المراسلات بین صدرالدین القونوي و نصیرالدین الطوسي
المراسلات بین صدرالدین القونوي و نصیرالدین الطوسي | |
---|---|
پدیدآوران | صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق (نويسنده)
نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد (نويسنده) شوبرت، کودرون (محقق) |
ناشر | دار النشر فرانز شتاينر |
مکان نشر | لبنان - بیروت |
سال نشر | 1416ق - 1995م |
چاپ | 1 |
شابک | - |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ص4آ4 283 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
المراسلات بين صدرالدين القونوي و نصيرالدین الطوسي، مجموعه نامههایی است که بین خواجه نصیرالدین طوسی (طوس 579- 653ش. بغداد) و صدرالدین قونوی مبادله شده است. این اثر را گودرون شوبرت تحقیق و تصحیح کرده است. مسائل مورد بحث در این مکاتبات عبارت است از: برخی از مسائل فلسفی و عرفانی مانند وجود و ماهیت واجب الوجود و ارتباط آن دو و صدور کثرت از وحدت و... و انتقادهای خواجه نصیرالدین طوسی به قونوی درباره کتاب «رشح البال» و پاسخهای او. زبان این اثر، فارسی - عربی است. مخاطبان این اثر، متخصصان فلسفه و عرفان اسلامی هستند و زبان و ادبیات آن نیز دشوار است و متناسب با نسل امروز نیست و اصطلاحات کلامی، فلسفی و عرفانی در آن بهوفور مشاهده میشود. همچنین برخی از مطالبش سرشار است از تکلف و عبارتپردازیهای ملالآور. بااینهمه گفتنی است که با نظر به منزلت بلند قونوی در عرفان اسلامی و همچنین جایگاه رفیع خواجه نصیرالدین طوسی در کلام و فلسفه اسلامی، اثر حاضر از آن نظر که جلوهای از جدال فیلسوفان و عارفان است و مطالب انتقادی مهمی در آن یافت میشود که در کتب دیگر بهراحتی نمیتوان به آن رسید، از جهت ژرفکاویهای فلسفی - عرفانی بسیار مغتنم است و شاید بتواند برای صاحبنظران راهگشا باشد.
ساختار
کتاب حاضر از مقدمه محقق و متن اصلی (شامل: نامه قونوی به خواجه نصیرالدین طوسی، نامه انتقادی خواجه نصیرالدین طوسی به قونوی، نامه دفاعی قونوی به خواجه نصیرالدین طوسی و رساله هادیه) تشکیل شده است. مصحح در مقدمهاش – که زمان و مکان و سایر مشخصاتش را معین نکرده - یادآور شده است:... این مکاتبات از آن نظر که بین یک صوفی و فیلسوف مبادله شده، اهمیت ویژهای دارد...[۱]. او همچنین نسخههای خطی مورد اعتمادش را در تصحیح اثر حاضر معرفی کرده است[۲].
گزارش محتوا
برای آشنایی با نمونههایی گویا از محتوا، روش و زبان و ادبیات کتاب حاضر، میتوان به موارد ذیل توجه کرد:
- صدرالدین قونوی نوشته است:... گوش ایام و لیالى به استماع مآثر و معالى مجلس عالی خواجه معظم... همیشه مشنّف و حالى باد. خدمت و دعا از منبع صفا و مشرع ولا رسانیده مىآید و تشوق و تعطش به جانب آن جناب همایون هرچه بیشتر است؛ لکن چون احکام مقادیر از نیل این چنین بغیتى مانع آید بر دعایى که في ظهر الغيب موظف است و از شوائب ملق و ریاء مخلّص و مطهّر اقتصار کرده مىشود؛ و اللّه ولي الإجابة و الإحسان. ز رأى غیبنماى آن جناب معظم پوشیده نیست که طلب مواصلت و تأسیس قواعد مودّت با اهل فضل پیوسته سنتى معهود و مألوف بوده است؛ سیما که چون حق سبحانه بعضى بندگان خود را به مزیت اجتباء و مکرمت مخصوص گردانیده باشد و بر اهل روزگار در اجناس و انواع علوم و فضائل رجحان داده و به صفات جمیل نامحصور نفس شریف او را تحلیه بخشیده، که هر صفتى از آن موجب انجذاب دلها و طلب تودد تواند بود. فكيف بالمجموع بل كيف بالذات الجامعة لتلك الصفات. لاجرم داعى مخلص مبنى بر این مقدمات خواهان فتح باب مواصلت به آن جناب گشت و چون التقاء - من حيث الصورة و الحالة هذه - تعذرى داشت، طلب مواصلت به طریق مکاتبت که آن را أحد اللقائين نام نهادند، متعین بود و نخواست که از فوائد علمى که شریفترین صور ترقیات نفوس است این مفاتحه خالى باشد و از فوائد نتائج افکار آن ذات شریف بینصیب ماند. لهذا رسالهاى که پیش از این به مدتى مدید در بیان حاصل نتائج افکار و مزید وضوح و تحقیقى که حاصل اهل استبصار است ساخته بود و مسئلهاى چند از مشکلات مسائل درج کرده و بهصورت مفاوضت با بعضى از اکابر فضلای دوستان در بحث درآورده، در صحبت این مکاتبت به خدمت فرستاد تا از مقام افادت و حسن معاونت در راه تحقیق آنچه درون مبارک را در آن باب سانح گشته باشد و صحت و فساد آن به برهان واضح شده، به حکم کرم اعلام فرمایند؛ چه، این نوع تفضل مثمر ثنای عاجل و ثواب آجل خواهد بود؛ و اللّه خير معين...[۳].
- خواجه نصیرالدین طوسی همچنین نوشته است:
از نامه تو ملک جهان یافت دلم | در لفظ تو عمر جاودان یافت دلم | |
دلمرده بدم، چو نامه برخوانده شد | از هر حرفى هزار جان یافت دلم |
هرچند که در ما تقدّم، صیت فضائل و آوازه مناقب آن ذات بىهمال استماع کرده بود و به مشاهده خیال مبارک و مطالعه شمائل آن وجود بینظیر مشتاق شده و به وصول به خدمت او نیازمند گشته و روزگار در نیل آن مأمول مساعدت مبذول نمیکرد، همت بر آن مىگماشت که به کتابت راه استفادت گشاده گرداند و به مراسلت به آن حضرت بزرگوار توسّل جوید. ناگاه بخت خفته بیدار گشت و مطلوب حقیقی روى نمود، به ایراد خطاب جانافزا و مفاوضه دلگشا این بیچاره را مشرّف گردانید و چون در همه فضائل بر همگنان متقدم است؛ و الفضل للمتقدم گفتهاند، در این معنى هم تقدم فرمود و این مرید محروم را رهین منت و شاکر نعمت گردانید و جان تشنه شوق او را به زلال ینبوع کمال آبى بر لب زد. خداى تعالى آن ظل ظلیل را بر بندگان خویش گسترده داراد و آن پرتو نور تجلى در میان اهل کمال تابنده و پاینده بحق حقه. از آن جناب بزرگوار دو کتاب نفیس رسانیدند که هریک در باب خویش بینظیر بود. یکى کتاب «حاصل نتایج افکار» که متضمن سؤالى چند بود از معظمات اسوله و اشارت به این مرید مستفید رفته که از بضاعت مزجات خود بر آن مسائل کلمهاى چند نویسد و به موقف عرض فرستد. هرچند این ضعیف خود را در محل آن نمیدانست که زیره به کرمان فرستد و خرما به هجر، امّا انقیاد اشارت واجب بود. آنچه بر طریق استعجال در خاطر بود نوشت و به خدمت فرستاد و چشم انتظار بر راه دارد که در رد و قبول آن به وقت نقد چه حکم رود. دیگر رساله که «رشح البال» بود، مشتمل بر شرح سوانح غیبى که در سلوک روى نموده و ذکر واردات ذوقى که در هر حالى از احوال حرکت باطن متجدد شده و آن را در لباس دعا و مناجات و استعاذات به ایما و استدعا بیان فرموده...[۴].
وضعیت کتاب
برای کتاب حاضر، فقط فهرست اجمالی مطالب در آغاز آن فراهم شده، ولی متأسفانه فهارس فنی (آیات، روایات، اعلام، اصطلاحات و...) و حتی فهرست منابع و فهرست تفصیلی مطالب نیز آماده نشده است. آنچه در پایان کتاب تحت عنوان "النشرات الإسلامية" آمده، فهرست منابع نیست، بلکه فهرست کتابهای اسلامی است که در آلمان منتشر شده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.