پرش به محتوا

المراسلات بین صدرالدین القونوي و نصیرالدین الطوسي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کلمه‏اى' به 'کلمه‌‏اى'
جز (جایگزینی متن - 'نمى‏د' به 'نمی‌د')
جز (جایگزینی متن - 'کلمه‏اى' به 'کلمه‌‏اى')
خط ۴۱: خط ۴۱:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


هرچند که در ما‌ تقدّم، صیت فضائل و آوازه مناقب آن ذات بى‌همال استماع کرده بود و به مشاهده خیال مبارک و مطالعه شمائل آن وجود بی‏نظیر مشتاق شده و به وصول به خدمت او نیازمند گشته و روزگار در نیل آن مأمول مساعدت مبذول نمی‌‏کرد، همت بر آن مى‏گماشت که به کتابت راه استفادت گشاده گرداند و به مراسلت به آن حضرت بزرگوار توسّل جوید. ناگاه بخت خفته بیدار گشت و مطلوب حقیقی روى نمود، به ایراد خطاب جان‌افزا و مفاوضه‏ دلگشا این بیچاره را مشرّف گردانید و چون در همه فضائل بر همگنان متقدم است؛ و الفضل للمتقدم گفته‌‏اند، در این معنى هم تقدم فرمود و این مرید محروم را رهین منت و شاکر نعمت گردانید و جان تشنه شوق او را به زلال ینبوع کمال آبى بر لب زد. خداى تعالى آن ظل ظلیل را بر بندگان خویش گسترده داراد و آن پرتو نور تجلى در میان اهل کمال تابنده و پاینده بحق حقه. از آن جناب بزرگوار دو کتاب نفیس رسانیدند که هریک در باب خویش بی‌‏نظیر بود. یکى کتاب «حاصل نتایج افکار» که متضمن سؤالى چند بود از معظمات اسوله و اشارت به این مرید مستفید رفته که از بضاعت مزجات خود بر آن مسائل کلمه‏اى چند نویسد و به موقف عرض فرستد. هرچند این ضعیف خود را در محل آن نمی‌دانست که زیره به کرمان فرستد و خرما به هجر، امّا انقیاد اشارت واجب بود. آنچه بر طریق استعجال در خاطر بود نوشت و به خدمت فرستاد و چشم انتظار بر راه دارد که در رد و قبول آن به وقت نقد چه حکم رود. دیگر رساله که «رشح البال» بود، مشتمل بر شرح سوانح غیبى که در سلوک روى نموده و ذکر واردات ذوقى که در هر حالى از احوال حرکت باطن متجدد شده و آن را در لباس دعا و مناجات و استعاذات به ایما و استدعا بیان فرموده...<ref>ر.ک: همان، ص87-89</ref>.
هرچند که در ما‌ تقدّم، صیت فضائل و آوازه مناقب آن ذات بى‌همال استماع کرده بود و به مشاهده خیال مبارک و مطالعه شمائل آن وجود بی‏نظیر مشتاق شده و به وصول به خدمت او نیازمند گشته و روزگار در نیل آن مأمول مساعدت مبذول نمی‌‏کرد، همت بر آن مى‏گماشت که به کتابت راه استفادت گشاده گرداند و به مراسلت به آن حضرت بزرگوار توسّل جوید. ناگاه بخت خفته بیدار گشت و مطلوب حقیقی روى نمود، به ایراد خطاب جان‌افزا و مفاوضه‏ دلگشا این بیچاره را مشرّف گردانید و چون در همه فضائل بر همگنان متقدم است؛ و الفضل للمتقدم گفته‌‏اند، در این معنى هم تقدم فرمود و این مرید محروم را رهین منت و شاکر نعمت گردانید و جان تشنه شوق او را به زلال ینبوع کمال آبى بر لب زد. خداى تعالى آن ظل ظلیل را بر بندگان خویش گسترده داراد و آن پرتو نور تجلى در میان اهل کمال تابنده و پاینده بحق حقه. از آن جناب بزرگوار دو کتاب نفیس رسانیدند که هریک در باب خویش بی‌‏نظیر بود. یکى کتاب «حاصل نتایج افکار» که متضمن سؤالى چند بود از معظمات اسوله و اشارت به این مرید مستفید رفته که از بضاعت مزجات خود بر آن مسائل کلمه‌‏اى چند نویسد و به موقف عرض فرستد. هرچند این ضعیف خود را در محل آن نمی‌دانست که زیره به کرمان فرستد و خرما به هجر، امّا انقیاد اشارت واجب بود. آنچه بر طریق استعجال در خاطر بود نوشت و به خدمت فرستاد و چشم انتظار بر راه دارد که در رد و قبول آن به وقت نقد چه حکم رود. دیگر رساله که «رشح البال» بود، مشتمل بر شرح سوانح غیبى که در سلوک روى نموده و ذکر واردات ذوقى که در هر حالى از احوال حرکت باطن متجدد شده و آن را در لباس دعا و مناجات و استعاذات به ایما و استدعا بیان فرموده...<ref>ر.ک: همان، ص87-89</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==