پرش به محتوا

ابن اسرائیل‌: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۶: خط ۴۶:
نام پدرش را سِوار و سُوار نیز ضبط کرده‌اند و برخى آن را نوار یا سواء گفته‌اند.
نام پدرش را سِوار و سُوار نیز ضبط کرده‌اند و برخى آن را نوار یا سواء گفته‌اند.


وی در دمشق به دنیا آمد و به ادعای او خاندانش به همراه خالد بن ولید به شام آمده و این سرزمین را به عنوان موطن خویش برگزیده بودند. نجم‌الدین از اوان جوانى تحت تربیت شیخ على حریری (متوفای 645ق‌/1247م‌) قرار گرفت، اما بنا بر مشهور، شیخ خرقه او، شهاب‌الدین ابوحفص عمر سهروردی (متوفای 632ق‌/1235م‌) بود. حسین مونس در «دائرة المعارف اسلام‌» خرقه گرفتن وی را از شهاب‌الدین سهروردی - بنابر گفته کتبى - مردود مى‌شمارد، اما چنان‌که اشاره شد، سهروردی مذکور، ابوحفص عمر است نه یحیى بن حبش سهروردی مقتول در 579ق‌. گویند نجم‌الدین در 3 خلوت‌، نزد شهاب‌الدین حضور یافت و کتاب عوارف المعارف او را که از کتب مهم تصوف به شمار است‌، نزد وی خواند. برخى با توجه به قراینى گفته‌اند که وی به صوفیان فرقه حریری پیوست و به همین سبب مورد انتقاد علمای دین قرار گرفت.  
وی در دمشق به دنیا آمد و به ادعای او خاندانش به همراه خالد بن ولید به شام آمده و این سرزمین را به عنوان موطن خویش برگزیده بودند. نجم‌الدین از اوان جوانى تحت تربیت شیخ على حریری (متوفای 645ق‌/1247م‌) قرار گرفت، اما بنا بر مشهور، شیخ خرقه او، شهاب‌الدین ابوحفص عمر سهروردی (متوفای 632ق‌/1235م‌) بود. حسین مونس در «دائرة المعارف اسلام‌» خرقه گرفتن وی را از شهاب‌الدین سهروردی - بنابر گفته کتبى - مردود مى‌شمارد، اما چنان‌که اشاره شد، سهروردی مذکور، ابوحفص عمر است نه یحیى بن حبش سهروردی مقتول در 579ق‌. گویند نجم‌الدین در 3 خلوت‌، نزد شهاب‌الدین حضور یافت و کتاب عوارف المعارف او را که از کتب مهم تصوف به شمار است‌، نزد وی خواند. برخى با توجه به قراینى گفته‌اند که وی به صوفیان فرقه حریری پیوست و به همین سبب مورد انتقاد علمای دین قرار گرفت.  


وی ادیبى فاضل بود و در شعر مهارت داشت و رؤسا و امرا و بزرگان را مى‌ستود. گویند وقتى دچار دلتنگى شدیدی شد، پس عهد کرد که از آن پس کسى جز خدا را نستاید. در این حال شبى به سرودن شعر (قصیده سینّیه‌) آغاز کرد و 62 بیت سرود. بامدادان پیکى از جانب جمال‌الدین بن یغمور بیامد و 62 دینار به رسم نفقه به وی ارزانى داشت و وی بر اثر این واقعه - که افسانه مى‌نماید - طریق تجرد برگزید؛ با این‌همه‌، پس از آن ماجرا نیز جانب زندگانى را فرو ننهاد. چندی به طریق درویشان به سفر پرداخت‌، ولى از مسیر او اطلاع دقیقى در دست نیست‌. صفدی گوید که با ابن الفصیح مغنى به صفد آمد. نیز به قراین مى‌توان دریافت که وی‌، بعد از آن‌که طریق تجرد برگزید، آهنگ حج کرد و از آن‌جا به مصر رفت و سپس به علتى که پس از این ذکر خواهد شد، بى‌درنگ سرزمین مصر را ترک گفت.
وی ادیبى فاضل بود و در شعر مهارت داشت و رؤسا و امرا و بزرگان را مى‌ستود. گویند وقتى دچار دلتنگى شدیدی شد، پس عهد کرد که از آن پس کسى جز خدا را نستاید. در این حال شبى به سرودن شعر (قصیده سینّیه‌) آغاز کرد و 62 بیت سرود. بامدادان پیکى از جانب جمال‌الدین بن یغمور بیامد و 62 دینار به رسم نفقه به وی ارزانى داشت و وی بر اثر این واقعه - که افسانه مى‌نماید - طریق تجرد برگزید؛ با این‌همه‌، پس از آن ماجرا نیز جانب زندگانى را فرو ننهاد. چندی به طریق درویشان به سفر پرداخت‌، ولى از مسیر او اطلاع دقیقى در دست نیست‌. صفدی گوید که با ابن الفصیح مغنى به صفد آمد. نیز به قراین مى‌توان دریافت که وی‌، بعد از آن‌که طریق تجرد برگزید، آهنگ حج کرد و از آن‌جا به مصر رفت و سپس به علتى که پس از این ذکر خواهد شد، بى‌درنگ سرزمین مصر را ترک گفت.


بیشتر اشعار نجم‌الدین‌، بنا به سنت شعرای سده‌های 7 و 8ق‌/13 و 14م در مصر و شام‌، شامل مدح‌، غزل و وصف‌، با تمایل به صنعت بدیع - به خصوص جناس – بود، اما پس از پیروی از شیوه ابن فارض (متوفای 632ق‌/1235م‌) و تبعیت از طریقه استادش حریری به سرودن اشعار صوفیانه پرداخت که این نوع اشعار مورد انتقاد اغلب ادبای عصر قرار گرفت. در گزیده‌هایى که در آثار نویسندگان تراجم از جمله کتبى، ابن کثیر و ابن فرات به‌چشم مى‌خورد، غالباً اشعار او صوفیانه‌، گاه بسیار ظریف‌، دلنشین و ترانه‌گونه است‌. در بسیار جای‌ها به اوزان طرب‌انگیزی روی آورده که شایسته مجالس سماع بوده است‌. وی در این مجالس حضور مى‌یافت و اشعارش که گاه به اعتقاد علمای دین‌، رنگ کفر و الحاد به خود مى‌گرفت‌، در آنجا خوانده مى‌شد. بى‌گمان همین افکار و عقاید علت درگیری وی با فقهای عصر و موجب سفرهای متعدد وی بوده است.  
بیشتر اشعار نجم‌الدین‌، بنا به سنت شعرای سده‌های 7 و 8ق‌/13 و 14م در مصر و شام‌، شامل مدح‌، غزل و وصف‌، با تمایل به صنعت بدیع - به خصوص جناس – بود، اما پس از پیروی از شیوه ابن فارض (متوفای 632ق‌/1235م‌) و تبعیت از طریقه استادش حریری به سرودن اشعار صوفیانه پرداخت که این نوع اشعار مورد انتقاد اغلب ادبای عصر قرار گرفت. در گزیده‌هایى که در آثار نویسندگان تراجم از جمله کتبى، ابن کثیر و ابن فرات به‌چشم مى‌خورد، غالباً اشعار او صوفیانه‌، گاه بسیار ظریف‌، دلنشین و ترانه‌گونه است‌. در بسیار جای‌ها به اوزان طرب‌انگیزی روی آورده که شایسته مجالس سماع بوده است‌. وی در این مجالس حضور مى‌یافت و اشعارش که گاه به اعتقاد علمای دین‌، رنگ کفر و الحاد به خود مى‌گرفت‌، در آنجا خوانده مى‌شد. بى‌گمان همین افکار و عقاید علت درگیری وی با فقهای عصر و موجب سفرهای متعدد وی بوده است.  


نجم‌الدین به پیروی از حریری‌، به اتحاد (= وحدت شهود) معتقد بود و این معنى در سراسر اشعارش‌، گاه به صراحت و گاه به تلویح مشهود است. نکته بسیار جالب در شرح حال نجم‌الدین که تمامى مآخذ به تفصیل آن را ذکر کرده‌اند، برخورد او و ابن الخیمى و داوری ابن فارض میان آن دو است که در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. گویند نجم‌الدین در هنگام حج، پاره کاغذی که اشعار ابن الخیمى در آن بوده‌، مى‌یابد و این اشعار را به خود نسبت مى‌دهد. سپس بر حسب اتفاق‌، هر دو در انجمنى از ادبای مصر حضور مى‌یابند و ماجرا برملا مى‌شود و ابن فارض به عنوان داور حکم مى‌کند که هر یک قصیده‌ای با همان وزن و قافیه بسرایند. هر دو چنین مى‌کنند و ابن فارض پس از قرائت اشعار، به نفع ابن الخیمى رأی مى‌دهد و پس از این جلسه‌، نجم‌الدین بى‌درنگ مصر را ترک مى‌گوید. اگر بپذیریم که نجم‌الدین در میان شعرای سده 7ق دمشق، مقامى ممتاز داشته - کما این‌که اشعارش معرف آن است - قبول این مطلب دشوار مى‌نماید که وی اشعار دیگری را به خود نسبت داده باشد. قابل ذکر آن‌که برخى از حاضران مجلس‌، بنا بر روایت کتبى که شعر او را پسندیده بودند، پرسیدند: چگونه ممکن است کسى که قادر به سرودن چنین اشعاری است‌، شعر دیگران را به خود نسبت دهد؟ ابن الخیمى در پاسخ گفت‌: این سرقت از روی حاجت نیست‌، بلکه عادت است‌. در هر حال ابن خلکان که در آن هنگام در قاهره نایب حاکم بود، آن قصیده را از ابن الخیمى خواست‌. وی ابیات را با ذیلى نزد او فرستاد و قضاوت ابن خلکان را نیز در این مورد جویا شد.  
نجم‌الدین به پیروی از حریری‌، به اتحاد (= وحدت شهود) معتقد بود و این معنى در سراسر اشعارش‌، گاه به صراحت و گاه به تلویح مشهود است. نکته بسیار جالب در شرح حال نجم‌الدین که تمامى مآخذ به تفصیل آن را ذکر کرده‌اند، برخورد او و ابن الخیمى و داوری ابن فارض میان آن دو است که در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. گویند نجم‌الدین در هنگام حج، پاره کاغذی که اشعار ابن الخیمى در آن بوده‌، مى‌یابد و این اشعار را به خود نسبت مى‌دهد. سپس بر حسب اتفاق‌، هر دو در انجمنى از ادبای مصر حضور مى‌یابند و ماجرا برملا مى‌شود و ابن فارض به عنوان داور حکم مى‌کند که هر یک قصیده‌ای با همان وزن و قافیه بسرایند. هر دو چنین مى‌کنند و ابن فارض پس از قرائت اشعار، به نفع ابن الخیمى رأی مى‌دهد و پس از این جلسه‌، نجم‌الدین بى‌درنگ مصر را ترک مى‌گوید. اگر بپذیریم که نجم‌الدین در میان شعرای سده 7ق دمشق، مقامى ممتاز داشته - کما این‌که اشعارش معرف آن است - قبول این مطلب دشوار مى‌نماید که وی اشعار دیگری را به خود نسبت داده باشد. قابل ذکر آن‌که برخى از حاضران مجلس‌، بنا بر روایت کتبى که شعر او را پسندیده بودند، پرسیدند: چگونه ممکن است کسى که قادر به سرودن چنین اشعاری است‌، شعر دیگران را به خود نسبت دهد؟ ابن الخیمى در پاسخ گفت‌: این سرقت از روی حاجت نیست‌، بلکه عادت است‌. در هر حال ابن خلکان که در آن هنگام در قاهره نایب حاکم بود، آن قصیده را از ابن الخیمى خواست‌. وی ابیات را با ذیلى نزد او فرستاد و قضاوت ابن خلکان را نیز در این مورد جویا شد.