پرش به محتوا

إعجاز البيان في تفسير أم‌القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب')
خط ۵۲: خط ۵۲:




اين كتاب بر اساس روش «تأويلى»، به نگارش درآمده است و مؤلف آن، در زمره مفسرانى است كه قرآن را «ذو بطون» مى‌دانند و معتقدند كه تنها روش دست‌يابى به اين بطون و لايه‌هاى تو در تو، «تأويل» است. تأويل كه مهم‌ترين ويژگى ديدگاه متصوفه و عرفا نيز هست، با تأويلى كه به معناى تفسير است و همه مفسران آن را پذيرفته‌اند، تفاوت دارد.
اين کتاب بر اساس روش «تأويلى»، به نگارش درآمده است و مؤلف آن، در زمره مفسرانى است كه قرآن را «ذو بطون» مى‌دانند و معتقدند كه تنها روش دست‌يابى به اين بطون و لايه‌هاى تو در تو، «تأويل» است. تأويل كه مهم‌ترين ويژگى ديدگاه متصوفه و عرفا نيز هست، با تأويلى كه به معناى تفسير است و همه مفسران آن را پذيرفته‌اند، تفاوت دارد.


قونوى كمتر به نقل اقاويل و نظرات مفسران و قرآن‌شناسان پرداخته است و غالب گفته‌هاى او در باره سوره فاتحه، از قلب صيقلى او فيضان مى‌كند؛ چيزى كه آن را «علم لدنى» گفته‌اند و در برابر «علم اكتسابى يا كسبى» قرار داده‌اند.
قونوى كمتر به نقل اقاويل و نظرات مفسران و قرآن‌شناسان پرداخته است و غالب گفته‌هاى او در باره سوره فاتحه، از قلب صيقلى او فيضان مى‌كند؛ چيزى كه آن را «علم لدنى» گفته‌اند و در برابر «علم اكتسابى يا كسبى» قرار داده‌اند.
خط ۶۷: خط ۶۷:
پس از آن، روش محققان را به زبان اهل تحقيق ايراد مى‌فرمايد و بعد، در «پيوندى»، فرق بين طالبان معرفت و حقايق علوى را بيان مى‌دارد و سپس مى‌گويد: «معرفت حقايق مجرد، از حيث بساطت و تجردشان در مرتبه علمى، محال است» و راز جهل به حقيقت خداى متعال را بيان داشته و پس از آن، وسايل تحصيل علم ذوق و كشف را بيان مى‌دارد و سپس در «پيوند» ديگرى، حلول و اتحاد را كه بنده با حق اتحاد پيدا نمى‌كند، رد كرده و گويد: «بلكه دست‌نويس و آينه تمام‌نماى صورت مرتبه پروردگارش مى‌شود» و بعد، بيان مى‌دارد كه علم خدا، حقيقى و علم بنده، مجازى است، سپس راز بهره‌بردارى از علم لدنى را بيان مى‌دارد.
پس از آن، روش محققان را به زبان اهل تحقيق ايراد مى‌فرمايد و بعد، در «پيوندى»، فرق بين طالبان معرفت و حقايق علوى را بيان مى‌دارد و سپس مى‌گويد: «معرفت حقايق مجرد، از حيث بساطت و تجردشان در مرتبه علمى، محال است» و راز جهل به حقيقت خداى متعال را بيان داشته و پس از آن، وسايل تحصيل علم ذوق و كشف را بيان مى‌دارد و سپس در «پيوند» ديگرى، حلول و اتحاد را كه بنده با حق اتحاد پيدا نمى‌كند، رد كرده و گويد: «بلكه دست‌نويس و آينه تمام‌نماى صورت مرتبه پروردگارش مى‌شود» و بعد، بيان مى‌دارد كه علم خدا، حقيقى و علم بنده، مجازى است، سپس راز بهره‌بردارى از علم لدنى را بيان مى‌دارد.


در «پيوندى» ديگر، قواعدى را در باره الفاظ و اصطلاحاتى كه در اين كتاب مى‌آيد، عنوان مى‌كند؛ از قبيل: غيب مطلق و برزخ نخستين و مرتبه اسماء و حد فاصل و مقام انسان كامل و مرتبه احديت جمع و وجود و اولين مراتب تعين و آخرين مرتبه غيب و اولين مرتبه شهادت نسبت به غيب مطلق و محل نفوذ اقتدار و عمايى كه همان نفس رحمانى است كه بعينه غيب اضافى اول است نسبت به معقول بودن هويتى كه غيب مطلق است (و يا بگو: غيب الهى)، سپس اسرار علم تحقيق را بيان داشته و اينكه چرا تعريف علم جايز نيست و چرا گاهى تعريف آمده؟ و اينكه در وجود چه مقدار علم است بيان داشته و پس از آن، به نعوت و توصيف علم از قدم و حدوث و فعل و انفعال و بداهت و اكتساب و تصور و تصديق و ضرر و منفعت و غير اينها از صفات لازم آن پرداخته و بعد، مراتب علم را بيان داشته و مى‌گويد: «علم با تجلى ذاتى همراه است، سپس احكام و نسبت‌هاى علم را بيان مى‌دارد».
در «پيوندى» ديگر، قواعدى را در باره الفاظ و اصطلاحاتى كه در اين کتاب مى‌آيد، عنوان مى‌كند؛ از قبيل: غيب مطلق و برزخ نخستين و مرتبه اسماء و حد فاصل و مقام انسان كامل و مرتبه احديت جمع و وجود و اولين مراتب تعين و آخرين مرتبه غيب و اولين مرتبه شهادت نسبت به غيب مطلق و محل نفوذ اقتدار و عمايى كه همان نفس رحمانى است كه بعينه غيب اضافى اول است نسبت به معقول بودن هويتى كه غيب مطلق است (و يا بگو: غيب الهى)، سپس اسرار علم تحقيق را بيان داشته و اينكه چرا تعريف علم جايز نيست و چرا گاهى تعريف آمده؟ و اينكه در وجود چه مقدار علم است بيان داشته و پس از آن، به نعوت و توصيف علم از قدم و حدوث و فعل و انفعال و بداهت و اكتساب و تصور و تصديق و ضرر و منفعت و غير اينها از صفات لازم آن پرداخته و بعد، مراتب علم را بيان داشته و مى‌گويد: «علم با تجلى ذاتى همراه است، سپس احكام و نسبت‌هاى علم را بيان مى‌دارد».


در «پيوندى» ديگر، به سر علم و متعلقات آن پرداخته و بيان مى‌دارد كه صورت ادراك به‌واسطه علم تحقق مى‌پذيرد و سپس ادوات و آلات توصيل معلومات را كه سه‌تا است بيان مى‌دارد:
در «پيوندى» ديگر، به سر علم و متعلقات آن پرداخته و بيان مى‌دارد كه صورت ادراك به‌واسطه علم تحقق مى‌پذيرد و سپس ادوات و آلات توصيل معلومات را كه سه‌تا است بيان مى‌دارد:
خط ۷۵: خط ۷۵:
سپس در «پيوندى»، نسبت اجتماعى را كه تابع حكم مرتبه جمع است - كه اختصاص به حد فاصل دارد - و راز تركيب‌هاى شش‌گانه را در عربيت كه اسم با اسم و اسم با فعل و اسم با حرف و غير اينها است بيان مى‌دارد.
سپس در «پيوندى»، نسبت اجتماعى را كه تابع حكم مرتبه جمع است - كه اختصاص به حد فاصل دارد - و راز تركيب‌هاى شش‌گانه را در عربيت كه اسم با اسم و اسم با فعل و اسم با حرف و غير اينها است بيان مى‌دارد.


پس از همه اينها، در قاعده‌اى كلى راز حروف و كلمات و نقطه و حركات حروف و نيز وجود و امكانات و ممكنات و آنچه از مراتب كه بدانها اختصاص دارد و آنچه كه بر آن مى‌گردد و استناد بدان دارد و نيز راز كتاب بودن عالم - كتابى نوشته شده در صفحه‌اى گسترده - و غير اينها را كه فراگير اينها است، بيان مى‌دارد، سپس در قاعده كلى ديگرى، مراتب تميز كه بين حق تعالى و غير او ثابت است و آنچه از اصول اسرار را كه اختصاص به اين مراتب دارد - به‌گونه تبعيت و استلزام - بيان مى‌دارد، بعد، در قاعده كلى ديگر، باز راز اسماء و اسماء اسماء و مراتب و كمالات آنها را و طلب منسوب بدانها را و فايده «تسميه» و اسماء و تفاوتى كه بين اين دو است و اسرار ديگرى را بيان مى‌دارد، سپس در بابى، راز آغاز و ايجاد و سر وحدت و كثرت و غيب و شهادت و جمع و تفصيل و مقام انسان كامل و راز عشق و احكام آن و راز «بسم الله الرحمن الرحيم» را از برخى وجوه بيان مى‌دارد.
پس از همه اينها، در قاعده‌اى كلى راز حروف و كلمات و نقطه و حركات حروف و نيز وجود و امكانات و ممكنات و آنچه از مراتب كه بدانها اختصاص دارد و آنچه كه بر آن مى‌گردد و استناد بدان دارد و نيز راز کتاب بودن عالم - کتابى نوشته شده در صفحه‌اى گسترده - و غير اينها را كه فراگير اينها است، بيان مى‌دارد، سپس در قاعده كلى ديگرى، مراتب تميز كه بين حق تعالى و غير او ثابت است و آنچه از اصول اسرار را كه اختصاص به اين مراتب دارد - به‌گونه تبعيت و استلزام - بيان مى‌دارد، بعد، در قاعده كلى ديگر، باز راز اسماء و اسماء اسماء و مراتب و كمالات آنها را و طلب منسوب بدانها را و فايده «تسميه» و اسماء و تفاوتى كه بين اين دو است و اسرار ديگرى را بيان مى‌دارد، سپس در بابى، راز آغاز و ايجاد و سر وحدت و كثرت و غيب و شهادت و جمع و تفصيل و مقام انسان كامل و راز عشق و احكام آن و راز «بسم الله الرحمن الرحيم» را از برخى وجوه بيان مى‌دارد.


تا اينجا مقدماتى بود كه پيش از تفسير سوره بيان داشت و اكنون به تفصيل آن مجملات در تفسير و شرح «بسم الله الرحمن الرحيم»، به زبان مرتبه ذوقى (كشفى) مى‌پردازد كه آشكار كننده كنه آيه است، لذا از اولين تعين اسمى احدى كه كليد مرتبه اسماء است، آغاز مى‌كند كه نظير آن در نفس انسانى همزه است و «الف» مظهر صورت عماء؛ يعنى نفس رحمانى مى‌باشد و گويد: «نزديك‌ترين حروف از جهت نسبت به «الف»، «باء» است» و سپس به نظريه دورى و حروف عاليات مى‌پردازد، پس از آن، به تطبيق همزه و «الف» مى‌پردازد و مى‌گويد: «نزديك‌ترين مراتب از جهت نسبت به اطلاق باطنى نفسى، همزه است و «باء» نزديك‌ترين موجودات از جهت نسبت به آن است كه آخرين مرتبه غيب و اولين مراتب شهادت تام مى‌باشد»، پس از آن به حروف «سين و ميم» مى‌پردازد و در پى آن، بابى در بطون قرآن و اسرار حروف مى‌گشايد و از پس آن، شروع به تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌فرمايد كه بنده چگونه بايد پروردگارش را ياد كند و در طى آن، مراتب حضور را بيان مى‌دارد.
تا اينجا مقدماتى بود كه پيش از تفسير سوره بيان داشت و اكنون به تفصيل آن مجملات در تفسير و شرح «بسم الله الرحمن الرحيم»، به زبان مرتبه ذوقى (كشفى) مى‌پردازد كه آشكار كننده كنه آيه است، لذا از اولين تعين اسمى احدى كه كليد مرتبه اسماء است، آغاز مى‌كند كه نظير آن در نفس انسانى همزه است و «الف» مظهر صورت عماء؛ يعنى نفس رحمانى مى‌باشد و گويد: «نزديك‌ترين حروف از جهت نسبت به «الف»، «باء» است» و سپس به نظريه دورى و حروف عاليات مى‌پردازد، پس از آن، به تطبيق همزه و «الف» مى‌پردازد و مى‌گويد: «نزديك‌ترين مراتب از جهت نسبت به اطلاق باطنى نفسى، همزه است و «باء» نزديك‌ترين موجودات از جهت نسبت به آن است كه آخرين مرتبه غيب و اولين مراتب شهادت تام مى‌باشد»، پس از آن به حروف «سين و ميم» مى‌پردازد و در پى آن، بابى در بطون قرآن و اسرار حروف مى‌گشايد و از پس آن، شروع به تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌فرمايد كه بنده چگونه بايد پروردگارش را ياد كند و در طى آن، مراتب حضور را بيان مى‌دارد.


اينجا بابى را باز مى‌كند كه متضمن بيان فواتح كليات مى‌باشد كه اختصاص به كتاب كبير (جهان وجود) و كتاب صغير (انسان كامل الهى) و كتاب‌هايى كه بين اين دو كتاب است، دارد. اين فواتح، بسيار مفصل و ارزش‌مند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مى‌پردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمين»''' مى‌پردازد و آن را در طى مقدمه‌اى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبان‌هاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مى‌دارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مى‌پردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مى‌شود.
اينجا بابى را باز مى‌كند كه متضمن بيان فواتح كليات مى‌باشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتاب‌هايى كه بين اين دو کتاب است، دارد. اين فواتح، بسيار مفصل و ارزش‌مند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مى‌پردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمين»''' مى‌پردازد و آن را در طى مقدمه‌اى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبان‌هاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مى‌دارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مى‌پردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مى‌شود.


در تفسير اسم «رب» مطالبى گران‌قدر را متعرض مى‌گردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوه‌اى را در آنچه كه براى آن آفريده شده در كار مى‌گيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاج‌هاى روحانيشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در اين امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مى‌كند و سپس در تفسير «عالمين»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مى‌پردازد و مى‌گويد: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبت‌ها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبه‌اش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پايان اين مبحث، عوالم را دسته‌بندى كرده و گويد: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همين‌طور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مى‌شود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پايان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مى‌باشد.
در تفسير اسم «رب» مطالبى گران‌قدر را متعرض مى‌گردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوه‌اى را در آنچه كه براى آن آفريده شده در كار مى‌گيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاج‌هاى روحانيشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در اين امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مى‌كند و سپس در تفسير «عالمين»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مى‌پردازد و مى‌گويد: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبت‌ها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبه‌اش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پايان اين مبحث، عوالم را دسته‌بندى كرده و گويد: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همين‌طور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مى‌شود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پايان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مى‌باشد.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مى‌كند و در تفسير صراط مستقيم مى‌گويد: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در اين مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد.
سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مى‌كند و در تفسير صراط مستقيم مى‌گويد: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در اين مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت کتاب ==




اين كتاب، توسط عبد الله بن احمد علوى (مصحح دائرة المعارف عثمانيه) در سال 1369ق / 1949م، در حيدرآباد هند تصحيح شده و در سال 1404ق، از سوى «منشورات مكتبة الارومية» در قم، به قطع وزيرى در يك جلد تجديد چاپ گرديده است.مقدمه‌اى نيز از طرف مصحح، در باره مزاياى كتاب، شرح حال قونوى، عقيده و مصنفات وى و نسخه اصلى كه كتاب بر اساس آن چاپ شده است، ارائه شده است.
اين کتاب، توسط عبد الله بن احمد علوى (مصحح دائرة المعارف عثمانيه) در سال 1369ق / 1949م، در حيدرآباد هند تصحيح شده و در سال 1404ق، از سوى «منشورات مكتبة الارومية» در قم، به قطع وزيرى در يك جلد تجديد چاپ گرديده است.مقدمه‌اى نيز از طرف مصحح، در باره مزاياى کتاب، شرح حال قونوى، عقيده و مصنفات وى و نسخه اصلى كه کتاب بر اساس آن چاپ شده است، ارائه شده است.


نسخه حاضر، از طرف مؤسسه بوستان كتاب، وابسته به دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم با بهره‌گيرى از نسخه تصحيح شده مرحوم استاد سيد جلال الدين آشتيانى (كه با نسخ متعدد تطبيق داده شده)، با اشراف علمى آقاى احمد عابدى و تلاش محققان ديگر، تهيه گرديده است. اين نسخه، شامل عنوان‌بندى مطالب، پاورقى نسخه‌بدل‌ها و فهرست آيات و اصطلاحات و موضوعات مى‌باشد كه با مقدمه كوتاهى از طرف ناشر، در سال 1423ق / 1381ش، در يك جلد چاپ شده است.
نسخه حاضر، از طرف مؤسسه بوستان کتاب، وابسته به دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم با بهره‌گيرى از نسخه تصحيح شده مرحوم استاد سيد جلال الدين آشتيانى (كه با نسخ متعدد تطبيق داده شده)، با اشراف علمى آقاى احمد عابدى و تلاش محققان ديگر، تهيه گرديده است. اين نسخه، شامل عنوان‌بندى مطالب، پاورقى نسخه‌بدل‌ها و فهرست آيات و اصطلاحات و موضوعات مى‌باشد كه با مقدمه كوتاهى از طرف ناشر، در سال 1423ق / 1381ش، در يك جلد چاپ شده است.


ترجمه اين اثر، توسط محمد خواجوى انجام گرفته است.
ترجمه اين اثر، توسط محمد خواجوى انجام گرفته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش