پرش به محتوا

مسروق بن اجدع: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'مى‏' به 'مى‌‏'
جز (جایگزینی متن - 'رحمة اللّه علیه' به 'رحمةاللّه‌علیه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'مى‏' به 'مى‌‏')
خط ۴۶: خط ۴۶:


==مسروق در کلام بزرگان==
==مسروق در کلام بزرگان==
[[شعبی، عامر بن شراحیل|شعبى]] می‌گوید: «من كسى كوشاتر از او در طلب علم ندیدم. او از شریح در مقام فتوا داناتر بود؛ از این روست كه شریح موقعى كه درمى‏ماند، از او نظر می‌خواست».
[[شعبی، عامر بن شراحیل|شعبى]] می‌گوید: «من كسى كوشاتر از او در طلب علم ندیدم. او از شریح در مقام فتوا داناتر بود؛ از این روست كه شریح موقعى كه درمى‌‏ماند، از او نظر می‌خواست».


على بن مدینى می‌گوید: «هیچ یك از اصحاب ابن مسعود بر او پیشى نگرفت. او از جمله اصحاب ابن مسعود بود كه به مردم حدیث می‌آموختند. همزمان هم قارى و هم مفتى بود». [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] می‌گوید: «مناقب او بسیار است. وى در سال 63 درگذشت».
على بن مدینى می‌گوید: «هیچ یك از اصحاب ابن مسعود بر او پیشى نگرفت. او از جمله اصحاب ابن مسعود بود كه به مردم حدیث می‌آموختند. همزمان هم قارى و هم مفتى بود». [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] می‌گوید: «مناقب او بسیار است. وى در سال 63 درگذشت».
خط ۵۴: خط ۵۴:
او متهم شده كه از [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان علیه‌السّلام]] فاصله گرفته بود. [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحدید]] درباره او و اسود بن یزید و نیز مرّه همدانى و شعبى، سخنى دارد كه به تفصیل عین آن را نقل می‌كنیم. او می‌گوید: «شیخ ما [[اسکافی، محمد بن عبدالله|ابوجعفر اسكافى]](رحمةاللّه‌علیه) ذكر كرده و من خود این مطلب را در كتاب «الغارات» ابراهیم بن هلال ثقفى یافته‏ام كه در كوفه با اینكه غلبه با تشیع بود، در میان فقها كسانى بودند كه با على خصومت می‌ورزیدند و او را دشمن می‌داشتند؛ از جمله آنان مرّه همدانى است. ابونعیم فضل بن دكین از فطر بن خلیفه روایت كرده كه: از مرّه شنیدم می‌گفت: اگر على شترى بود كه صاحبانش با او آب از چاه می‌كشیدند از آنچه بود برایش بهتر بود. از عمرو بن مرّه روایت شده كه: به مرّه گفتند: تو چگونه از فرمان على سر باز زدى؟ گفت: قبل از دوره ما داراى سابقه خوبى بود، ولى ما به بدى‏هاى او دچار شدیم.  
او متهم شده كه از [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان علیه‌السّلام]] فاصله گرفته بود. [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحدید]] درباره او و اسود بن یزید و نیز مرّه همدانى و شعبى، سخنى دارد كه به تفصیل عین آن را نقل می‌كنیم. او می‌گوید: «شیخ ما [[اسکافی، محمد بن عبدالله|ابوجعفر اسكافى]](رحمةاللّه‌علیه) ذكر كرده و من خود این مطلب را در كتاب «الغارات» ابراهیم بن هلال ثقفى یافته‏ام كه در كوفه با اینكه غلبه با تشیع بود، در میان فقها كسانى بودند كه با على خصومت می‌ورزیدند و او را دشمن می‌داشتند؛ از جمله آنان مرّه همدانى است. ابونعیم فضل بن دكین از فطر بن خلیفه روایت كرده كه: از مرّه شنیدم می‌گفت: اگر على شترى بود كه صاحبانش با او آب از چاه می‌كشیدند از آنچه بود برایش بهتر بود. از عمرو بن مرّه روایت شده كه: به مرّه گفتند: تو چگونه از فرمان على سر باز زدى؟ گفت: قبل از دوره ما داراى سابقه خوبى بود، ولى ما به بدى‏هاى او دچار شدیم.  


ابن دكین از حسن بن صالح روایت می‌كند كه گفت: ابوصادق بر مرّه همدانى نماز نخواند، و در زمان حیاتش گفته بود: به خدا سوگند سقف خانه‏اى بر سر من و او سایه نمى‏افكند. كنایه از اینكه ما با هم در یك جا نمى‏توانیم جمع شویم. او می‌گوید: چون مرّه وفات یافت عمرو بن شرحبیل در تشییع جنازه او حاضر نشد و گفت: در تشییع او حاضر نمى‏شوم؛ زیرا او از على بن ابى‌طالب كینه‏اى به دل داشت. ابراهیم بن هلال می‌گوید: مسعودى از طریق عبداللّه بن نمیر همین حدیث را برایمان نقل كرد. او می‌گوید: عبداللّه بن نمیر پس از نقل حدیث گفت: من نیز چنین هستم؛ به خدا سوگند اگر كسى بمیرد در حالى كه از على علیه‌السّلام كینه‏اى به دل داشته باشد در تشییع جنازه او حاضر نخواهم شد و بر جنازه‏اش نماز نخواهم خواند».
ابن دكین از حسن بن صالح روایت می‌كند كه گفت: ابوصادق بر مرّه همدانى نماز نخواند، و در زمان حیاتش گفته بود: به خدا سوگند سقف خانه‏اى بر سر من و او سایه نمى‌‏افكند. كنایه از اینكه ما با هم در یك جا نمى‌‏توانیم جمع شویم. او می‌گوید: چون مرّه وفات یافت عمرو بن شرحبیل در تشییع جنازه او حاضر نشد و گفت: در تشییع او حاضر نمى‌‏شوم؛ زیرا او از على بن ابى‌طالب كینه‏اى به دل داشت. ابراهیم بن هلال می‌گوید: مسعودى از طریق عبداللّه بن نمیر همین حدیث را برایمان نقل كرد. او می‌گوید: عبداللّه بن نمیر پس از نقل حدیث گفت: من نیز چنین هستم؛ به خدا سوگند اگر كسى بمیرد در حالى كه از على علیه‌السّلام كینه‏اى به دل داشته باشد در تشییع جنازه او حاضر نخواهم شد و بر جنازه‏اش نماز نخواهم خواند».


ابن ابى‌الحدید سپس می‌گوید: «یكى دیگر از آنان اسود بن یزید و دیگرى مسروق بن اجدع است. سلمة بن كهیل روایت می‌كند: آن دو، به خانه برخى از زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رفت و آمد داشتند و درباره على علیه‌السّلام بد می‌گفتند. كه در این میان، اسود بر همین اعتقاد مرد، ولى مسروق نمرد مگر آنكه حالت او عوض شد و طورى شد كه پس از هر نماز كه به جا می‌آورد، به روان پاك على بن ابى‌طالب علیه‌السّلام درود می‌فرستاد و این به علت حدیثى بود كه از عایشه در فضیلت حضرت شنیده بود.
ابن ابى‌الحدید سپس می‌گوید: «یكى دیگر از آنان اسود بن یزید و دیگرى مسروق بن اجدع است. سلمة بن كهیل روایت می‌كند: آن دو، به خانه برخى از زنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رفت و آمد داشتند و درباره على علیه‌السّلام بد می‌گفتند. كه در این میان، اسود بر همین اعتقاد مرد، ولى مسروق نمرد مگر آنكه حالت او عوض شد و طورى شد كه پس از هر نماز كه به جا می‌آورد، به روان پاك على بن ابى‌طالب علیه‌السّلام درود می‌فرستاد و این به علت حدیثى بود كه از عایشه در فضیلت حضرت شنیده بود.


از لیث از ابوسلیم نقل شده است كه مسروق می‌گفت: على چون هیزم‏كش شب است؛ كنایه از اینكه درست و نادرست را به هم درمى‏آمیزد. او می‌گوید: مسروق پیش از آنكه بمیرد از این موضع برگشت و توبه نمود. سلمة بن كهیل روایت می‌كند: من و زبید یمانى پس از وفات مسروق نزد همسرش رفتیم، او با ما به گفت‏وگو پرداخت و گفت: مسروق و اسود بن یزید نسبت به سبّ على بن ابى‌طالب زیاده‏روى كردند، ولى مسروق را پیش از آنكه بمیرد دیدم كه بر او درود می‌فرستد.
از لیث از ابوسلیم نقل شده است كه مسروق می‌گفت: على چون هیزم‏كش شب است؛ كنایه از اینكه درست و نادرست را به هم درمى‌‏آمیزد. او می‌گوید: مسروق پیش از آنكه بمیرد از این موضع برگشت و توبه نمود. سلمة بن كهیل روایت می‌كند: من و زبید یمانى پس از وفات مسروق نزد همسرش رفتیم، او با ما به گفت‏وگو پرداخت و گفت: مسروق و اسود بن یزید نسبت به سبّ على بن ابى‌طالب زیاده‏روى كردند، ولى مسروق را پیش از آنكه بمیرد دیدم كه بر او درود می‌فرستد.


اما اسود بر همان حال مرد. سلمه می‌گوید: پرسیدیم: چرا نظر او عوض شده بود؟
اما اسود بر همان حال مرد. سلمه می‌گوید: پرسیدیم: چرا نظر او عوض شده بود؟
خط ۹۵: خط ۹۵:
ثالثا: از آنجا كه دروغگو كم حافظه است، در این دروغ كه به مسروق نسبت داده‏اند در هم گویى عجیبى رخ داده است. ابن سعد از شعبى- كه می‌پنداشت مسروق در هیچ كدام از جنگ‏ها همراه على علیه‌السّلام شركت نكرده است- نقل كرده است: «هر گاه به مسروق گفته می‌شد: چرا از فرمان على سر باز زدى و در جنگ‏ها با وى شركت نكردى؟ براى پاسخ به این سؤال با آنان به بحث و جدل پرداخته و می‌گفت: شما را به خدا سوگند! آیا شاهد بودید زمانى را كه در مقابل یك دیگر صف آراستید و بر روى یك دیگر سلاح افراشتید و هم دیگر را به قتل رساندید، درى از آسمان گشوده شد، شما نظاره‏گر بودید و فرشته‏اى فرود آمد و بین دو سپاه قرار گرفته، گفت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِیماً» آیا این، شما را از نبرد با یك‏دیگر باز نداشت؟ گفتند: آرى، گفت: به خدا سوگند براى آن آیه، درى از آسمان گشوده شد و فرشته‏اى والا مقام آن را بر زبان پیامبر شما فرو فرستاد؛ و آن، آیه محكمى از قرآن است كه چیزى آن را نسخ نكرده است». همچنین ابن سعد دو روایت با همین لفظ نقل كرده و هر دو را به شعبى نسبت داده است و سپس از عاصم روایتى را به صورت مرسل آورده، می‌گوید: «گفته شده است كه مسروق خودش به صحنه صفین آمد و میان دو لشكر ایستاد و گفت: اى مردم، آیا ندیدید ... آنگاه به درون انبوه جمعیت رفت و ناپدید گردید».
ثالثا: از آنجا كه دروغگو كم حافظه است، در این دروغ كه به مسروق نسبت داده‏اند در هم گویى عجیبى رخ داده است. ابن سعد از شعبى- كه می‌پنداشت مسروق در هیچ كدام از جنگ‏ها همراه على علیه‌السّلام شركت نكرده است- نقل كرده است: «هر گاه به مسروق گفته می‌شد: چرا از فرمان على سر باز زدى و در جنگ‏ها با وى شركت نكردى؟ براى پاسخ به این سؤال با آنان به بحث و جدل پرداخته و می‌گفت: شما را به خدا سوگند! آیا شاهد بودید زمانى را كه در مقابل یك دیگر صف آراستید و بر روى یك دیگر سلاح افراشتید و هم دیگر را به قتل رساندید، درى از آسمان گشوده شد، شما نظاره‏گر بودید و فرشته‏اى فرود آمد و بین دو سپاه قرار گرفته، گفت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِیماً» آیا این، شما را از نبرد با یك‏دیگر باز نداشت؟ گفتند: آرى، گفت: به خدا سوگند براى آن آیه، درى از آسمان گشوده شد و فرشته‏اى والا مقام آن را بر زبان پیامبر شما فرو فرستاد؛ و آن، آیه محكمى از قرآن است كه چیزى آن را نسخ نكرده است». همچنین ابن سعد دو روایت با همین لفظ نقل كرده و هر دو را به شعبى نسبت داده است و سپس از عاصم روایتى را به صورت مرسل آورده، می‌گوید: «گفته شده است كه مسروق خودش به صحنه صفین آمد و میان دو لشكر ایستاد و گفت: اى مردم، آیا ندیدید ... آنگاه به درون انبوه جمعیت رفت و ناپدید گردید».


احتمالا بر گوینده خبر كه مجهول‌الهویه است امر مشتبه شده و در این پندار گمان داشته است در عبارت: «حتّى إذا كان بین الصّفّین ...» كه بخشى از خبر است، ضمیر در كان به مسروق بازمى‏گردد، در حالى كه- بر فرض صحت خبر- بازگشت ضمیر به فرشته است. و احتمال دارد كه این مسروق نام همان عكّى دوست معاویه است كه از چهره‏هاى برجسته شام است و همو است كه معاویه را بر تمرد از فرمان امام و خونخواهى عثمان تشویق می‌كرد.
احتمالا بر گوینده خبر كه مجهول‌الهویه است امر مشتبه شده و در این پندار گمان داشته است در عبارت: «حتّى إذا كان بین الصّفّین ...» كه بخشى از خبر است، ضمیر در كان به مسروق بازمى‌‏گردد، در حالى كه- بر فرض صحت خبر- بازگشت ضمیر به فرشته است. و احتمال دارد كه این مسروق نام همان عكّى دوست معاویه است كه از چهره‏هاى برجسته شام است و همو است كه معاویه را بر تمرد از فرمان امام و خونخواهى عثمان تشویق می‌كرد.


اما نسبت دادن به او كه مأمور جمع‏آورى مالیات براى معاویه بود و زیاد بن ابیه او را حاكم «سلسله» قرار داده بود كه همان جا هم به سال 62 یا 63 مرد و مسروق از این كرده خود ناخشنود بود و می‌گفت: «سه تن مرا رها نكردند: زیاد، شریح و شیطان كه پیرامون مرا گرفتند و پیوسته چنین شغلى را (قبول حكومت سلسله) پیش چشم من آراستند تا اینكه در دام آن گرفتار آمدم!». او می‌گفت: «من هرگز از كرده‏اى كه مرا به جهنم برد بیشتر از این كار نهراسیده‏ام!». او همان جا بود تا مرد.
اما نسبت دادن به او كه مأمور جمع‏آورى مالیات براى معاویه بود و زیاد بن ابیه او را حاكم «سلسله» قرار داده بود كه همان جا هم به سال 62 یا 63 مرد و مسروق از این كرده خود ناخشنود بود و می‌گفت: «سه تن مرا رها نكردند: زیاد، شریح و شیطان كه پیرامون مرا گرفتند و پیوسته چنین شغلى را (قبول حكومت سلسله) پیش چشم من آراستند تا اینكه در دام آن گرفتار آمدم!». او می‌گفت: «من هرگز از كرده‏اى كه مرا به جهنم برد بیشتر از این كار نهراسیده‏ام!». او همان جا بود تا مرد.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
كشى از فضل بن شاذان روایت كرده است كه گفت: «مسروق مأمور جمع‏آورى مالیات براى معاویه بود و با همین شغل در مكانى پایین‏تر از شهر واسط كه كنار دجله است و به آن رصافه می‌گویند مرد و قبرش آنجا است».
كشى از فضل بن شاذان روایت كرده است كه گفت: «مسروق مأمور جمع‏آورى مالیات براى معاویه بود و با همین شغل در مكانى پایین‏تر از شهر واسط كه كنار دجله است و به آن رصافه می‌گویند مرد و قبرش آنجا است».


این، همه گزارشى است كه در این باره گفته‏اند، ولى نمى‏توان آن را پذیرفت، چه اینكه با واقع تاریخ سازگار نیست، زیرا:
این، همه گزارشى است كه در این باره گفته‏اند، ولى نمى‌‏توان آن را پذیرفت، چه اینكه با واقع تاریخ سازگار نیست، زیرا:


اولا: اگر آن دو سالى كه زیاد او را بر سلسله گمارده بود، دو سال آخر زندگى مسروق باشد؛ چون با همان شغل از دنیا رفت، باید بعد از سال 60 باشد و این با هلاكت زیاد در سال 53 كه از نظر تاریخ نگاران امرى مسلم است، هماهنگى ندارد! از این رو این مسروق احتمالا كسى غیر از مسروق بن اجدع، متوفاى 63 است و احتمالا مسروق بن وائل حضرمى یا عكّى یا غیر از این دو است.
اولا: اگر آن دو سالى كه زیاد او را بر سلسله گمارده بود، دو سال آخر زندگى مسروق باشد؛ چون با همان شغل از دنیا رفت، باید بعد از سال 60 باشد و این با هلاكت زیاد در سال 53 كه از نظر تاریخ نگاران امرى مسلم است، هماهنگى ندارد! از این رو این مسروق احتمالا كسى غیر از مسروق بن اجدع، متوفاى 63 است و احتمالا مسروق بن وائل حضرمى یا عكّى یا غیر از این دو است.