۵۳٬۳۲۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن اثير' به 'ابن اثير') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
«سر الفصاحة»، اثر عربى عبدالله بن محمد بن سنان خفاجى مىباشد كه آن را در سال 454ق، به عالم ادب، عرضه نموده و موضوع آن، تفسير و توصيف فصاحت و بلاغت و بحث پيرامون مباحث علم بيان و بديع است | «سر الفصاحة»، اثر عربى عبدالله بن محمد بن سنان خفاجى مىباشد كه آن را در سال 454ق، به عالم ادب، عرضه نموده و موضوع آن، تفسير و توصيف فصاحت و بلاغت و بحث پيرامون مباحث علم بيان و بديع است <ref>صادقيان، محمدعلى، ص 247</ref>. | ||
[[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] در مقدمه كتاب «المثل السائر» از اين كتاب، اينگونه ياد كرده است: «من از ميان كتب بلاغى، جز كتاب «موازنه» ابوالقاسم حسن بن بشر آمدى و «سر الفصاحة» خفاجى، كتابى را مفيد نيافتم» | [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] در مقدمه كتاب «المثل السائر» از اين كتاب، اينگونه ياد كرده است: «من از ميان كتب بلاغى، جز كتاب «موازنه» ابوالقاسم حسن بن بشر آمدى و «سر الفصاحة» خفاجى، كتابى را مفيد نيافتم» <ref>همان، ص 248</ref>. | ||
كتاب با تصحيح داود غطاشه شوابكه عرضه شده است. | كتاب با تصحيح داود غطاشه شوابكه عرضه شده است. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
كتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در هفت فصل تنظيم شده است. | كتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در هفت فصل تنظيم شده است. | ||
مشهورترين دانشمندى كه در نقد، به پيروى از شيوه نويسنده برخاسته، [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، صاحب كتاب معروف «المثل السائر» مىباشد كه به حد زيادى از وى و كتابش، متأثر گرديده و به نقد آراء او نشسته است | مشهورترين دانشمندى كه در نقد، به پيروى از شيوه نويسنده برخاسته، [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، صاحب كتاب معروف «المثل السائر» مىباشد كه به حد زيادى از وى و كتابش، متأثر گرديده و به نقد آراء او نشسته است <ref>صادقيان، محمدعلى، ص 248</ref>. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
مقدمه مصحح، به معرفى كتاب و نويسنده آن، اختصاص يافته است. | مقدمه مصحح، به معرفى كتاب و نويسنده آن، اختصاص يافته است. | ||
آنچه اين كتاب را از ديگر كتب بلاغى ممتاز مىسازد، جنبه نقد آن است؛ بدين معنى كه مصنف تنها به توصيف و تعريف مباحث علوم بلاغى اكتفا نكرده، بلكه شعر شاعران بزرگى چون متنبى و ابوتمام و امثال آنان را به محك نقد كشيده و حسن و قبح آن را آشكارا باز نموده است | آنچه اين كتاب را از ديگر كتب بلاغى ممتاز مىسازد، جنبه نقد آن است؛ بدين معنى كه مصنف تنها به توصيف و تعريف مباحث علوم بلاغى اكتفا نكرده، بلكه شعر شاعران بزرگى چون متنبى و ابوتمام و امثال آنان را به محك نقد كشيده و حسن و قبح آن را آشكارا باز نموده است <ref>صادقيان، محمدعلى، ص 248</ref>. | ||
مؤلف بعد از ذكر مقدمهاى، ابتدا در حقيقت صوت و چگونگى ايجاد آن سخن گفته، پس از آن، فصلى در حروف و اقسام آن چون مهمل و مستعمل، مهجور و مهموس و... گشوده است. آنگاه در باره كلمه و كلام سخن رانده و بطلان عقيده مجبره را كه قائل به قدمت الفاظ قرآن كريم بودند، به اثبات رسانيده است. نويسنده در اين مبحث ثابت كرده كه الفاظ قرآن كريم، همان الفاظ معمول و متداول عرب است، با اين تفاوت كه از فصيحترين آنها انتخاب شده است | مؤلف بعد از ذكر مقدمهاى، ابتدا در حقيقت صوت و چگونگى ايجاد آن سخن گفته، پس از آن، فصلى در حروف و اقسام آن چون مهمل و مستعمل، مهجور و مهموس و... گشوده است. آنگاه در باره كلمه و كلام سخن رانده و بطلان عقيده مجبره را كه قائل به قدمت الفاظ قرآن كريم بودند، به اثبات رسانيده است. نويسنده در اين مبحث ثابت كرده كه الفاظ قرآن كريم، همان الفاظ معمول و متداول عرب است، با اين تفاوت كه از فصيحترين آنها انتخاب شده است <ref>همان</ref>. | ||
وى پس از بيان اين مطالب، فصلى در باره زبان گشوده و در انواع آن، سخن گفته است. اين مباحث كه بخش وسيعى از كتاب را در بر گرفته، بهعنوان مقدمه است و پس از اين مقدمه مبسوط، به اصل موضوع؛ يعنى فصاحت و بلاغت و چگونگى شيوه بيان سخن گفته است | وى پس از بيان اين مطالب، فصلى در باره زبان گشوده و در انواع آن، سخن گفته است. اين مباحث كه بخش وسيعى از كتاب را در بر گرفته، بهعنوان مقدمه است و پس از اين مقدمه مبسوط، به اصل موضوع؛ يعنى فصاحت و بلاغت و چگونگى شيوه بيان سخن گفته است <ref>همان</ref>. | ||
نكات دقيقى كه خفاجى در شيوه بيان سخن بدانها اشاره كرده و به نظر جالب و تازه مىآيد، بدين قرار است: | نكات دقيقى كه خفاجى در شيوه بيان سخن بدانها اشاره كرده و به نظر جالب و تازه مىآيد، بدين قرار است: | ||
الف) چگونگى كاربرد الفاظ: نويسنده، معتقد است كه شاعر بايد در انتخاب الفاظ و كلمات شعر خود، نهايت دقت و مراقبت را بنمايد و موارد استعمال آنها را بهدرستى بداند؛ مثلا كلماتى را كه در ذم و قدح به كار مىروند، در مقام مدح به كار نگيرد و همچنين واژههايى كه در مدح استعمال دارند، در ذم و قدح نياورد | الف) چگونگى كاربرد الفاظ: نويسنده، معتقد است كه شاعر بايد در انتخاب الفاظ و كلمات شعر خود، نهايت دقت و مراقبت را بنمايد و موارد استعمال آنها را بهدرستى بداند؛ مثلا كلماتى را كه در ذم و قدح به كار مىروند، در مقام مدح به كار نگيرد و همچنين واژههايى كه در مدح استعمال دارند، در ذم و قدح نياورد <ref>همان، ص 249</ref>. | ||
ب) فصاحت و بلاغت: شايد ابن سنان نخستين دانشمند بلاغى باشد كه تعريف كاملى از فصاحت و بلاغت به دست داده و تفاوت آن دو را آشكار ساخته است. او معتقد است فصاحت تنها وصف الفاظ است و بلاغت، وصف الفاظ است با معانى؛ بنابراين، هر بليغى فصيح است، ولى هر فصيحى بليغ نيست | ب) فصاحت و بلاغت: شايد ابن سنان نخستين دانشمند بلاغى باشد كه تعريف كاملى از فصاحت و بلاغت به دست داده و تفاوت آن دو را آشكار ساخته است. او معتقد است فصاحت تنها وصف الفاظ است و بلاغت، وصف الفاظ است با معانى؛ بنابراين، هر بليغى فصيح است، ولى هر فصيحى بليغ نيست <ref>همان</ref>. | ||
وى بر اين عقيده است كه كلمه وقتى فصيح است كه از هشت عيب خالى باشد. او كلماتى كه داراى ابهامى قبيح هستند و همچنين الفاظ عامى مبتذل را عارى از فصاحت مىشمارد و نيز معتقد است كه لفظ فصيح نبايد از حروف زياد ساخته شده باشد و در اين مورد كلمه «مغناطيسهن» را كه در شعر ابونصر بن نباته آمده است، بهعنوان مثال ذكر مىكند | وى بر اين عقيده است كه كلمه وقتى فصيح است كه از هشت عيب خالى باشد. او كلماتى كه داراى ابهامى قبيح هستند و همچنين الفاظ عامى مبتذل را عارى از فصاحت مىشمارد و نيز معتقد است كه لفظ فصيح نبايد از حروف زياد ساخته شده باشد و در اين مورد كلمه «مغناطيسهن» را كه در شعر ابونصر بن نباته آمده است، بهعنوان مثال ذكر مىكند <ref>همان، ص 250</ref>. | ||
ج) استعاره برگزيده و مطرود: خفاجى در مبحث استعاره، سخن را به درازا كشانده و صفحات زيادى از كتاب را به اين مبحث اختصاص داده است. او بر اين عقيده است كه استعاره به علت تشبيهى كه در آن است، بر رونق كلام مىافزايد و آيه كريمه ''' «و اشتعل الرأس شيبا» ''' را كه در قرآن كريم، بهصورت استعاره آمده است، بهعنوان شاهد ذكر كرده است | ج) استعاره برگزيده و مطرود: خفاجى در مبحث استعاره، سخن را به درازا كشانده و صفحات زيادى از كتاب را به اين مبحث اختصاص داده است. او بر اين عقيده است كه استعاره به علت تشبيهى كه در آن است، بر رونق كلام مىافزايد و آيه كريمه ''' «و اشتعل الرأس شيبا» ''' را كه در قرآن كريم، بهصورت استعاره آمده است، بهعنوان شاهد ذكر كرده است <ref>همان</ref>. | ||
بااينحال، معتقد است اگر وجه شبه (جامع) در استعاره ضعيف باشد، يا استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، نه تنها به كلام رونقى نمىبخشد، بلكه آن را به ابتذال مىكشاند | بااينحال، معتقد است اگر وجه شبه (جامع) در استعاره ضعيف باشد، يا استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، نه تنها به كلام رونقى نمىبخشد، بلكه آن را به ابتذال مىكشاند <ref>همان</ref>. | ||
د) استعاره بر استعاره: ابن سنان بر اين عقيده است كه هرگاه استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، از معنى اصل دور و در نتيجه مطرود و ناپسند مىگردد؛ مثلا ابوتمام در يكى از اشعار خويش تركيب «رگ گردن روزگار» را به كار گرفته كه بسيار ناپسند است | د) استعاره بر استعاره: ابن سنان بر اين عقيده است كه هرگاه استعارهاى بر استعاره ديگر قرار گيرد، از معنى اصل دور و در نتيجه مطرود و ناپسند مىگردد؛ مثلا ابوتمام در يكى از اشعار خويش تركيب «رگ گردن روزگار» را به كار گرفته كه بسيار ناپسند است <ref>همان</ref>. | ||
ه) هماهنگى الفاظ: خفاجى براى موسيقى و آهنگ الفاظ، اهميت خاصى قائل بوده و معتقد است شاعر بايد الفاظ شعر خود را طورى انتخاب كند كه ميان آنها نوعى هماهنگى وجود داشته باشد و تناسب ميان الفاظ را از شرايط فصاحت و بلاغت مىداند | ه) هماهنگى الفاظ: خفاجى براى موسيقى و آهنگ الفاظ، اهميت خاصى قائل بوده و معتقد است شاعر بايد الفاظ شعر خود را طورى انتخاب كند كه ميان آنها نوعى هماهنگى وجود داشته باشد و تناسب ميان الفاظ را از شرايط فصاحت و بلاغت مىداند <ref>همان، ص 251</ref>. | ||
و) كنايه و تصريح: ابن سنان معتقد است كه يكى از شرايط بلاغت اين است كه در هر مقام، كلامى مناسب آن انتخاب شود و چون گاه ايجاب مىكند كه سخن در پرده و به طريق ابهام و گاه بهصورت تصريح بيان شود، پس اديب بايد به همه رموز و دقايق كلام، وقوف و آگاهى كامل داشته باشد و بداند كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد؛ مثلا در مقام هزل و بيان نوادر، كنايه مناسبتر از تصريح است | و) كنايه و تصريح: ابن سنان معتقد است كه يكى از شرايط بلاغت اين است كه در هر مقام، كلامى مناسب آن انتخاب شود و چون گاه ايجاب مىكند كه سخن در پرده و به طريق ابهام و گاه بهصورت تصريح بيان شود، پس اديب بايد به همه رموز و دقايق كلام، وقوف و آگاهى كامل داشته باشد و بداند كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد؛ مثلا در مقام هزل و بيان نوادر، كنايه مناسبتر از تصريح است <ref>همان، ص 252</ref>. | ||
ز) تكرار: خفاجى تكرار را در كلام روا نمىداند و معتقد است كه اديب و شاعر بايد از آوردن كلمات و جملات تكرارى پرهيز كند، اما اگر معناى كلامى مبتنى بر اعاده لفظ باشد، در آن صورت تكرار لفظ رواست | ز) تكرار: خفاجى تكرار را در كلام روا نمىداند و معتقد است كه اديب و شاعر بايد از آوردن كلمات و جملات تكرارى پرهيز كند، اما اگر معناى كلامى مبتنى بر اعاده لفظ باشد، در آن صورت تكرار لفظ رواست <ref>همان، ص 253</ref>. | ||
ح) ايجاز و تطويل: ابن سنان ايجاز را مايه فصاحت و بلاغت مىداند و بسيارى از آيات قرآن كريم را كه در نهايت ايجاز و اختصار است، بهعنوان شاهد بيان مىكند، اما معتقد است وقتى روى سخن با عامه مردم و قشرهاى وسيع اجتماع است، بايد سخن بهگونه تطويل بيان شود تا درخور فهم همگان باشد | ح) ايجاز و تطويل: ابن سنان ايجاز را مايه فصاحت و بلاغت مىداند و بسيارى از آيات قرآن كريم را كه در نهايت ايجاز و اختصار است، بهعنوان شاهد بيان مىكند، اما معتقد است وقتى روى سخن با عامه مردم و قشرهاى وسيع اجتماع است، بايد سخن بهگونه تطويل بيان شود تا درخور فهم همگان باشد <ref>همان</ref>. | ||
وى تمثيل را نيز مايه بلاغت و روشنگرى كلام مىداند؛ زيرا تجسم معنى را سبب مىشود و شخص را در فهم مطلب، يارى مىدهد | وى تمثيل را نيز مايه بلاغت و روشنگرى كلام مىداند؛ زيرا تجسم معنى را سبب مىشود و شخص را در فهم مطلب، يارى مىدهد <ref>همان</ref>. | ||
ط) صنايع بديعى: شايد ابن سنان نخستين كسى باشد كه صنايع بديعى را به صنايع لفظى و معنوى تقسيم كرده است و محسنات بديعى را به دو قسم، تقسيم نموده است: | ط) صنايع بديعى: شايد ابن سنان نخستين كسى باشد كه صنايع بديعى را به صنايع لفظى و معنوى تقسيم كرده است و محسنات بديعى را به دو قسم، تقسيم نموده است: | ||
1. انواع صنايع بديعى لفظى كه به نظر او عبارتند از: حسن استعاره، توشيح، تسهيم، حسن كنايه، سجع، ازدواج، ترصيع، لف و نشر و جناس كه آنها را تحت عنوان «قرار گرفتن لفظ در جاى خود» بررسى نموده است | 1. انواع صنايع بديعى لفظى كه به نظر او عبارتند از: حسن استعاره، توشيح، تسهيم، حسن كنايه، سجع، ازدواج، ترصيع، لف و نشر و جناس كه آنها را تحت عنوان «قرار گرفتن لفظ در جاى خود» بررسى نموده است <ref>همان</ref>. | ||
2. انواع صنايع بديعى معنوى كه عبارتند از: طباق، تبديل، ايجاز و اختصار، تمثيل، صحة التفسير، مبالغه، صحة التشبيه و صحة التناسق كه آن را نيز تحت عنوان «مناسبت الفاظ با معانى» بيان كرده است | 2. انواع صنايع بديعى معنوى كه عبارتند از: طباق، تبديل، ايجاز و اختصار، تمثيل، صحة التفسير، مبالغه، صحة التشبيه و صحة التناسق كه آن را نيز تحت عنوان «مناسبت الفاظ با معانى» بيان كرده است <ref>همان</ref>. | ||
ى) افراط در صنايع بديعى: نويسنده در مورد صنايع بديعى و شيوه كاربرد آن، معتقد است در اينكه استعمال صنايع بديعى بر لطف و رونق كلام مىافزايد، جاى ترديدى نيست؛ چه، اين صنايع، به سخن غرابت و تازگى مىبخشد و آن را از ابتذال، بهدور مىسازد، ولى هرگاه اين صنايع، متكلف جلوه كند، بهطورىكه آثار تصنع و تكلف در آن ظاهر گردد و خواننده يا شنونده تشخيص دهد كه هدف گوينده تنها آوردن صنعت بوده است، چنين صنعتى نه تنها مقبول و مطلوب نيست، بلكه كلام را از فصاحت و بلاغت دور مىسازد. به نظر وى، بايد صنايع بديعى در كلام طبيعى جلوه كند و چنين به نظر آيد كه شاعر يا اديب، در به كار گرفتن آن زحمتى به خود نداده و معنى آن را طلب كرده است | ى) افراط در صنايع بديعى: نويسنده در مورد صنايع بديعى و شيوه كاربرد آن، معتقد است در اينكه استعمال صنايع بديعى بر لطف و رونق كلام مىافزايد، جاى ترديدى نيست؛ چه، اين صنايع، به سخن غرابت و تازگى مىبخشد و آن را از ابتذال، بهدور مىسازد، ولى هرگاه اين صنايع، متكلف جلوه كند، بهطورىكه آثار تصنع و تكلف در آن ظاهر گردد و خواننده يا شنونده تشخيص دهد كه هدف گوينده تنها آوردن صنعت بوده است، چنين صنعتى نه تنها مقبول و مطلوب نيست، بلكه كلام را از فصاحت و بلاغت دور مىسازد. به نظر وى، بايد صنايع بديعى در كلام طبيعى جلوه كند و چنين به نظر آيد كه شاعر يا اديب، در به كار گرفتن آن زحمتى به خود نداده و معنى آن را طلب كرده است <ref>همان</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
در پاورقىها علاوه بر ذكر منابع، توضيحات مفيد و جامعى توسط مصحح، پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن آمده است. | در پاورقىها علاوه بر ذكر منابع، توضيحات مفيد و جامعى توسط مصحح، پيرامون برخى از كلمات و عبارات متن آمده است. | ||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
1. مقدمه و متن كتاب. | 1. مقدمه و متن كتاب. |
ویرایش