پرش به محتوا

بصری، حسن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
به تعبیر ابن سعد و دیگران دانشمندى جامع و فقیهى امین و عابدى ناسک بود.  
به تعبیر ابن سعد و دیگران دانشمندى جامع و فقیهى امین و عابدى ناسک بود.  


بیشتر سخنان او از امیرمؤمنان علیه¬السّلام بوده است بدون اینکه به نام شریف حضرت- به جهت تقیه- تصریح کند و گاهى نیز از حضرت با کنیه ابوزینب یاد کرده است.   
بیشتر سخنان او از امیرمؤمنان علیه‌السّلام بوده است بدون اینکه به نام شریف حضرت- به جهت تقیه- تصریح کند و گاهى نیز از حضرت با کنیه ابوزینب یاد کرده است.   


==وثاقت او==
==وثاقت او==
پیشوایان حدیث به روایات مرسل او اعتماد کرده‌اند، زیرا او جز از ثقات نقل نمى‌کرد. على بن مدینى مى‌گوید: «مرسلات حسن، به شرط اینکه افراد ثقه از او روایت کنند از احادیث صحیح به شمار مى‌آید». ابوزرعه مى‌گوید: «من براى هر حدیثى که حسن گفته است: قال رسول اللّه، اصلى صحیح یافته‌ام». یونس بن عبید مى‌گوید: «از حسن سؤال کردم که: اى اباسعید! تو موقعى که نقل حدیث مى‌کنى مى‌گویى: پیامبر فرمود ...، در حالى که پیامبر را درک نکرده‌اى؟ پاسخ داد: اى برادرزاده! چیزى از من پرسیدى که کسى پیش از تو نپرسیده است؛ اگر منزلت مخصوص تو در نزد من نبود پاسخ تو را نمى‌دادم. من در زمانى قرار گرفته‌ام که تو خود مى‌دانى!- زمان فرمانروایى حجاج بر بصره- آنچه از من شنیدى که در نقل آن‌ها گفتم: قال رسول اللّه همه از بیانات على بن ابى¬طالب دریافت شده است، ولى در زمانى به سر مى‌برم که نمى‌توانم نام على را ببرم».
پیشوایان حدیث به روایات مرسل او اعتماد کرده‌اند، زیرا او جز از ثقات نقل نمى‌کرد. على بن مدینى مى‌گوید: «مرسلات حسن، به شرط اینکه افراد ثقه از او روایت کنند از احادیث صحیح به شمار مى‌آید». ابوزرعه مى‌گوید: «من براى هر حدیثى که حسن گفته است: قال رسول اللّه، اصلى صحیح یافته‌ام». یونس بن عبید مى‌گوید: «از حسن سؤال کردم که: اى اباسعید! تو موقعى که نقل حدیث مى‌کنى مى‌گویى: پیامبر فرمود ...، در حالى که پیامبر را درک نکرده‌اى؟ پاسخ داد: اى برادرزاده! چیزى از من پرسیدى که کسى پیش از تو نپرسیده است؛ اگر منزلت مخصوص تو در نزد من نبود پاسخ تو را نمى‌دادم. من در زمانى قرار گرفته‌ام که تو خود مى‌دانى!- زمان فرمانروایى حجاج بر بصره- آنچه از من شنیدى که در نقل آن‌ها گفتم: قال رسول اللّه همه از بیانات على بن ابى‌طالب دریافت شده است، ولى در زمانى به سر مى‌برم که نمى‌توانم نام على را ببرم».


سید مرتضى مى‌گوید: «حسن در فصاحت سرآمد بود، و در پند و اندرز دادن، نشان بلاغت داشت و از موعظه‌هایى رسا و مؤثر و از دانشى فراوان برخوردار بود. سخنان او یا بیشتر آنچه در پند و اندرز و نکوهش دنیاست- عینا یا از لحاظ محتوا- از سخنان امیرمؤمنان على بن ابى¬طالب علیه¬السّلام برگرفته شده است؛ چه اینکه آن حضرت الگویى فرزانه است»؛ لذا از وى حکمت‌ها و پندهایى ارزشمند نقل کرده است. سید مرتضى ادامه مى‌دهد: «هر گاه حسن- در زمان بنى‌امیه- مى‌خواست از امیرمؤمنان چیزى نقل کند مى‌گفت: ابوزینب فرموده است ...».
سید مرتضى مى‌گوید: «حسن در فصاحت سرآمد بود، و در پند و اندرز دادن، نشان بلاغت داشت و از موعظه‌هایى رسا و مؤثر و از دانشى فراوان برخوردار بود. سخنان او یا بیشتر آنچه در پند و اندرز و نکوهش دنیاست- عینا یا از لحاظ محتوا- از سخنان امیرمؤمنان على بن ابى‌طالب علیه‌السّلام برگرفته شده است؛ چه اینکه آن حضرت الگویى فرزانه است»؛ لذا از وى حکمت‌ها و پندهایى ارزشمند نقل کرده است. سید مرتضى ادامه مى‌دهد: «هر گاه حسن- در زمان بنى‌امیه- مى‌خواست از امیرمؤمنان چیزى نقل کند مى‌گفت: ابوزینب فرموده است ...».


شیخ فریدالدین عطار نیشابورى مى‌گوید: «و ارادت او به على بوده است و در علوم رجوع باز به او کرده است و طریقت از او گرفت».
شیخ فریدالدین عطار نیشابورى مى‌گوید: «و ارادت او به على بوده است و در علوم رجوع باز به او کرده است و طریقت از او گرفت».


ابان بن ابى¬عیاش درباره حسن گفتارى دارد که بر اعتلاى او در ولایت امیرمؤمنان علیه¬السّلام دلالت دارد. مى‌گوید: «وقتى سلیم بن قیس هلالى کتاب خود را به او سپرد و به او توصیه کرد که جز به خواص شیعیان نشان ندهد، با نخستین کسى که پس از ورود به بصره برخورد کردم حسن بن ابى-الحسن بصرى بود و او آن زمان از دست حجاج متوارى بود و حسن بصرى در آن روزگار از شیعیان على بن ابى¬طالب علیه¬السّلام به شمار مى‌رفت و بلکه در تشیع از پیشگامان بود و افسوس مى‌خورد که توفیق یارى آن حضرت را نیافته است؛ در ضلع شرقى خانه ابوخلیفه حجاج بن ابى¬عتاب دیلمى با او خلوت کردم و کتاب را بر او عرضه داشتم؛ او گریست و سپس گفت: در احادیث او چیزى جز حق وجود ندارد و من تمام آنها را از پیروان موثق على و دیگران شنیده‌ام».  
ابان بن ابى‌عیاش درباره حسن گفتارى دارد که بر اعتلاى او در ولایت امیرمؤمنان علیه‌السّلام دلالت دارد. مى‌گوید: «وقتى سلیم بن قیس هلالى کتاب خود را به او سپرد و به او توصیه کرد که جز به خواص شیعیان نشان ندهد، با نخستین کسى که پس از ورود به بصره برخورد کردم حسن بن ابى-الحسن بصرى بود و او آن زمان از دست حجاج متوارى بود و حسن بصرى در آن روزگار از شیعیان على بن ابى‌طالب علیه‌السّلام به شمار مى‌رفت و بلکه در تشیع از پیشگامان بود و افسوس مى‌خورد که توفیق یارى آن حضرت را نیافته است؛ در ضلع شرقى خانه ابوخلیفه حجاج بن ابى‌عتاب دیلمى با او خلوت کردم و کتاب را بر او عرضه داشتم؛ او گریست و سپس گفت: در احادیث او چیزى جز حق وجود ندارد و من تمام آنها را از پیروان موثق على و دیگران شنیده‌ام».  


شایان ذکر است که او احادیث امیرمؤمنان علیه¬السّلام را از طریق اصحاب ثقه آن حضرت دریافت کرده بود؛ نه به صورت مستقیم و بى‌واسطه؛ زیرا او زمانى در مدینه حضرت را درک کرده بود که از لحاظ سن در شرایطى نبوده که بتواند از حضرت اخذ حدیث کند چه اینکه در آن زمان کودکى نابالغ بود و پس از آن هم که امام از مدینه به‌ عراق هجرت فرمود او دیگر حضرت را ملاقات نکرد (این امر در آینده روشن خواهد شد).
شایان ذکر است که او احادیث امیرمؤمنان علیه‌السّلام را از طریق اصحاب ثقه آن حضرت دریافت کرده بود؛ نه به صورت مستقیم و بى‌واسطه؛ زیرا او زمانى در مدینه حضرت را درک کرده بود که از لحاظ سن در شرایطى نبوده که بتواند از حضرت اخذ حدیث کند چه اینکه در آن زمان کودکى نابالغ بود و پس از آن هم که امام از مدینه به‌ عراق هجرت فرمود او دیگر حضرت را ملاقات نکرد (این امر در آینده روشن خواهد شد).


==اتهامات حسن==
==اتهامات حسن==
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
این است مجموعه تهمت اول که پاسخ آن قبلا روشن شد و گفتیم که او جز از ثقه- به صورت مرسل- روایت نمى‌کرد و به همین جهت است که ابن مدینى و ابوزرعه و دیگران گفته‌اند: «مرسلات حسن همه‌اش صحیح و داراى پایه و اساسى ثابت است که بزرگان آن را به درستى یافته‌اند».
این است مجموعه تهمت اول که پاسخ آن قبلا روشن شد و گفتیم که او جز از ثقه- به صورت مرسل- روایت نمى‌کرد و به همین جهت است که ابن مدینى و ابوزرعه و دیگران گفته‌اند: «مرسلات حسن همه‌اش صحیح و داراى پایه و اساسى ثابت است که بزرگان آن را به درستى یافته‌اند».


او در نام بردن رجال سند محذور داشت به ویژه اگر حدیث از امیرمؤمنان على علیه¬السّلام یا یکى از اصحاب معروف آن حضرت بود.
او در نام بردن رجال سند محذور داشت به ویژه اگر حدیث از امیرمؤمنان على علیه‌السّلام یا یکى از اصحاب معروف آن حضرت بود.


طبرى مى‌گوید: «حسن، فقیهى فاضل است که در صحت احادیثى که نقل کرده است هیچ شبهه‌اى نیست؛ او مراسیل زیادى دارد و روایات فراوانى را از افرادى ناشناخته و از نوشته‌هایى که از آن افراد به دست او رسید، فرا گرفته و نقل کرده است. از مساور نقل شده است: به حسن گفتم: این احادیث را از چه کسانى شنیده‌اى؟ پاسخ داد: از کتابى در نزد خودم که [محتواى‌] آن را از رجالى فرا گرفته‌ام!». محقق تسترى به دنبال این سخن مى‌گوید: «شاید این سخن اشاره باشد به کتاب سلیم بن قیس هلالى که به دست او رسیده و آن را از ابان بن ابى¬عیاش- چنان که گذشت- شنیده بود.- در پایان مى‌گوید:- این مرد- حسن بصرى- چنان که دیدید درباره‌اش اختلاف نظر است، ولى شایسته است گفته شود: انسانى صالح و با تقوا بوده و تقیه مى‌کرده است».
طبرى مى‌گوید: «حسن، فقیهى فاضل است که در صحت احادیثى که نقل کرده است هیچ شبهه‌اى نیست؛ او مراسیل زیادى دارد و روایات فراوانى را از افرادى ناشناخته و از نوشته‌هایى که از آن افراد به دست او رسید، فرا گرفته و نقل کرده است. از مساور نقل شده است: به حسن گفتم: این احادیث را از چه کسانى شنیده‌اى؟ پاسخ داد: از کتابى در نزد خودم که [محتواى‌] آن را از رجالى فرا گرفته‌ام!». محقق تسترى به دنبال این سخن مى‌گوید: «شاید این سخن اشاره باشد به کتاب سلیم بن قیس هلالى که به دست او رسیده و آن را از ابان بن ابى‌عیاش- چنان که گذشت- شنیده بود.- در پایان مى‌گوید:- این مرد- حسن بصرى- چنان که دیدید درباره‌اش اختلاف نظر است، ولى شایسته است گفته شود: انسانى صالح و با تقوا بوده و تقیه مى‌کرده است».


==انحراف از خط امام‌==
==انحراف از خط امام‌==
منشأ این تهمت حکایاتى است که بیشتر به خرافات شبیه است. یکى از آنها روایت مرسلى است که صاحب کتاب «احتجاج» آن را چنین‌ نقل کرده است: «امیرمؤمنان علیه¬السّلام پس از جنگ جمل از کنار حسن بصرى- که مشغول وضو گرفتن بود- گذشت. فرمود: اى حسن! کامل وضو بگیر. گفت: اى امیرمؤمنان! ولى تو دیروز مردانى را کشتى که شهادتین را بر زبان جارى کرده بودند و نمازهاى پنج¬گانه را به جا مى‌آوردند و وضویشان را کامل مى‌گرفتند! امیرمؤمنان به او فرمود: چه مانعى تو را باز مى‌دارد از اینکه دشمنان ما را بر ضد ما کمک کنى؟
منشأ این تهمت حکایاتى است که بیشتر به خرافات شبیه است. یکى از آنها روایت مرسلى است که صاحب کتاب «احتجاج» آن را چنین‌ نقل کرده است: «امیرمؤمنان علیه‌السّلام پس از جنگ جمل از کنار حسن بصرى- که مشغول وضو گرفتن بود- گذشت. فرمود: اى حسن! کامل وضو بگیر. گفت: اى امیرمؤمنان! ولى تو دیروز مردانى را کشتى که شهادتین را بر زبان جارى کرده بودند و نمازهاى پنج‌گانه را به جا مى‌آوردند و وضویشان را کامل مى‌گرفتند! امیرمؤمنان به او فرمود: چه مانعى تو را باز مى‌دارد از اینکه دشمنان ما را بر ضد ما کمک کنى؟


گفت براى نبرد خارج شدم، ولى شک نداشتم که تخلف از حکم ام المؤمنین عایشه کفر است و چون نزدیک خریبه (محل وقوع جنگ جمل) رسیدم، منادى مرا صدا زد و گفت: اى حسن! برگرد؛ چرا که قاتل و مقتول این جنگ هر دو در دوزخند! حضرت فرمود: راست گفته است. او برادرت ابلیس بوده است. قاتل و مقتول از آنان (اصحاب جمل) البته در آتشند».
گفت براى نبرد خارج شدم، ولى شک نداشتم که تخلف از حکم ام المؤمنین عایشه کفر است و چون نزدیک خریبه (محل وقوع جنگ جمل) رسیدم، منادى مرا صدا زد و گفت: اى حسن! برگرد؛ چرا که قاتل و مقتول این جنگ هر دو در دوزخند! حضرت فرمود: راست گفته است. او برادرت ابلیس بوده است. قاتل و مقتول از آنان (اصحاب جمل) البته در آتشند».


همچنین قطب راوندى مرسلا نقل کرده است که: «امیرمؤمنان علیه¬السّلام به حسن فرمود: اى لفتى! کامل وضو بگیر!<ref>«أسبغ طهورك يا لفتى»، بر وزن «قبطى». گفته‏اند به زبان نبطى به معناى شيطان است.</ref>گفت: ولى تو دیروز مردانى را به قتل رساندى که وضوى کامل مى‌گرفتند! حضرت فرمود: و تو به خاطر آنان دلتنگ شدى؟ گفت: آرى، فرمود: خداوند دل تنگى تو را طولانى سازد و حزن تو را افزون کند. گفته‌اند: پس از آن همیشه حسن را اندوهگین و گرفته مى‌دیدیم گویا از دفن عزیزى برگشته است یا خربنده‌اى را مى‌ماند که الاغ خود را گم کرده است؛ و در این باره وقتى از خودش پرسیدند گفت: دعاى مرد صالح در من کارگر افتاد».
همچنین قطب راوندى مرسلا نقل کرده است که: «امیرمؤمنان علیه‌السّلام به حسن فرمود: اى لفتى! کامل وضو بگیر!<ref>«أسبغ طهورك يا لفتى»، بر وزن «قبطى». گفته‏اند به زبان نبطى به معناى شيطان است.</ref>گفت: ولى تو دیروز مردانى را به قتل رساندى که وضوى کامل مى‌گرفتند! حضرت فرمود: و تو به خاطر آنان دلتنگ شدى؟ گفت: آرى، فرمود: خداوند دل تنگى تو را طولانى سازد و حزن تو را افزون کند. گفته‌اند: پس از آن همیشه حسن را اندوهگین و گرفته مى‌دیدیم گویا از دفن عزیزى برگشته است یا خربنده‌اى را مى‌ماند که الاغ خود را گم کرده است؛ و در این باره وقتى از خودش پرسیدند گفت: دعاى مرد صالح در من کارگر افتاد».


ابن ابى¬الحدید حسن بصرى را در شمار کسانى که با امیرمؤمنان علیه¬السّلام دشمن بودند آورده مى‌گوید: «حمّاد از حسن روایت کرده که گفت: اگر على در مدینه مى‌ماند و خرماى خشک مى‌خورد از آن بهتر بود که در این امر- جنگ جمل- وارد شود. از او روایت کرده‌اند که او از کسانى بود که على را در جنگ یارى نکردند؛ و نیز از او روایت شده که گفت: على علیه¬السّلام او را در حالى که وضو مى‌گرفت دید، حسن وسواس داشت و آب زیادى را بر اعضاى وضو مى‌ریخت. حضرت به او گفتند: اى‌ حسن آب زیادى ریختى! گفت: آنچه امیرالمؤمنین از خون مسلمانان ریخته بیش از این است؟ حضرت فرمود: گویا این کار ناراحتت کرده است؟ گفت: آرى. امام فرمود: پس همیشه هم چنان بمان! مى‌گویند: حسن پس از آن تا آخر عمر همواره عبوس، پژمرده و گرفته بود».
ابن ابى‌الحدید حسن بصرى را در شمار کسانى که با امیرمؤمنان علیه‌السّلام دشمن بودند آورده مى‌گوید: «حمّاد از حسن روایت کرده که گفت: اگر على در مدینه مى‌ماند و خرماى خشک مى‌خورد از آن بهتر بود که در این امر- جنگ جمل- وارد شود. از او روایت کرده‌اند که او از کسانى بود که على را در جنگ یارى نکردند؛ و نیز از او روایت شده که گفت: على علیه‌السّلام او را در حالى که وضو مى‌گرفت دید، حسن وسواس داشت و آب زیادى را بر اعضاى وضو مى‌ریخت. حضرت به او گفتند: اى‌ حسن آب زیادى ریختى! گفت: آنچه امیرالمؤمنین از خون مسلمانان ریخته بیش از این است؟ حضرت فرمود: گویا این کار ناراحتت کرده است؟ گفت: آرى. امام فرمود: پس همیشه هم چنان بمان! مى‌گویند: حسن پس از آن تا آخر عمر همواره عبوس، پژمرده و گرفته بود».


این تمام آن چیزى است که درباره انحراف او از خط امیرمؤمنان علیه¬السّلام گفته‌اند.
این تمام آن چیزى است که درباره انحراف او از خط امیرمؤمنان علیه‌السّلام گفته‌اند.


تمام این‌ها روایاتى است که نه تنها سند ندارند، بلکه داراى تناقض و تضاد هستند.
تمام این‌ها روایاتى است که نه تنها سند ندارند، بلکه داراى تناقض و تضاد هستند.


ابن ابى¬الحدید نیز- چنان که در آینده خواهد آمد- به شدت آنها را مورد انکار قرار داده است. خوشبختانه (از آنجا که دروغگو فراموش کار است) جعل کننده این روایات گویا فراموش کرده که حسن بصرى در آن روزگار- که جوانکى بیش نبود- هنوز از جایگاه اجتماعى برخوردار نبوده است. ثانیا روز جنگ جمل در بصره نبوده است و پس از آن هم- جز در ایام پیرى، در دوران خلافت عبدالملک بن مروان و پس از آن- به عراق سفر نکرده است. این نکته از روایت ورّاق روشن مى‌شود که مى‌گوید: «جابر بن زید یگانه مرد بصره بود تا اینکه حسن وارد بصره شد همچون مردى که گویى از سفر آخرت آمده است». این در حالى بود که جابر بن زید به سال 93 یا 103 وفات یافته بود.
ابن ابى‌الحدید نیز- چنان که در آینده خواهد آمد- به شدت آنها را مورد انکار قرار داده است. خوشبختانه (از آنجا که دروغگو فراموش کار است) جعل کننده این روایات گویا فراموش کرده که حسن بصرى در آن روزگار- که جوانکى بیش نبود- هنوز از جایگاه اجتماعى برخوردار نبوده است. ثانیا روز جنگ جمل در بصره نبوده است و پس از آن هم- جز در ایام پیرى، در دوران خلافت عبدالملک بن مروان و پس از آن- به عراق سفر نکرده است. این نکته از روایت ورّاق روشن مى‌شود که مى‌گوید: «جابر بن زید یگانه مرد بصره بود تا اینکه حسن وارد بصره شد همچون مردى که گویى از سفر آخرت آمده است». این در حالى بود که جابر بن زید به سال 93 یا 103 وفات یافته بود.


حسن در زمان قتل عثمان هنوز بالغ نشده بود. ابن سعد مى‌گوید: «حسن در آن روز 14 سال داشت، ابورجاء مى‌گوید: به حسن گفتم: چه وقت در مدینه بودى؟
حسن در زمان قتل عثمان هنوز بالغ نشده بود. ابن سعد مى‌گوید: «حسن در آن روز 14 سال داشت، ابورجاء مى‌گوید: به حسن گفتم: چه وقت در مدینه بودى؟
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
بنابراین اوّلا به هنگام جنگ جمل او نوجوانى نزدیک به سن بلوغ، سنین 14 یا 15 سالگى بوده است. علاوه بر این، در زمان جنگ جمل در مدینه بود و به عراق نیامده بود.  
بنابراین اوّلا به هنگام جنگ جمل او نوجوانى نزدیک به سن بلوغ، سنین 14 یا 15 سالگى بوده است. علاوه بر این، در زمان جنگ جمل در مدینه بود و به عراق نیامده بود.  


در اینجا بخش‌هایى از سخنان ابن ابى¬الحدید را در این باره از نظر مى‌گذرانیم.
در اینجا بخش‌هایى از سخنان ابن ابى‌الحدید را در این باره از نظر مى‌گذرانیم.


ابن ابى¬الحدید مى‌گوید: «اصحاب ما این تهمت را از دامن او پاک کرده و منکر آن هستند و مى‌گویند: او از محبان امیرمؤمنان علیه¬السّلام بوده و او را بزرگ مى‌داشت.
ابن ابى‌الحدید مى‌گوید: «اصحاب ما این تهمت را از دامن او پاک کرده و منکر آن هستند و مى‌گویند: او از محبان امیرمؤمنان علیه‌السّلام بوده و او را بزرگ مى‌داشت.


ابوعمرو بن عبدالبرّ در کتاب «استیعاب» روایت کرده است که شخصى از حسن درباره امیرمؤمنان جویا شد؛ گفت: یا لکع! (بی عقل و فرومایه) به خدا سوگند او تیرى بود که از کمان الهى رها شد و درست بر قلب دشمنان خدا نشست. او ربانى این امت و صاحب فضیلت و داراى سابقه در اسلام و خویشاوند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود. از اجراى فرمان الهى هرگز غفلت نورزید و در راه دین خدا کوتاه نیامد و اموال الهى را چپاول نکرد؛ حقوق واجب قرآن را ادا کرد و از رهگذر آن به باغ‌هاى سرسبز و خرم نایل آمد. آرى او على بن ابى¬طالب است. واقدى روایت مى‌کند: از حسن درباره امیرمؤمنان- در حالى که گمان مى‌کردند او از امام روى گردان است، ولى چنان نبود- پرسیدند گفت: چه بگویم درباره کسى که چهار ویژگى را در خود فراهم آورده بود: 1. سپرده شدن تبلیغ سوره برائت به او؛ 2. سخن پیامبر درباره او هنگام جنگ تبوک که اگر جز نبوت کاستى دیگرى داشت ذکر مى‌فرمود (یعنى على، جامع تمامى صفات یک پیامبر است جز جنبه وحى رسالى)؛ 3. سخن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره او که فرمود: «الثقلان کتاب اللّه و عترتی»؛ 4. هیچ امیرى بر او فرمان نراند، ولى بر غیر او (دیگر خلفا) فرمان راندند».
ابوعمرو بن عبدالبرّ در کتاب «استیعاب» روایت کرده است که شخصى از حسن درباره امیرمؤمنان جویا شد؛ گفت: یا لکع! (بی عقل و فرومایه) به خدا سوگند او تیرى بود که از کمان الهى رها شد و درست بر قلب دشمنان خدا نشست. او ربانى این امت و صاحب فضیلت و داراى سابقه در اسلام و خویشاوند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود. از اجراى فرمان الهى هرگز غفلت نورزید و در راه دین خدا کوتاه نیامد و اموال الهى را چپاول نکرد؛ حقوق واجب قرآن را ادا کرد و از رهگذر آن به باغ‌هاى سرسبز و خرم نایل آمد. آرى او على بن ابى‌طالب است. واقدى روایت مى‌کند: از حسن درباره امیرمؤمنان- در حالى که گمان مى‌کردند او از امام روى گردان است، ولى چنان نبود- پرسیدند گفت: چه بگویم درباره کسى که چهار ویژگى را در خود فراهم آورده بود: 1. سپرده شدن تبلیغ سوره برائت به او؛ 2. سخن پیامبر درباره او هنگام جنگ تبوک که اگر جز نبوت کاستى دیگرى داشت ذکر مى‌فرمود (یعنى على، جامع تمامى صفات یک پیامبر است جز جنبه وحى رسالى)؛ 3. سخن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره او که فرمود: «الثقلان کتاب اللّه و عترتی»؛ 4. هیچ امیرى بر او فرمان نراند، ولى بر غیر او (دیگر خلفا) فرمان راندند».


ابان بن ابى¬عیاش نقل مى‌کند: «نظر حسن بصرى را درباره امیرمؤمنان پرسیدم.
ابان بن ابى‌عیاش نقل مى‌کند: «نظر حسن بصرى را درباره امیرمؤمنان پرسیدم.


گفت: درباره او چه بگویم! او داراى سابقه در اسلام، فاضل، عالم، حکیم، فقیه صاحب نظر، صحابى، یار و یاور پیامبر، امتحان دیده، زاهد، قاضى و خویشاوند نزدیک پیامبر بود. على در کار خود على بود! رحمت و درود خداوند بر على باد (رحم اللّه علیا و صلّى علیه). گفتم: اى ابوسعید! آیا جمله «صلّى علیه» براى غیر پیامبر به کار مى‌برى؟ گفت: هر گاه از مسلمانان نامى به میان آمد براى آنان طلب رحمت کن و بر پیامبر و آل او درود فرست. على بهترین آل پیامبر است! گفتم: یعنى‌ او از حمزه و جعفر برتر است؟ گفت: آرى. گفتم: از فاطمه و فرزندانش چطور؟
گفت: درباره او چه بگویم! او داراى سابقه در اسلام، فاضل، عالم، حکیم، فقیه صاحب نظر، صحابى، یار و یاور پیامبر، امتحان دیده، زاهد، قاضى و خویشاوند نزدیک پیامبر بود. على در کار خود على بود! رحمت و درود خداوند بر على باد (رحم اللّه علیا و صلّى علیه). گفتم: اى ابوسعید! آیا جمله «صلّى علیه» براى غیر پیامبر به کار مى‌برى؟ گفت: هر گاه از مسلمانان نامى به میان آمد براى آنان طلب رحمت کن و بر پیامبر و آل او درود فرست. على بهترین آل پیامبر است! گفتم: یعنى‌ او از حمزه و جعفر برتر است؟ گفت: آرى. گفتم: از فاطمه و فرزندانش چطور؟