۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق' به 'امام صادق') |
جز (جایگزینی متن - '(صلى الله عليه و آله)' به '(ص)') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
كلام عمر به اين صورت است: «متعتان كانتا على عهد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و أنا أنهى عنهما و أعاقب عليهما؛ متعة النساء و متعة الحج». | كلام عمر به اين صورت است: «متعتان كانتا على عهد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و أنا أنهى عنهما و أعاقب عليهما؛ متعة النساء و متعة الحج». | ||
مؤلف، اين موضوع را يكى از پر حجمترين مسائل اختلافى بين مسلمين به شمار آورده است با اينكه دلايل بسيار بر مباح بودنش وجود دارد. اين اباحه تا بعد از وفات پيامبر( | مؤلف، اين موضوع را يكى از پر حجمترين مسائل اختلافى بين مسلمين به شمار آورده است با اينكه دلايل بسيار بر مباح بودنش وجود دارد. اين اباحه تا بعد از وفات پيامبر(ص) نيز ادامه داشته است، لكن با حكم مذكور نسخ گرديده كه به هيچوجه جنبه شرعى نداشته است. | ||
مؤلف، قبل از ذكر اسامى صحابه به تعريف متعه پرداخته است؛ ازدواج يا نكاح موقت يا همان متعه عبارت است از: تقييد نكاح به وقت معين و مهريه معلوم. تعاريفى از ابن براج و ابن قدامه نيز در اين باره ذكر شده كه همگى تأكيد بر تعريف مذكور مىباشند. | مؤلف، قبل از ذكر اسامى صحابه به تعريف متعه پرداخته است؛ ازدواج يا نكاح موقت يا همان متعه عبارت است از: تقييد نكاح به وقت معين و مهريه معلوم. تعاريفى از ابن براج و ابن قدامه نيز در اين باره ذكر شده كه همگى تأكيد بر تعريف مذكور مىباشند. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
بخش بعدى بيان نوع نگرش و برخورد صحابه با اين حكم شرعى مىباشد؛ اولين شخصى كه در اينجا از وى نام برده شده، عمران بن حسين خزاعى است. | بخش بعدى بيان نوع نگرش و برخورد صحابه با اين حكم شرعى مىباشد؛ اولين شخصى كه در اينجا از وى نام برده شده، عمران بن حسين خزاعى است. | ||
بخارى از اين صحابى نقل مىكند كه گفته وقتى آيه متعه نازل شد ما به همراه رسول خدا( | بخارى از اين صحابى نقل مىكند كه گفته وقتى آيه متعه نازل شد ما به همراه رسول خدا(ص) به مضمون آن عمل مىكرديم و اين حالت بعد از وفات آن حضرت نيز ادامه داشته است تا زمانى كه مردى آمد و نظر خود را اعمال كرد. | ||
[[ابن حجر عسقلانی|عسقلانى ]]مىگويد: منظور عمران از رجل، همان عمر بن خطاب مىباشد. ديگران نيز در كتاب و آثار خود به كلام عمران اشاراتى دارند. | [[ابن حجر عسقلانی|عسقلانى ]]مىگويد: منظور عمران از رجل، همان عمر بن خطاب مىباشد. ديگران نيز در كتاب و آثار خود به كلام عمران اشاراتى دارند. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
دومين نفر از صحابه، ابو سعيد خدرى است كه بر حليت متعه تأكيد مىورزيده است؛ از وى و جابر نقل شده كه گفتهاند ما تا اواسط خلافت عمر متعه مىكرديم تا اينكه عمر از آن نهى نمود. | دومين نفر از صحابه، ابو سعيد خدرى است كه بر حليت متعه تأكيد مىورزيده است؛ از وى و جابر نقل شده كه گفتهاند ما تا اواسط خلافت عمر متعه مىكرديم تا اينكه عمر از آن نهى نمود. | ||
زيد بن ثابت انصارى نفر بعدى است كه هاشمى در موردش گفته از جمله كسانى بود كه در زمان پيامبر( | زيد بن ثابت انصارى نفر بعدى است كه هاشمى در موردش گفته از جمله كسانى بود كه در زمان پيامبر(ص) به اين امر مبادرت مىورزيد. از جابر بن عبد الله انصارى هم نقل شده كه ما با مشتى خرما در زمان پيامبر(ص) و ابو بكر متعه مىكرديم تا اينكه عمر مسلمين را از اين كار نهى كرد. پنجمين نفر از صحابه كه تأكيد بر حليت متعه داشته، عبد الله بن مسعود است. | ||
نفر ششم سلمة بن اكوع است كه هاشمى او را نيز در زمره عاملان به متعه در عهد رسول خدا( | نفر ششم سلمة بن اكوع است كه هاشمى او را نيز در زمره عاملان به متعه در عهد رسول خدا(ص) به شمار آورده است. | ||
نفر بعدى على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه هاشمى مىگويد: او از كسانى است كه قائل به متعه بوده است و صحيح هم مىگفته است. | نفر بعدى على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه هاشمى مىگويد: او از كسانى است كه قائل به متعه بوده است و صحيح هم مىگفته است. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
1- شايد قائلين به جواز متعه، اطلاعى از نسخ اين حكم نداشتهاند. البته اين، حرف سخيفى است و در چندين بخش بدان جواب داده شده است. | 1- شايد قائلين به جواز متعه، اطلاعى از نسخ اين حكم نداشتهاند. البته اين، حرف سخيفى است و در چندين بخش بدان جواب داده شده است. | ||
2- نهى از متعه، يك حكم حكومتى از سوى عمر بوده و هيچ سابقهاى از سوى پيامبر( | 2- نهى از متعه، يك حكم حكومتى از سوى عمر بوده و هيچ سابقهاى از سوى پيامبر(ص) نداشته است. | ||
پنج شاهد براى اين مطلب ذكر شده كه عبارتند از: تأكيد ابن عمر بر وقوع منع در زمان پدرش، تأكيد جابر بن عبد الله انصارى بر نبودن نهى از متعه در زمان پيامبر( | پنج شاهد براى اين مطلب ذكر شده كه عبارتند از: تأكيد ابن عمر بر وقوع منع در زمان پدرش، تأكيد جابر بن عبد الله انصارى بر نبودن نهى از متعه در زمان پيامبر(ص)، گفتوگوى عمران بن سواده با عمر در مورد اين حكم و تأكيد بر تحريمش از سوى عمر، تأكيد امام على(عليه السلام) بر اينكه عمر اقدام به تحريم اين حلال كرد و چه آثار سويى در پى داشت، تصريح مؤلفين و اعلام به اين نكته تاريخى و قطعى. | ||
3- عمر، ادعا نكرد كه حكم مزبور نسخ شده است، بلكه گفت: من آن را حرام مىكنم. | 3- عمر، ادعا نكرد كه حكم مزبور نسخ شده است، بلكه گفت: من آن را حرام مىكنم. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
5- هيچگاه، اجماعى بر حرمت متعه حاصل نشده است. | 5- هيچگاه، اجماعى بر حرمت متعه حاصل نشده است. | ||
6- در احاديث تحريم، اضطراب وجود دارد؛ بعضى مىگويند: در سال فتح مكه پيامبر( | 6- در احاديث تحريم، اضطراب وجود دارد؛ بعضى مىگويند: در سال فتح مكه پيامبر(ص)، آن را تحريم نمود، بعضى مىگويند: در سال فتح خيبر، بعضى مىگويند: در سال حجة الوداع و... | ||
7- احاديثى معارض با آنچه از ابن عباس و ساير صحابه نقل شد، وارد شدهاند، ولى يا سندا ضعيفند يا متن تحريف شدهاى دارند. | 7- احاديثى معارض با آنچه از ابن عباس و ساير صحابه نقل شد، وارد شدهاند، ولى يا سندا ضعيفند يا متن تحريف شدهاى دارند. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
نماز تراويح | نماز تراويح | ||
قسمت دوم كتاب، راجع به نماز تراويح است و اينكه آيا اين عمل سنت است يا بدعت؟ نماز تراويح نمازى است كه اهل سنت آن را به جا مىآورند و از جمله بدعتهاى عمر محسوب مىشود كه خود به بدعت بودنش معترف است. اشخاص مختلفى بر نبودن چنين عملى در زمان رسول خدا( | قسمت دوم كتاب، راجع به نماز تراويح است و اينكه آيا اين عمل سنت است يا بدعت؟ نماز تراويح نمازى است كه اهل سنت آن را به جا مىآورند و از جمله بدعتهاى عمر محسوب مىشود كه خود به بدعت بودنش معترف است. اشخاص مختلفى بر نبودن چنين عملى در زمان رسول خدا(ص) تأكيد دارند، البته اصل عمل كه همان نمازهاى مستحبى شبهاى ماه مبارك رمضان است، تشريع شده و مستحب نيز هست، اما به جماعت خواندن آنها بىدليل است. | ||
از بزرگان نقل شده كه اين از جمله اجتهادات عمر در مقابل نص مىباشد، زيرا پيامبر( | از بزرگان نقل شده كه اين از جمله اجتهادات عمر در مقابل نص مىباشد، زيرا پيامبر(ص) غير از نماز باران هيچ نماز مستحبى را به جماعت تجويز نكردهاند. | ||
در ميان خود اهل سنت نيز در تعداد ركعات اين نماز اختلاف وجود دارد كه على الظاهر امروزه در مورد بيست ركعت بودنش اتفاق نظر پيدا كردهاند. | در ميان خود اهل سنت نيز در تعداد ركعات اين نماز اختلاف وجود دارد كه على الظاهر امروزه در مورد بيست ركعت بودنش اتفاق نظر پيدا كردهاند. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
مؤلف، در اينجا ابتدا به شرح مفهوم تراويح پرداخته كه در لغت به هر گونه نشستنى اطلاق مىگردد و در اصطلاح شرع، جلوس براى استراحت بعد از چهار ركعت نماز است. امروزه به نمازهاى نافله ماه رمضان كه به جماعت خوانده مىشود تراويح مىگويند. | مؤلف، در اينجا ابتدا به شرح مفهوم تراويح پرداخته كه در لغت به هر گونه نشستنى اطلاق مىگردد و در اصطلاح شرع، جلوس براى استراحت بعد از چهار ركعت نماز است. امروزه به نمازهاى نافله ماه رمضان كه به جماعت خوانده مىشود تراويح مىگويند. | ||
اصل قيام در ماه رمضان و خواندن نافلههاى شبانه مستحب مىباشد و خود پيامبر( | اصل قيام در ماه رمضان و خواندن نافلههاى شبانه مستحب مىباشد و خود پيامبر(ص) و ائمه(عليهم السلام) نيز به اين كار مبادرت و تأكيد داشتند و احاديث زيادى از فريقين در اين باره نقل گرديده است؛ آنچه مورد بحث و اختلاف است به جماعت خواندن است كه خود اهل سنت هم به نبودن جماعت در زمان رسول خدا(ص) تاكيد دارند كه اين نيز توسط مؤلف به تفصيل بيان گرديده است. ايشان بعد از بيان مسائل لازمه در اين باب، در اينكه قول خليفه حجت است يا نه؟ مىگويد: بعضى از تابعين مدرسه خلفا به چنين چيزى حكم كردهاند، اما غزالى به مخالفت با آنان برخاسته است. | ||
ارسال و تكفير | ارسال و تكفير | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
مشهور در نزد شيعه چنانكه از خلاف، غنيه و دروس نقل شده، عدم جواز آن مىباشد. از علماى اهل سنت نيز مالك به كراهت آن قائل شده كه بعضى ديگر از فقها با وى همراهى كردهاند. | مشهور در نزد شيعه چنانكه از خلاف، غنيه و دروس نقل شده، عدم جواز آن مىباشد. از علماى اهل سنت نيز مالك به كراهت آن قائل شده كه بعضى ديگر از فقها با وى همراهى كردهاند. | ||
بعضى هم بر ارسال؛ يعنى انداختن دستها روى پاها تأكيد كردهاند كه منشأ اين اختلاف رواياتى است كه در مورد نماز پيامبر( | بعضى هم بر ارسال؛ يعنى انداختن دستها روى پاها تأكيد كردهاند كه منشأ اين اختلاف رواياتى است كه در مورد نماز پيامبر(ص) نقل شده كه پيامبر(ص) در نماز چنين حالتى نداشتند. | ||
از اهل بيت(عليهم السلام) روايات فراوانى رسيده است كه آنها از اين عمل نهى كرده و آن را فعل مجوس شمردهاند؛ از [[امام صادق]](عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «و عليك بالإقبال على صلاتك و لا تكفر فإنما يفعل ذلك المجوس». از فقهاى اماميه هم سخنان زيادى نقل شده كه از آن جمله كلام [[شيخ مفيد]] مىباشد كه فرمود: اماميه بر ارسال دستها در نماز، اتفاق دارند و مىگويند گذاشتن يك دست روى دست ديگر جايز نبوده و اين عمل مخالف با سيره رسول خدا( | از اهل بيت(عليهم السلام) روايات فراوانى رسيده است كه آنها از اين عمل نهى كرده و آن را فعل مجوس شمردهاند؛ از [[امام صادق]](عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «و عليك بالإقبال على صلاتك و لا تكفر فإنما يفعل ذلك المجوس». از فقهاى اماميه هم سخنان زيادى نقل شده كه از آن جمله كلام [[شيخ مفيد]] مىباشد كه فرمود: اماميه بر ارسال دستها در نماز، اتفاق دارند و مىگويند گذاشتن يك دست روى دست ديگر جايز نبوده و اين عمل مخالف با سيره رسول خدا(ص) و بدعت مىباشد. | ||
مؤلف، در باره منشأ اين حكم مىگويد: وقتى عمر اسراى عجم را ديد كه چنين تواضع مىكنند، گفت: اين كار خوبى است و در راستاى تواضع براى خداوند مىباشد؛ ما هم اين كار را مىكنيم كه در مقابل خداوند شايستهتر است. ايشان بعد از نقل نظريات اهل سنت در اين مورد و بيان رواياتشان، مىگويد: رواياتى كه بر چنين عملى دلالت دارند، همگى داراى اشكال دلالى يا ضعف سندى هستند، فلذا نمىتوان به مشروعيت چنين عملى حتى از ديدگاه اهل تسنن قائل شد. | مؤلف، در باره منشأ اين حكم مىگويد: وقتى عمر اسراى عجم را ديد كه چنين تواضع مىكنند، گفت: اين كار خوبى است و در راستاى تواضع براى خداوند مىباشد؛ ما هم اين كار را مىكنيم كه در مقابل خداوند شايستهتر است. ايشان بعد از نقل نظريات اهل سنت در اين مورد و بيان رواياتشان، مىگويد: رواياتى كه بر چنين عملى دلالت دارند، همگى داراى اشكال دلالى يا ضعف سندى هستند، فلذا نمىتوان به مشروعيت چنين عملى حتى از ديدگاه اهل تسنن قائل شد. |
ویرایش