پرش به محتوا

أصول التربیة الإسلامیة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علیه السّلام' به 'علیه‌السّلام'
جز (جایگزینی متن - 'صلّى اللّه علیه و اله' به 'صلّى‌اللّه‌علیه‌واله')
جز (جایگزینی متن - 'علیه السّلام' به 'علیه‌السّلام')
خط ۴۰: خط ۴۰:
پس از این به اخلاق نظر مى‌کند و در شرح آن به نقش تربیت اخلاق در تمدن اشاره مى‌کند، ابعاد سه‌گانۀ آن را بازمى‌شکافد، رفتار اخلاقى در اسلام را مطرح مى‌کند و به شروط مسؤولیت‌آور بودن عمل مى‌پردازد. فرجامین بحث این فصل دربارۀ تحول فرهنگى و اجتماعى است که براى توضیح آن از مفهوم درست پیشرفت و تحول مى‌گوید، به رشد فرهنگى اشاره مى‌کند، از انقلاب فرهنگى در قرآن یاد مى‌کند، تحول نفسانى را شرط تحقق تحول اجتماعى مى‌خواند، از مراحل چهارگانۀ تحول نفسانى که مورد تأیید اسلام است مى‌گوید، به تعاون اجتماعى اشاره مى‌کند و با برشماردن ویژگی‌های رشد و توسعه در اسلام، نیم‌نگاهى هم به شورا در اسلام مى‌کند و فصل را به پایان مى‌برد.  
پس از این به اخلاق نظر مى‌کند و در شرح آن به نقش تربیت اخلاق در تمدن اشاره مى‌کند، ابعاد سه‌گانۀ آن را بازمى‌شکافد، رفتار اخلاقى در اسلام را مطرح مى‌کند و به شروط مسؤولیت‌آور بودن عمل مى‌پردازد. فرجامین بحث این فصل دربارۀ تحول فرهنگى و اجتماعى است که براى توضیح آن از مفهوم درست پیشرفت و تحول مى‌گوید، به رشد فرهنگى اشاره مى‌کند، از انقلاب فرهنگى در قرآن یاد مى‌کند، تحول نفسانى را شرط تحقق تحول اجتماعى مى‌خواند، از مراحل چهارگانۀ تحول نفسانى که مورد تأیید اسلام است مى‌گوید، به تعاون اجتماعى اشاره مى‌کند و با برشماردن ویژگی‌های رشد و توسعه در اسلام، نیم‌نگاهى هم به شورا در اسلام مى‌کند و فصل را به پایان مى‌برد.  


فصل دوم. صحابه رسول اللّه صلّى‌اللّه‌علیه‌واله: فصل اول، اشارتى تلویحى بود به کتاب و سنت بعنوان دو منبع اصیل تربیت اسلامى. نگارنده در این فصل به گفتار و رفتار صحابه رسول اللّه صلّى‌اللّه‌علیه‌واله بمثابه منبع بعدى مى‌نگرد و براى روشن شدن موضوع، ابتدا از طبقات دوازده‌گانۀ اصحاب رسول اللّه صلّى‌اللّه‌علیه‌واله یاد مى‌کند و ضوابط و معیار و ملاک عام صحابه بودن را برمى‌شمارد و به ویژگی‌‌‌‌هایى که خاص برخى از اصحاب است اشاره مى‌کند؛ سپس، این نکته را وامى‌شکافد که اصولا چرا گفتار و رفتار اصحاب رسول اکرم صلّى‌اللّه‌علیه‌واله از منابع تربیت اسلامى است‌؟ وى براى توجیه لزوم پیروى از آنها، به قرآن و قول نبى مکرم صلّى‌اللّه‌علیه‌واله و دیدگاه متفکران مسلمان و نظر ائمه اربعۀ اهل سنت استناد مى‌کند و پس از اشاره به دیدگاه مخالف دیدگاه اول، به جنبه‌‌های تربیتى در گفتار و کردار صحابه مى‌پردازد و در این راستا از ابو بکر، عمر، على علیه السّلام و عایشه و ابو ذر یاد مى‌کند؛ آنگاه، به تلاش صحابه و تابعین براى یادگیرى و یاددهى سنت نبوى مى‌رسد و به آداب تضارب آرا در میان صحابه و نیز عوامل اختلاف دیدگاه‌های آنها اشاره مى‌کند.  
فصل دوم. صحابه رسول اللّه صلّى‌اللّه‌علیه‌واله: فصل اول، اشارتى تلویحى بود به کتاب و سنت بعنوان دو منبع اصیل تربیت اسلامى. نگارنده در این فصل به گفتار و رفتار صحابه رسول اللّه صلّى‌اللّه‌علیه‌واله بمثابه منبع بعدى مى‌نگرد و براى روشن شدن موضوع، ابتدا از طبقات دوازده‌گانۀ اصحاب رسول اللّه صلّى‌اللّه‌علیه‌واله یاد مى‌کند و ضوابط و معیار و ملاک عام صحابه بودن را برمى‌شمارد و به ویژگی‌‌‌‌هایى که خاص برخى از اصحاب است اشاره مى‌کند؛ سپس، این نکته را وامى‌شکافد که اصولا چرا گفتار و رفتار اصحاب رسول اکرم صلّى‌اللّه‌علیه‌واله از منابع تربیت اسلامى است‌؟ وى براى توجیه لزوم پیروى از آنها، به قرآن و قول نبى مکرم صلّى‌اللّه‌علیه‌واله و دیدگاه متفکران مسلمان و نظر ائمه اربعۀ اهل سنت استناد مى‌کند و پس از اشاره به دیدگاه مخالف دیدگاه اول، به جنبه‌‌های تربیتى در گفتار و کردار صحابه مى‌پردازد و در این راستا از ابو بکر، عمر، على علیه‌السّلام و عایشه و ابو ذر یاد مى‌کند؛ آنگاه، به تلاش صحابه و تابعین براى یادگیرى و یاددهى سنت نبوى مى‌رسد و به آداب تضارب آرا در میان صحابه و نیز عوامل اختلاف دیدگاه‌های آنها اشاره مى‌کند.  


فصل سوم. مصالح اجتماعى: مراد نگارنده از مصالح اجتماعى، بواقع همان مصالح مرسله در لسان فق‌های اهل سنّت است. وى در واکاوى این موضوع، نخست مصلحت را از زبان اهل لغت و برخى از اصولیان تعریف مى‌کند؛ سپس، به تقسیم‌بندى مصالح به اعتبارات گوناگون مى‌پردازد و از دو تقسیم‌بندى یاد مى‌کند: یکى مبتنى بر اهمیت و قوت مصالح و دیگرى براساس امضاى شرع. در تقسیم‌بندى اول مصالح را به ضرورى و مورد نیاز و تکمیلى تقسیم مى‌کند که نگارنده هریک را شرح داده است؛ به اعتبار دوم نیز مصالح را به سه دسته تقسیم مى‌کنند: آنچه در شرع معتبر است، آنچه شرع آن را معتبر نمى‌داند و آنچه شرع در باب اعتبار یا عدم اعتبار آن سکوت کرده است.  
فصل سوم. مصالح اجتماعى: مراد نگارنده از مصالح اجتماعى، بواقع همان مصالح مرسله در لسان فق‌های اهل سنّت است. وى در واکاوى این موضوع، نخست مصلحت را از زبان اهل لغت و برخى از اصولیان تعریف مى‌کند؛ سپس، به تقسیم‌بندى مصالح به اعتبارات گوناگون مى‌پردازد و از دو تقسیم‌بندى یاد مى‌کند: یکى مبتنى بر اهمیت و قوت مصالح و دیگرى براساس امضاى شرع. در تقسیم‌بندى اول مصالح را به ضرورى و مورد نیاز و تکمیلى تقسیم مى‌کند که نگارنده هریک را شرح داده است؛ به اعتبار دوم نیز مصالح را به سه دسته تقسیم مى‌کنند: آنچه در شرع معتبر است، آنچه شرع آن را معتبر نمى‌داند و آنچه شرع در باب اعتبار یا عدم اعتبار آن سکوت کرده است.  


مصالح مرسله در میان خود اهل سنت هم، مخالف و موافق داشته است؛ لذا، نگارنده در ادامه به برخى از مخالفان این مقوله چون ابو حامد محمد غزالى و نیز پاره‌اى از موافقان آن و اقوالشان اشاره مى‌کند و استدلال‌های آنها را به اجمال مى‌آورد؛ و به چگونگى تشخیص مصلحت مرسله مى‌رسد و از تعارض میان مصلحت و نص و دیدگاه‌های سه‌گانه در رفع این تعارض مى‌گوید و دیدگاه خود را در ن‌‌‌‌هایت مى‌آورد و شروط عمل به مصلحت مرسله را برمى‌شمارد و گریزى مى‌زند به مصلحت اجتماعى و مى‌افزاید اسلام عمل به مصالح اجتماعى را معتبر مى‌داند. نگارنده در بازشکافت این نگرش اسلامى، از نکات زیر یاد مى‌کند: رابطۀ آزادی‌های فردى و مصالح اجتماعى و لزوم رعایت حقوق و آزادی‌های فردى در عین اقدام به مصالح اجتماعى و نیز ضرورت اهتمام به مصالح اجتماعى در ضمن حفظ حرمت آزادی‌های فردى، لزوم توجه به تحولات اجتماعى و لحاظ کردن این امر در مصالح اجتماعى و امکان تغییر احکام به تناسب زمان و مکان با حفظ اصول و نصوص شرعى؛ لزوم عمل به وظایف و اعمال اقتصادى و توجه اسلام به آن، صحابه مصالح اجتماعى را پاس مى‌داشتند، نمونه‌‌‌‌‌هایى از رعایت مصالح اجتماعى در سیرۀ عمر، ابو بکر و على علیه السّلام، قاعده لاضرر و قواعد فرعى برگرفته شده از آن، وظیفه اجتماعى حکومت، اساس مصلحت‌آمیز مجازات و عقاب در اسلام، فراخواندن افراد جامعه به آنچه صلاح جامعه در آن است خود وظیفه‌اى اجتماعى است.  
مصالح مرسله در میان خود اهل سنت هم، مخالف و موافق داشته است؛ لذا، نگارنده در ادامه به برخى از مخالفان این مقوله چون ابو حامد محمد غزالى و نیز پاره‌اى از موافقان آن و اقوالشان اشاره مى‌کند و استدلال‌های آنها را به اجمال مى‌آورد؛ و به چگونگى تشخیص مصلحت مرسله مى‌رسد و از تعارض میان مصلحت و نص و دیدگاه‌های سه‌گانه در رفع این تعارض مى‌گوید و دیدگاه خود را در ن‌‌‌‌هایت مى‌آورد و شروط عمل به مصلحت مرسله را برمى‌شمارد و گریزى مى‌زند به مصلحت اجتماعى و مى‌افزاید اسلام عمل به مصالح اجتماعى را معتبر مى‌داند. نگارنده در بازشکافت این نگرش اسلامى، از نکات زیر یاد مى‌کند: رابطۀ آزادی‌های فردى و مصالح اجتماعى و لزوم رعایت حقوق و آزادی‌های فردى در عین اقدام به مصالح اجتماعى و نیز ضرورت اهتمام به مصالح اجتماعى در ضمن حفظ حرمت آزادی‌های فردى، لزوم توجه به تحولات اجتماعى و لحاظ کردن این امر در مصالح اجتماعى و امکان تغییر احکام به تناسب زمان و مکان با حفظ اصول و نصوص شرعى؛ لزوم عمل به وظایف و اعمال اقتصادى و توجه اسلام به آن، صحابه مصالح اجتماعى را پاس مى‌داشتند، نمونه‌‌‌‌‌هایى از رعایت مصالح اجتماعى در سیرۀ عمر، ابو بکر و على علیه‌السّلام، قاعده لاضرر و قواعد فرعى برگرفته شده از آن، وظیفه اجتماعى حکومت، اساس مصلحت‌آمیز مجازات و عقاب در اسلام، فراخواندن افراد جامعه به آنچه صلاح جامعه در آن است خود وظیفه‌اى اجتماعى است.  


نگارنده در ادامه بحث به نقش تربیت در تحقق مصالح اجتماعى مى‌پردازد و از تربیت افراد آزاد و داراى انضباط اجتماعى مى‌گوید و از لزوم توجه نظام‌های تربیتى به جنبۀ روحى، فردى و اجتماعى افراد یاد مى‌کند و از لزوم سازگارى و همراهى تربیت با اوضاع و احوال متغیر مى‌گوید و با اشارتى به نقش تربیت در پرورش نیرو‌های فنى شایسته براى مشارکت در رشد و توسعۀ اقتصادى و توجه اسلام به این مقوله، فصل را به فرجام مى‌برد.  
نگارنده در ادامه بحث به نقش تربیت در تحقق مصالح اجتماعى مى‌پردازد و از تربیت افراد آزاد و داراى انضباط اجتماعى مى‌گوید و از لزوم توجه نظام‌های تربیتى به جنبۀ روحى، فردى و اجتماعى افراد یاد مى‌کند و از لزوم سازگارى و همراهى تربیت با اوضاع و احوال متغیر مى‌گوید و با اشارتى به نقش تربیت در پرورش نیرو‌های فنى شایسته براى مشارکت در رشد و توسعۀ اقتصادى و توجه اسلام به این مقوله، فصل را به فرجام مى‌برد.