورت مقالهای مستقل در مجله الاندلس، به چاپ رسیده بود. | |||
دیوان ابن شهید تاکنون دوبار به چاپ رسیده است: نخست به کوشش [[شارل پلا]] در بیروت (1963م) و بار دیگر به کوشش [[یعقوب زکی]] در قاهره با مقدمهای تحقیقی در احوال و آراء ابن شهید. روایت انگلیسی این مقدمه پیش از آن به صورت مقالهای مستقل در مجله الاندلس، به چاپ رسیده بود. | #رساله التوابع و الزوابع(شجره الفکاهه): | ||
#:اما مهمترین بخش از میراث ادبی ابن شهید همانا نثر وی، خاصه رساله التوابع و الزوابع است. نثر ابن شهید را که نثری است مسجع و وصف در آن جایگاهی ممتاز دارد، متأثر از نثر جاحظ و ابن عمید و بدیعالزمان (ه م م) دانستهاند. شاید بتوان گفت که در دوره «فتنه» نثر در اندلس رونقی خاص یافت و بر شعر پیشی گرفت و انبوهی کتاب در شرح احوال بزرگان، حاوی خطبهها و رسالهها و دیگر نوشتههای آنان فراهم آمد، اما میتوان گفت که اساس این مجموعه عظیم را عشق به لفّاظی و سجعپردازی و تقلید بیحساب از ادیبان شرق چنان یکنواخت ساخته که کمتر میتوان کسی را صاحب سبکی خاص معرفی کرد. | |||
اما مهمترین بخش از میراث ادبی ابن شهید همانا نثر وی، خاصه رساله التوابع و الزوابع است. نثر ابن شهید را که نثری است مسجع و وصف در آن جایگاهی ممتاز دارد، متأثر از نثر جاحظ و ابن عمید و بدیعالزمان (ه م م) دانستهاند. شاید بتوان گفت که در دوره «فتنه» نثر در اندلس رونقی خاص یافت و بر شعر پیشی گرفت و انبوهی کتاب در شرح احوال بزرگان، حاوی خطبهها و رسالهها و دیگر نوشتههای آنان فراهم آمد، اما میتوان گفت که اساس این مجموعه عظیم را عشق به لفّاظی و سجعپردازی و تقلید بیحساب از ادیبان شرق چنان یکنواخت ساخته که کمتر میتوان کسی را صاحب سبکی خاص معرفی کرد. | |||
شیوه نگارش ابن شهید و همچنین ابن حزم (در طوق الحمامه) نیز در صنعت گرایی، از آن مجموعه چندان متفاوت نیست، اما اهداف و موضوعهایی که این دو در آثار خویش برگزیدند، موجب خلق دو اثر شد که در ادبیات عرب کمنظیر است. ابن شهید در رساله التوابع و الزوابع که خود آن را شجره الفکاهه نام نهاده، به جهان ماوراء طبیعت میرود و با جنیان و شیاطین ملاقات میکند. به درستی نمیدانیم که وی مضمون روایت خویش را از کجا الهام گرفته است: از برخی داستانهای مذهبی که در آن روزگار میان مردم شایع بوده است یا از «شیاطین الشعراء» که در ادب عربی خاصه در میان شاعران جاهلی شهرت داشته و یا از «مقامه ابلیسیه» بدیع الزمان. هر چه هست، رساله التوابع، از بدیعترین آثار نثر عربی به شمار رفته است. | شیوه نگارش ابن شهید و همچنین ابن حزم (در طوق الحمامه) نیز در صنعت گرایی، از آن مجموعه چندان متفاوت نیست، اما اهداف و موضوعهایی که این دو در آثار خویش برگزیدند، موجب خلق دو اثر شد که در ادبیات عرب کمنظیر است. ابن شهید در رساله التوابع و الزوابع که خود آن را شجره الفکاهه نام نهاده، به جهان ماوراء طبیعت میرود و با جنیان و شیاطین ملاقات میکند. به درستی نمیدانیم که وی مضمون روایت خویش را از کجا الهام گرفته است: از برخی داستانهای مذهبی که در آن روزگار میان مردم شایع بوده است یا از «شیاطین الشعراء» که در ادب عربی خاصه در میان شاعران جاهلی شهرت داشته و یا از «مقامه ابلیسیه» بدیع الزمان. هر چه هست، رساله التوابع، از بدیعترین آثار نثر عربی به شمار رفته است. | ||
#:ابن شهید رسایل متعدد دیگری نیز که اغلب طنزآمیز بودهاند، تألیف کرده که بخشهایی از آنها را ابن بسام نقل کرده است. | |||
ابن شهید رسایل متعدد دیگری نیز که اغلب طنزآمیز بودهاند، تألیف کرده که بخشهایی از آنها را ابن بسام نقل کرده است. | |||
دو اثر دیگر نیز به نامهای: | دو اثر دیگر نیز به نامهای: | ||
#کشف الدک و ایضاح الشک | |||
#حانوت عطار | |||
#:به وی نسبت داده شده که هیچ یک امروزه در دست نیست. آنچه نیز عمر فروخ درباره چاپ حانوت عطار نوشته، ظاهراً خلط و اشتباهی بیش نیست. گزیدههایی که ثعالبی از ابن شهید در یتیمه آورده، حاکی از آن است که آوازه شاعر بسیار زود و در زمان حیات وی به شرق رسیده بوده است<ref>آذرنوش، آذرتاش، ارزنده، مهران، ج4، ص99-94</ref>. | |||
به وی نسبت داده شده که هیچ یک امروزه در دست نیست. آنچه نیز عمر فروخ درباره چاپ حانوت عطار نوشته، ظاهراً خلط و اشتباهی بیش نیست. گزیدههایی که ثعالبی از ابن شهید در یتیمه آورده، حاکی از آن است که آوازه شاعر بسیار زود و در زمان حیات وی به شرق رسیده بوده است<ref>آذرنوش، آذرتاش، ارزنده، مهران، ج4، ص99-94</ref>. | |||
== پانویس== | == پانویس== |