۱۰۵٬۱۸۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
==== حد لواط، سحق و قيادت ==== | ==== حد لواط، سحق و قيادت ==== | ||
دومين بحث از كتاب حدود، حد لواط و مساحقه و قيادت مىباشد. ماتن در اين قسمت متعرض پانزده مسئله مىشود كه اولين آنها تعريف لواط و طريق ثبوت آن است. شارح، به نقل از [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] لفظ لواط را مشتق از فعل قوم لوط مىداند. وى اين عمل قبيح را عملى مىشمارد كه قبل از قوم لوط مسبوق به سابقه نبوده است و آيه 80 سوره اعراف هم كه مىفرمايد: '''«أتأتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين»'''<ref>اعراف/سوره ۷، آیه ۸۰</ref> را دليل بر اين معنا مىداند. عظمت گناه لواط نيز از روايات مختلف به دست مىآيد؛ مانند آنچه از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل شده كه فرمود: حرمت دبر اعظم از حرمت فرج است، زيرا خداوند قومى را به خاطر حرمت دبر هلاك كرد اما كسى را به خاطر حرمت فرج هلاك ننموده است.<ref>وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۲۰، ص۳۲۹</ref> | دومين بحث از كتاب حدود، حد لواط و مساحقه و قيادت مىباشد. ماتن در اين قسمت متعرض پانزده مسئله مىشود كه اولين آنها تعريف لواط و طريق ثبوت آن است. شارح، به نقل از [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] لفظ لواط را مشتق از فعل قوم لوط مىداند. وى اين عمل قبيح را عملى مىشمارد كه قبل از قوم لوط مسبوق به سابقه نبوده است و آيه 80 سوره اعراف هم كه مىفرمايد:'''«أتأتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين»'''<ref>اعراف/سوره ۷، آیه ۸۰</ref> را دليل بر اين معنا مىداند. عظمت گناه لواط نيز از روايات مختلف به دست مىآيد؛ مانند آنچه از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل شده كه فرمود: حرمت دبر اعظم از حرمت فرج است، زيرا خداوند قومى را به خاطر حرمت دبر هلاك كرد اما كسى را به خاطر حرمت فرج هلاك ننموده است.<ref>وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۲۰، ص۳۲۹</ref> | ||
مسئله دوم اين بخش در بيان شرايط مقر به لواط است كه عقل، بلوغ، حريت، قصد و اختيار در او شرط مىباشد؛ مفعول باشد يا فاعل. ايشان توضيح اين مسئله را به توضيح مشابه آن در مسئله زنا ارجاع مىدهد. وجود اجنبتيان تحت ازار واحد هم داراى تنبيه معينى مىباشد كه در يازدهمين مسئله اين بخش توسط ماتن و شارح بدان پرداخته شده است.<ref>تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة، آيتالله فاضل لنكرانى، ج۱، ص ۲۸۱</ref> | مسئله دوم اين بخش در بيان شرايط مقر به لواط است كه عقل، بلوغ، حريت، قصد و اختيار در او شرط مىباشد؛ مفعول باشد يا فاعل. ايشان توضيح اين مسئله را به توضيح مشابه آن در مسئله زنا ارجاع مىدهد. وجود اجنبتيان تحت ازار واحد هم داراى تنبيه معينى مىباشد كه در يازدهمين مسئله اين بخش توسط ماتن و شارح بدان پرداخته شده است.<ref>تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة، آيتالله فاضل لنكرانى، ج۱، ص ۲۸۱</ref> | ||
==== حد قذف ==== | ==== حد قذف ==== | ||
حد قذف سومين بخش از كتاب حدود است كه مباحثى از قبيل موجب قذف، قاذف و مقذوف و... در آن مورد بحث واقع گرديده است. قذف با نسبت دادن زنا يا لواط به ديگرى حاصل مىگردد. در مسئله اول، نسبت دادن مساحقه و ساير فواحش را بيرون از دايره قذف دانسته و مىفرمايند: لكن بر امام است كه چنين شخصى را تعزير نمايد. شارح مىفرمايد: كتاب و سنت و اجماع همگى دلالت بر حرمت و لزوم حد بر چنين عملى دارند. آيه 4 سوره نور كه مىفرمايد: '''«و الذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا منهم شهاده ابدا و اولئك هم الفاسقون»'''<ref>نور/سوره ۲۴، آیه ۴</ref>، از جمله آن ادله است. | حد قذف سومين بخش از كتاب حدود است كه مباحثى از قبيل موجب قذف، قاذف و مقذوف و... در آن مورد بحث واقع گرديده است. قذف با نسبت دادن زنا يا لواط به ديگرى حاصل مىگردد. در مسئله اول، نسبت دادن مساحقه و ساير فواحش را بيرون از دايره قذف دانسته و مىفرمايند: لكن بر امام است كه چنين شخصى را تعزير نمايد. شارح مىفرمايد: كتاب و سنت و اجماع همگى دلالت بر حرمت و لزوم حد بر چنين عملى دارند. آيه 4 سوره نور كه مىفرمايد:'''«و الذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا منهم شهاده ابدا و اولئك هم الفاسقون»'''<ref>نور/سوره ۲۴، آیه ۴</ref>، از جمله آن ادله است. | ||
دومين مسئله قذف اين است كه با لفظ صريح يا ظاهرى كه قابل اعتماد است باشد. در مورد قاذف و مقذوف هم شرايطى بيان شده كه عقل و بلوغ در مورد قاذف از آن شرايط است كه در نتيجه اگر بچهاى كسى را قذف كند، حدى بر وى جارى نمىشود؛ بله اگر مميز باشد تأديب مىشود. در مورد مقذوف نيز احصان شرط است و مراد از احصان، در اينجا، عقل و بلوغ و حريت و اسلام و عفت مىباشد. شارح، در مورد احصان مذكور در اين مسئله، توضيحاتى داده و مىفرمايد: احصان، در كلمات فقها به تحقق امور ياد شده، تفسير گرديده است، پس اگر مراد از احصان مذكور در آيه 4 سوره نور، مجموع امور مزبور باشد، ظاهرا دليلى بر آن وجود ندارد و...<ref>تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة، آيتالله فاضل لنكرانى، ج۱، ص ۳۵۳</ref> | دومين مسئله قذف اين است كه با لفظ صريح يا ظاهرى كه قابل اعتماد است باشد. در مورد قاذف و مقذوف هم شرايطى بيان شده كه عقل و بلوغ در مورد قاذف از آن شرايط است كه در نتيجه اگر بچهاى كسى را قذف كند، حدى بر وى جارى نمىشود؛ بله اگر مميز باشد تأديب مىشود. در مورد مقذوف نيز احصان شرط است و مراد از احصان، در اينجا، عقل و بلوغ و حريت و اسلام و عفت مىباشد. شارح، در مورد احصان مذكور در اين مسئله، توضيحاتى داده و مىفرمايد: احصان، در كلمات فقها به تحقق امور ياد شده، تفسير گرديده است، پس اگر مراد از احصان مذكور در آيه 4 سوره نور، مجموع امور مزبور باشد، ظاهرا دليلى بر آن وجود ندارد و...<ref>تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة، آيتالله فاضل لنكرانى، ج۱، ص ۳۵۳</ref> | ||
==== احكام قذف ==== | ==== احكام قذف ==== | ||
احكام قذف آخرين بخش از مبحث حد قذف مىباشد. ثبوت قذف ابتدا با اقرار ممكن است كه ماتن در مسئله اول بيان نموده است. درباره اقرار احتياطا دو مرتبه اقرار را شرط دانستهاند و شهادت دو نفر عادل را كه هر دو مرد باشند، طريقه دوم ثبوت قذف برشمردهاند. شارح توضيحات اين بخش را هم به مباحث سابقه ارجاع مىدهد و تفصيل را به مسئله دوم وامىگذارد كه بحث از حد قذف مىباشد. حد قذف هشتاد ضربه تازيانه مىباشد كه در مورد مرد و زن يكى است. مهمترين دليلش نيز همان آيه 4 سوره نور است كه به صراحت مىگويد: '''«فاجلدوهم ثمانين جلده»'''.<ref>نور/سوره ۲۴، آیه ۴</ref> بحث از ساب النبى(ص)، مدعى نبوت، ساحر و چند مورد ديگر نيز در ذيل اين بخش تحت عنوان فروعات، انجام گرفته است.<ref>همان، ص ۳۸۹</ref> | احكام قذف آخرين بخش از مبحث حد قذف مىباشد. ثبوت قذف ابتدا با اقرار ممكن است كه ماتن در مسئله اول بيان نموده است. درباره اقرار احتياطا دو مرتبه اقرار را شرط دانستهاند و شهادت دو نفر عادل را كه هر دو مرد باشند، طريقه دوم ثبوت قذف برشمردهاند. شارح توضيحات اين بخش را هم به مباحث سابقه ارجاع مىدهد و تفصيل را به مسئله دوم وامىگذارد كه بحث از حد قذف مىباشد. حد قذف هشتاد ضربه تازيانه مىباشد كه در مورد مرد و زن يكى است. مهمترين دليلش نيز همان آيه 4 سوره نور است كه به صراحت مىگويد:'''«فاجلدوهم ثمانين جلده»'''.<ref>نور/سوره ۲۴، آیه ۴</ref> بحث از ساب النبى(ص)، مدعى نبوت، ساحر و چند مورد ديگر نيز در ذيل اين بخش تحت عنوان فروعات، انجام گرفته است.<ref>همان، ص ۳۸۹</ref> | ||
==== حد مسكر ==== | ==== حد مسكر ==== |