۱٬۵۹۲
ویرایش
جز (added Category:تاریخ اسلام using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
'''شقاوات بغداد في العصر الماضي'''، مجموعه مقالاتی نه چندان منظم از آثار [[بغدادی، یونس سعید|یونس سعید بغدادی]] | '''شقاوات بغداد في العصر الماضي'''، مجموعه مقالاتی نه چندان منظم از آثار [[بغدادی، یونس سعید|یونس سعید بغدادی]] که ابتدا در مجله [[قرندل]] سال 1957م. و بعد در روزنامه [[العهد الجدید]] منتشر شده است. در این کتاب، توضیحاتی درباره وضعیت گروهی خشن و شرور به نام شقیها و شقاوتهای آنان در شهر بغداد و پناهگاهها و نزاعها، سلاحها و اشعار و حکایتهایشان در دوران گذشته بیان شده است. [[بغدادی، یونس سعید|یونس سعید بغدادی]] تصاویری نیز از طلسم و سلاحهای آنان و ... آورده است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=12&viewType=pdf متن کتاب، ص12.]</ref> و <ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=24&viewType=pdf متن کتاب، ص24.]</ref> | ||
نویسنده میگوید من دریافتم که شرایط تلخ زندگی و وضعیت اسفبار اقتصادی در دوره پایانی حکومت عثمانی، از عوامل مستقیم پیدایش شقاوتها و شقیها است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=5&viewType=pdf مقدمه نویسنده، ص5- 6.]</ref> | نویسنده میگوید من دریافتم که شرایط تلخ زندگی و وضعیت اسفبار اقتصادی در دوره پایانی حکومت عثمانی، از عوامل مستقیم پیدایش شقاوتها و شقیها است.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=5&viewType=pdf مقدمه نویسنده، ص5- 6.]</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== نمونه مطالب == | == نمونه مطالب == | ||
*بر روی خنجری از نوع قدیمی آن نوشته شده است: '''عبد بلا سلاح کالطیر بلا جناح.'''<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=24&viewType=pdf متن کتاب، ص24.]</ref> یعنی بنده بدون سلاح همانند پرنده بی بال است. | *بر روی خنجری از نوع قدیمی آن نوشته شده است: '''عبد بلا سلاح کالطیر بلا جناح.'''<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=24&viewType=pdf متن کتاب، ص24.]</ref> یعنی بنده بدون سلاح همانند پرنده بی بال است. | ||
*اشرار و اشقیای بغداد حرص و ولع شدیدی داشتند که داستان بشنوند بهخصوص قصههایی که قصهخوانان از نزاعهای اشقیا و اشرار با دیگران نقل میکردند. به عنوان مثال گفته شده است که یکی از آنان به نام ممودی بعد از مدتی شرارت، آشکارا توبهاش را اعلان کرد و بعد از این واقعه شبی به قصد دیدار دوستانش از منزل خارج شد و به نزدیکی قبرستان یهود رسید که ناگهان دو مرد به او رسیدند و سلاحشان را درآوردند! ممودی که احساس کرد آنان میخواهند او را برهنه و غارت کنند، | *اشرار و اشقیای بغداد حرص و ولع شدیدی داشتند که داستان بشنوند بهخصوص قصههایی که قصهخوانان از نزاعهای اشقیا و اشرار با دیگران نقل میکردند. به عنوان مثال گفته شده است که یکی از آنان به نام ممودی بعد از مدتی شرارت، آشکارا توبهاش را اعلان کرد و بعد از این واقعه شبی به قصد دیدار دوستانش از منزل خارج شد و به نزدیکی قبرستان یهود رسید که ناگهان دو مرد به او رسیدند و سلاحشان را درآوردند! ممودی که احساس کرد آنان میخواهند او را برهنه و غارت کنند، لباسهایش را درآورد و در همان حال با خنده گفت: '''این وضعیت دنیاست! روزی به نفع تو و روزی به زیان تو!''' آن دو مرد که این سخن را شنیدند او را از روی صدایش شناختند و به عذرخواهی پرداختند و دستش را بوسیدند. ممودی آنان را بخشید و از آنها پیمان گرفت که دیگر راه بر رهگذران نبندند و غارتشان نکنند و گفت در دوران شقاوت فقط بر حکومت عثمانی حمله میکردم و مردم را غارت نمیکردم مگر از روی ناچاری.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/90991?pageNumber=33&viewType=pdf متن کتاب، ص33- 34.]</ref> | ||