۱۰۶٬۲۹۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
{{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهام زدایی)}} | {{کاربردهای دیگر|تربیت اسلامی (ابهام زدایی)}} | ||
'''اسلام و تعلیم و تربیت'''، تألیف سید محمدباقر حجتی، اثری است دو بخشی که در آن کوشش شده با بهرهگیرى از کتاب و سنت مکتوب، گوشههایى از تعلیم و تربیت اسلامى بازگو شود. نگارنده از | '''اسلام و تعلیم و تربیت'''، تألیف سید محمدباقر حجتی، اثری است دو بخشی که در آن کوشش شده با بهرهگیرى از کتاب و سنت مکتوب، گوشههایى از تعلیم و تربیت اسلامى بازگو شود. نگارنده از دیدگاههاى دانشمندان مسلمان و برخى غربیان نیز سود جسته است تا در نهایت با توجه به آراى نوین تربیتى، به گذشته تعلیم و تربیت اسلامى نظر شده باشد و از این رهگذر، هم معلوم آید که اسلام قرنها پیش از دیگران، رموز و حقایق تربیتى را گوشزد کرده است، و هم روشن شود که پیشینیان ما، کودکان خود را چگونه تربیت مىکردند. این آشنایى مىتواند ما را در گشودن گرههاى تربیتى امروزین یاورى کند. | ||
==بخش اول== | ==بخش اول== | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
نکته بعدى اهمیت تربیت اخلاقى است. نگارنده نخست مفهوم اخلاق را از زبان غزالى یادآور مىشود و توصیههاى چهاردهگانۀ غزالى را به پدران براى تربیت اخلاقى کودک یاد مىکند. آنگاه به ریشه دینى اخلاق مىپردازد. از اخلاق نظرى و عملى، اخلاق شخصى و اجتماعى، گسترۀ مسائل اخلاقى در اسلام و وجدان و رابطۀ آن با اخلاق مىگوید. به نظر نگارنده، اخلاق بدون شعور نفسانى و وجدان تحققپذیر نیست و وجدان و ضمیر از دید اسلام از منابع دینى الهام مىگیرد، وجدان نگاهبان انسان و خداوند نگاهبان وجدان است؛ به دیگر سخن، خداوند ضمیر دینى انسان و وجدان ضمیر اخلاقى اوست. پس از این به عوامل و انگیزههاى اخلاقى مىپردازد و به این بهانه از اراده و اختیار یاد مىکند و در نهایت مىگوید، اراده نیز مانند وجدان است؛ یعنى، هم دینى است و هم انسانى، عامل دینى اراده همان هنجارهاى شرعى است. جمع اراده انسانى با اراده خداوند، انسان را براى انجام نیکیها تقویت مىکند. | نکته بعدى اهمیت تربیت اخلاقى است. نگارنده نخست مفهوم اخلاق را از زبان غزالى یادآور مىشود و توصیههاى چهاردهگانۀ غزالى را به پدران براى تربیت اخلاقى کودک یاد مىکند. آنگاه به ریشه دینى اخلاق مىپردازد. از اخلاق نظرى و عملى، اخلاق شخصى و اجتماعى، گسترۀ مسائل اخلاقى در اسلام و وجدان و رابطۀ آن با اخلاق مىگوید. به نظر نگارنده، اخلاق بدون شعور نفسانى و وجدان تحققپذیر نیست و وجدان و ضمیر از دید اسلام از منابع دینى الهام مىگیرد، وجدان نگاهبان انسان و خداوند نگاهبان وجدان است؛ به دیگر سخن، خداوند ضمیر دینى انسان و وجدان ضمیر اخلاقى اوست. پس از این به عوامل و انگیزههاى اخلاقى مىپردازد و به این بهانه از اراده و اختیار یاد مىکند و در نهایت مىگوید، اراده نیز مانند وجدان است؛ یعنى، هم دینى است و هم انسانى، عامل دینى اراده همان هنجارهاى شرعى است. جمع اراده انسانى با اراده خداوند، انسان را براى انجام نیکیها تقویت مىکند. | ||
پس از این به تأثیر شخصیت اخلاقى معلم و مربى بر کودک مىرسد و پس از کاوش در این نکته، از فضایل و رذایل اخلاقى کودک مىگوید آنگاه به مقوله مهم بازى کودک مىپردازد و سه نظریه را در این باب یاد مىکند. سپس به تعدیل غریزۀ جنسى در کودک و راهحل آن اشاره مىکند. نویسنده چون به اینجا مىرسد به احتیاج بشر به تربیت اخلاقى مىپردازد و اهمیت این دست تربیت را در اسلام یاد مىکند و از تأثیر تربیت در اخلاق؛ یعنى، امکان تغییر و تهذیب اخلاق مىگوید و از | پس از این به تأثیر شخصیت اخلاقى معلم و مربى بر کودک مىرسد و پس از کاوش در این نکته، از فضایل و رذایل اخلاقى کودک مىگوید آنگاه به مقوله مهم بازى کودک مىپردازد و سه نظریه را در این باب یاد مىکند. سپس به تعدیل غریزۀ جنسى در کودک و راهحل آن اشاره مىکند. نویسنده چون به اینجا مىرسد به احتیاج بشر به تربیت اخلاقى مىپردازد و اهمیت این دست تربیت را در اسلام یاد مىکند و از تأثیر تربیت در اخلاق؛ یعنى، امکان تغییر و تهذیب اخلاق مىگوید و از دیدگاههاى گوناگون به این مسئله مىنگرد و با بحث لزوم آغاز تربیت از دوران کودکى، کتاب را به پایان مىبرد. | ||
==بخش دوم== | ==بخش دوم== | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
1-تفاوت مفهوم تربیت با تعلیم: در این فراز، تربیت و پس از آن تعلیم، تعریف و مفهوم آن دو اندکى تحلیل مىشود. معنا و کاررفت آنها با یکدیگر سنجیده مىشود تا برآید که تربیت مفهومى گستردهتر از تعلیم دارد؛ تعلیم خود جزوى از تربیت و از ابزار آن است. تعلیم تنها به کار پرورش عقلانى متربى مىآید؛ اما تربیت همه ساحتهاى وجودى او را بارمىآورد. بنابراین، مفهوم تعلیم و تربیت یکى نیست گرچه از برخى جهات به هم مىمانند. این تفاوت معناشناختى، مورد توجه دانشمندان اسلامى و برخى غربیان بوده است. نگارنده با اشارتى کوتاه به تقدم تربیت بر تعلیم، این سخن را پایان مىدهد. | 1-تفاوت مفهوم تربیت با تعلیم: در این فراز، تربیت و پس از آن تعلیم، تعریف و مفهوم آن دو اندکى تحلیل مىشود. معنا و کاررفت آنها با یکدیگر سنجیده مىشود تا برآید که تربیت مفهومى گستردهتر از تعلیم دارد؛ تعلیم خود جزوى از تربیت و از ابزار آن است. تعلیم تنها به کار پرورش عقلانى متربى مىآید؛ اما تربیت همه ساحتهاى وجودى او را بارمىآورد. بنابراین، مفهوم تعلیم و تربیت یکى نیست گرچه از برخى جهات به هم مىمانند. این تفاوت معناشناختى، مورد توجه دانشمندان اسلامى و برخى غربیان بوده است. نگارنده با اشارتى کوتاه به تقدم تربیت بر تعلیم، این سخن را پایان مىدهد. | ||
2-مراکز تعلیم در اسلام: هنگام بعثت پیامبر اکرم(ص)، در عربستان هیچ مرکزى -حتى در ابتدایىترین شکل آن-براى آموزش نبود. خود پیامبر(ص)هم به مکتب نرفت و درس نوشت؛ اما در کمتر از نیم قرن اسلام رشد جغرافیایى گستردهاى یافت و مکتبخانه که نخستین مرکز آموزشى در اسلام بود، پاگرفت. ایرانیان پیش از اسلام آموزشگاه داشتند؛ اما نظام آموزشى آنان طبقاتى بود از این گذشته آنها در | 2-مراکز تعلیم در اسلام: هنگام بعثت پیامبر اکرم(ص)، در عربستان هیچ مرکزى -حتى در ابتدایىترین شکل آن-براى آموزش نبود. خود پیامبر(ص)هم به مکتب نرفت و درس نوشت؛ اما در کمتر از نیم قرن اسلام رشد جغرافیایى گستردهاى یافت و مکتبخانه که نخستین مرکز آموزشى در اسلام بود، پاگرفت. ایرانیان پیش از اسلام آموزشگاه داشتند؛ اما نظام آموزشى آنان طبقاتى بود از این گذشته آنها در آموزشگاهها، ورزش، شمشیربازى و سوارکارى مىآموختند. آموزش نظرى آنها، تنها دین بود که شفاهى آموزش مىشد. | ||
مسجد نخستین مرکز آموزشى در اسلام است؛ اما با آمدن مدرسه و گسترش آن، مسجد ماهیت آموزشى خود را از دست نداد و حتى معمارى مدرسهها به مسجدها مىماند. نویسنده پس از این، از مسجدهاى ایران و مواد درسى که در مسجد آموزش مىشد، مىگوید و به مدرسههاى ایران پیش از نظامیه، دورۀ نظامیه، مدارس نظامیه، مدرسههاى پس از نظامیه، پیش از حمله مغول و پس از حملۀ آنان تا روزگار کنونى مىپردازد. آنگاه به دیگر | مسجد نخستین مرکز آموزشى در اسلام است؛ اما با آمدن مدرسه و گسترش آن، مسجد ماهیت آموزشى خود را از دست نداد و حتى معمارى مدرسهها به مسجدها مىماند. نویسنده پس از این، از مسجدهاى ایران و مواد درسى که در مسجد آموزش مىشد، مىگوید و به مدرسههاى ایران پیش از نظامیه، دورۀ نظامیه، مدارس نظامیه، مدرسههاى پس از نظامیه، پیش از حمله مغول و پس از حملۀ آنان تا روزگار کنونى مىپردازد. آنگاه به دیگر جایگاههاى آموزشى اشاره مىکند و از بازارها و چهارراهها، خانهها و کاخها، مکتبخانهها، خانقاهها، رباطها، زاویهها و بیمارستانها یاد مىکند. | ||
سنجش مراکز آموزشى اسلام با مراکز آموزشى مسیحیت و بیان برتریهاى مراکز اسلامى و نقدگونهاى کوتاه از نظام آموزشى کلیسا، جستار پایانى این پاره از کتاب است. | سنجش مراکز آموزشى اسلام با مراکز آموزشى مسیحیت و بیان برتریهاى مراکز اسلامى و نقدگونهاى کوتاه از نظام آموزشى کلیسا، جستار پایانى این پاره از کتاب است. |