۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هاند' به 'هاند') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'نمىک' به 'نمیک') |
||
| خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
هرچند که در ما تقدّم، صیت فضائل و آوازه مناقب آن ذات بىهمال استماع کرده بود و به مشاهده خیال مبارک و مطالعه شمائل آن وجود بینظیر مشتاق شده و به وصول به خدمت او نیازمند گشته و روزگار در نیل آن مأمول مساعدت مبذول | هرچند که در ما تقدّم، صیت فضائل و آوازه مناقب آن ذات بىهمال استماع کرده بود و به مشاهده خیال مبارک و مطالعه شمائل آن وجود بینظیر مشتاق شده و به وصول به خدمت او نیازمند گشته و روزگار در نیل آن مأمول مساعدت مبذول نمیکرد، همت بر آن مىگماشت که به کتابت راه استفادت گشاده گرداند و به مراسلت به آن حضرت بزرگوار توسّل جوید. ناگاه بخت خفته بیدار گشت و مطلوب حقیقی روى نمود، به ایراد خطاب جانافزا و مفاوضه دلگشا این بیچاره را مشرّف گردانید و چون در همه فضائل بر همگنان متقدم است؛ و الفضل للمتقدم گفتهاند، در این معنى هم تقدم فرمود و این مرید محروم را رهین منت و شاکر نعمت گردانید و جان تشنه شوق او را به زلال ینبوع کمال آبى بر لب زد. خداى تعالى آن ظل ظلیل را بر بندگان خویش گسترده داراد و آن پرتو نور تجلى در میان اهل کمال تابنده و پاینده بحق حقه. از آن جناب بزرگوار دو کتاب نفیس رسانیدند که هریک در باب خویش بىنظیر بود. یکى کتاب «حاصل نتایج افکار» که متضمن سؤالى چند بود از معظمات اسوله و اشارت به این مرید مستفید رفته که از بضاعت مزجات خود بر آن مسائل کلمهاى چند نویسد و به موقف عرض فرستد. هرچند این ضعیف خود را در محل آن نمىدانست که زیره به کرمان فرستد و خرما به هجر، امّا انقیاد اشارت واجب بود. آنچه بر طریق استعجال در خاطر بود نوشت و به خدمت فرستاد و چشم انتظار بر راه دارد که در رد و قبول آن به وقت نقد چه حکم رود. دیگر رساله که «رشح البال» بود، مشتمل بر شرح سوانح غیبى که در سلوک روى نموده و ذکر واردات ذوقى که در هر حالى از احوال حرکت باطن متجدد شده و آن را در لباس دعا و مناجات و استعاذات به ایما و استدعا بیان فرموده...<ref>ر.ک: همان، ص87-89</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||