پرش به محتوا

آرزوی وصال: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های'
جز (جایگزینی متن - '.↵==' به '. ==')
جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های')
خط ۳۳: خط ۳۳:
در همین بخش فهرستی اندک ولی گویا از کسانی آورده می‌شود که در اوج بالندگی در فلسفه و عرفان در عین حال پرسشی پر تکرار و مستمر از چیستی و کیستی خود و عالم دارند که در این بین می‌توان از این افراد نامور یاد کرد: [[ بایزید بسطامی]]، [[ابن سینا]]، [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]]، [[شیخ اشراق]]، [[ابوحامد غزالی]]، [[عین القضاة همدانی]]، [[نجم‌الدین کبری]]، [[مولانا]] و دیگران. در انتهای این بخش می‌خوانیم: انسانی که «خود» را به خوبی می‌شناسد و از حقیقت و رازهای نهفته‌ی خود با خبر است بهتر می‌داند که: چه بکند، به کجا برود، از کجا برود، و چگونه برود. این خودشناسی، مقدّمه‌ای از برای ارتباط یافتن با عالم بالاست. چه آدمِ مرغ صفت که بالایی است و ساخته و پرداخته‌ی دست خداست و از لحاظ باطنی ساکن عالم ملکوت است. ارتباط او بیشتر باید با عالم بالا باشد، نه خاک. خاک جایگاه موقّت اوست. پس باید بپرد و در آسمانها طیران و پرواز نماید. و بداند که: «ما زبالاییم و بالا می‌رویم»<ref>متن، صص 18-17</ref>.
در همین بخش فهرستی اندک ولی گویا از کسانی آورده می‌شود که در اوج بالندگی در فلسفه و عرفان در عین حال پرسشی پر تکرار و مستمر از چیستی و کیستی خود و عالم دارند که در این بین می‌توان از این افراد نامور یاد کرد: [[ بایزید بسطامی]]، [[ابن سینا]]، [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]]، [[شیخ اشراق]]، [[ابوحامد غزالی]]، [[عین القضاة همدانی]]، [[نجم‌الدین کبری]]، [[مولانا]] و دیگران. در انتهای این بخش می‌خوانیم: انسانی که «خود» را به خوبی می‌شناسد و از حقیقت و رازهای نهفته‌ی خود با خبر است بهتر می‌داند که: چه بکند، به کجا برود، از کجا برود، و چگونه برود. این خودشناسی، مقدّمه‌ای از برای ارتباط یافتن با عالم بالاست. چه آدمِ مرغ صفت که بالایی است و ساخته و پرداخته‌ی دست خداست و از لحاظ باطنی ساکن عالم ملکوت است. ارتباط او بیشتر باید با عالم بالا باشد، نه خاک. خاک جایگاه موقّت اوست. پس باید بپرد و در آسمانها طیران و پرواز نماید. و بداند که: «ما زبالاییم و بالا می‌رویم»<ref>متن، صص 18-17</ref>.
بخش دوّم به گنج مخفی تعبیر شده است، گنج مخفی اشاره به حدیث قدسی<ref>متن، ص 20</ref>. مشهوری دارد که عارفان عموماً از آن سخن گفته و برخی نیز شرحی بر آن نوشته‌اند. مراد از آن نیز معرفت یافتن انسان از خدا به قدر وسع خود است. خدا شناسی و معرفت حاصل کردن به آن ذات مطلق چیزی است که از بطن این حدیث قدسی بر می‌آید و غرض نویسند، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] هم در کتاب آرزوی وصال همین مطلب است که ارتباط انسان و خدا را نشان بدهد و با این روایت در بخش دوّم تمهیدات اصلی را برای این کار معلوم می‌کند.
بخش دوّم به گنج مخفی تعبیر شده است، گنج مخفی اشاره به حدیث قدسی<ref>متن، ص 20</ref>. مشهوری دارد که عارفان عموماً از آن سخن گفته و برخی نیز شرحی بر آن نوشته‌اند. مراد از آن نیز معرفت یافتن انسان از خدا به قدر وسع خود است. خدا شناسی و معرفت حاصل کردن به آن ذات مطلق چیزی است که از بطن این حدیث قدسی بر می‌آید و غرض نویسند، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] هم در کتاب آرزوی وصال همین مطلب است که ارتباط انسان و خدا را نشان بدهد و با این روایت در بخش دوّم تمهیدات اصلی را برای این کار معلوم می‌کند.
بخش دیگر کتاب به تحسین خالق نام گرفته است. در این بخش از آیات الهی نام برده می‌شود و زیبایی و شکوه و جلال طبیعتِ خداداد را بر می‌شمارد و آدمی‌را به تأمّل و دقّت در آفرینش فرا می‌خواند. در این بخش از زیرمجموعه هایی با همان مفهوم یاد می‌شود. فهرستی الفبائی از الف تا چ بدین شرح مورد نظر قرار گرفته است: الف- آفرینش کل هستی ب- آفرینش آسمانها و زمین پ- آفرینش هر چه در زمین است ت- آفرینش انسان ث- آفرینش مرد و زن ج- آفرینش مرگ و زندگی چ- آفرینش شب و روز و خورشید و ماه.  
بخش دیگر کتاب به تحسین خالق نام گرفته است. در این بخش از آیات الهی نام برده می‌شود و زیبایی و شکوه و جلال طبیعتِ خداداد را بر می‌شمارد و آدمی‌را به تأمّل و دقّت در آفرینش فرا می‌خواند. در این بخش از زیرمجموعه‌هایی با همان مفهوم یاد می‌شود. فهرستی الفبائی از الف تا چ بدین شرح مورد نظر قرار گرفته است: الف- آفرینش کل هستی ب- آفرینش آسمانها و زمین پ- آفرینش هر چه در زمین است ت- آفرینش انسان ث- آفرینش مرد و زن ج- آفرینش مرگ و زندگی چ- آفرینش شب و روز و خورشید و ماه.  
این فهرست که از آفرینش یاد می‌کند چیزی را از قلم نینداخته است و تمام این خلقت را یکپارچه زیبا و منظّم و دارای جلوه و شکوه می‌داند که تماماً آیه است، نشانه‌ای از خداوند جهان آفرین که دارای علم و حکمت و قدرت است. هر یک از این فصول با آیاتی چند تعریف و توصیف می‌شود و د رواقع آیات متنی از آیات طبیعی سخن می‌گوید و انسان آیات طبیعت را در دل آیات متنی می‌جوید و از این راه با خداوند جهان آفرین از دو سو مرتبط می‌شود، از سوی آیات طبیعی و بیرونی و نیز از طریق آیات متنی و وحیانی.
این فهرست که از آفرینش یاد می‌کند چیزی را از قلم نینداخته است و تمام این خلقت را یکپارچه زیبا و منظّم و دارای جلوه و شکوه می‌داند که تماماً آیه است، نشانه‌ای از خداوند جهان آفرین که دارای علم و حکمت و قدرت است. هر یک از این فصول با آیاتی چند تعریف و توصیف می‌شود و د رواقع آیات متنی از آیات طبیعی سخن می‌گوید و انسان آیات طبیعت را در دل آیات متنی می‌جوید و از این راه با خداوند جهان آفرین از دو سو مرتبط می‌شود، از سوی آیات طبیعی و بیرونی و نیز از طریق آیات متنی و وحیانی.
بخش چهارم کتاب از انسان و خدا می‌گوید، در بخش نخست از خدا و انسان سخن به میان آمده بود، این گونه این ارتباط به مرور در حال شکل گیری است. در این بخش نیز زیر مجموعه هایی وجود دارد که عبارتند از: الف- جهل و نادان بشر ب- علم و دانش خداوند ج- تعلیم الهی در ذیل تعلیم الهی مواردی بدین شرح دیده می‌شود: 1- تعلیم به ملائکه 2- تعلیم به آدم 3- تعلیم به انسان 4- تعلیم به انبیا و رسولان و در ذیل این قسمت نیز به این موارد اشاره شده است: علم لدنی برای خضر(ع). آموختن علم به داوود(ع) و سلیمان(ع). دادن علم تکلّم با حیوانات به سلیمان(ع). دادن حکمت به داوود(ع). دادن حکمت و علم تأویل احادیث به یوسف(ع). دادن حکمت به یحیی(ع). دادن علم و حکمت به لوط(ع). دادن علم و حکمت به موسی(ع). و آموختن علم لباس سازی به داوود(ع).
بخش چهارم کتاب از انسان و خدا می‌گوید، در بخش نخست از خدا و انسان سخن به میان آمده بود، این گونه این ارتباط به مرور در حال شکل گیری است. در این بخش نیز زیر مجموعه‌هایی وجود دارد که عبارتند از: الف- جهل و نادان بشر ب- علم و دانش خداوند ج- تعلیم الهی در ذیل تعلیم الهی مواردی بدین شرح دیده می‌شود: 1- تعلیم به ملائکه 2- تعلیم به آدم 3- تعلیم به انسان 4- تعلیم به انبیا و رسولان و در ذیل این قسمت نیز به این موارد اشاره شده است: علم لدنی برای خضر(ع). آموختن علم به داوود(ع) و سلیمان(ع). دادن علم تکلّم با حیوانات به سلیمان(ع). دادن حکمت به داوود(ع). دادن حکمت و علم تأویل احادیث به یوسف(ع). دادن حکمت به یحیی(ع). دادن علم و حکمت به لوط(ع). دادن علم و حکمت به موسی(ع). و آموختن علم لباس سازی به داوود(ع).
بخش دیگر در طلب دانایی نام دارد. در این بخش انسانها را به پرسیدن از دانایان تشویق می‌کند و در همین راستا دانایان را که می‌توانند به انسانها کمک کنند، «اهل ذکر» می‌خواند. اهل ذکر کسانی هستند که مردم باید نیازهای باطنی و معنوی و دینی خود را از ایشان بپرسند و آنان کسانی هستند که علم حقیقی داشته و قادر به پاسخ دادن به پرسندگان هستند. آیه‌ی «و ما ارسلنا من قبلک الاّ رجالاً نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لا تعلمون»<ref>سوره نحل، آیه 43</ref>. گویای این حقیقت است و انسان باید در این راستا در طلب دانایی باشد. در ادامه نیز توضیح می‌دهد که طبق برخی از احادیث این اهل الذّکر امامان معصوم شیعه هستند<ref>متن، ص 70</ref>.
بخش دیگر در طلب دانایی نام دارد. در این بخش انسانها را به پرسیدن از دانایان تشویق می‌کند و در همین راستا دانایان را که می‌توانند به انسانها کمک کنند، «اهل ذکر» می‌خواند. اهل ذکر کسانی هستند که مردم باید نیازهای باطنی و معنوی و دینی خود را از ایشان بپرسند و آنان کسانی هستند که علم حقیقی داشته و قادر به پاسخ دادن به پرسندگان هستند. آیه‌ی «و ما ارسلنا من قبلک الاّ رجالاً نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لا تعلمون»<ref>سوره نحل، آیه 43</ref>. گویای این حقیقت است و انسان باید در این راستا در طلب دانایی باشد. در ادامه نیز توضیح می‌دهد که طبق برخی از احادیث این اهل الذّکر امامان معصوم شیعه هستند<ref>متن، ص 70</ref>.
در بخش دیگر از انسان عالم سخن می‌گوید انسان عالمی‌که مورد نظر خداوند است. در آیات قرآن نیز این پرسش مطرح می‌شود که آیا دانا و نادان یکسانند؟ و آیا بینا و نابینا یکسانند؟ مسلّماً یکسان نیستند و همیشه ترجیح با دانایان و بینایان بوده است در اینجا نیز همین مطلب را مراد می‌دارد. گذشته از آیات قرآن به چندین حدیث نیز استشهاد می‌شود تا علم، معنای علم و حقیقت عالم مورد شناسایی قرار بگیرد. بخش هفتم هم در ادامه‌ی همین موضوع «معرفت توحید» نام دارد که همچنان از خدا و انسان و جهان بحث می‌کند و روابط فیمابین این هر سه را فهرست کرده و به شرح و تفسیر آن می‌پردازد. در همین معرفت توحید است که بحث دعا و نیایش مطرح می‌شود و پرسشهایی بدین صورت مد نظر قرار می‌گیرد: چه کسی دعا می‌کند؟ چرا دعا می‌کند؟ رو به چه کسی دعا می‌کند؟ چه موقع دعا می‌کند و در دعا چه چیزی را تقاضا می‌کند<ref>متن، ص 81</ref>.
در بخش دیگر از انسان عالم سخن می‌گوید انسان عالمی‌که مورد نظر خداوند است. در آیات قرآن نیز این پرسش مطرح می‌شود که آیا دانا و نادان یکسانند؟ و آیا بینا و نابینا یکسانند؟ مسلّماً یکسان نیستند و همیشه ترجیح با دانایان و بینایان بوده است در اینجا نیز همین مطلب را مراد می‌دارد. گذشته از آیات قرآن به چندین حدیث نیز استشهاد می‌شود تا علم، معنای علم و حقیقت عالم مورد شناسایی قرار بگیرد. بخش هفتم هم در ادامه‌ی همین موضوع «معرفت توحید» نام دارد که همچنان از خدا و انسان و جهان بحث می‌کند و روابط فیمابین این هر سه را فهرست کرده و به شرح و تفسیر آن می‌پردازد. در همین معرفت توحید است که بحث دعا و نیایش مطرح می‌شود و پرسشهایی بدین صورت مد نظر قرار می‌گیرد: چه کسی دعا می‌کند؟ چرا دعا می‌کند؟ رو به چه کسی دعا می‌کند؟ چه موقع دعا می‌کند و در دعا چه چیزی را تقاضا می‌کند<ref>متن، ص 81</ref>.