پرش به محتوا

إعجاز البيان في تفسير أم‌القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}}')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:




«اعجاز البيان فى تفسير ام القرآن»، اثر صدر الدين قونوى است كه به بيان جوانب اعجازى يكى از سوره‌هاى قرآن كريم؛ يعنى فاتحه يا «ام القرآن»، به زبان عربى مى‌پردازد.
'''اعجاز البيان فى تفسير ام القرآن'''، اثر [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدر الدين قونوى]] است كه به بيان جوانب اعجازى يكى از سوره‌هاى قرآن كريم؛ يعنى فاتحه يا «ام القرآن»، به زبان عربى مى‌پردازد.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۸۷: خط ۸۷:
سپس حضرت شيخ(قدس سره) مراتب رحمت را بيان مى‌دارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمام‌تر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كامل‌تر از همه است؛ ازاين‌روى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرى‌اش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنى‌اش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برايش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند.
سپس حضرت شيخ(قدس سره) مراتب رحمت را بيان مى‌دارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمام‌تر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كامل‌تر از همه است؛ ازاين‌روى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرى‌اش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنى‌اش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برايش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند.


سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گويد: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.
سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گويد: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.


و در تفسير «دين» گويد: انسان، جامع تمام اقسام فعل و احكام آن است و او را از حيث مجموع صورت و روحش در زندگانى دنيا، افعال فراوانى است و از حيث روحانيتش - در حال بيرون آمدنش به معراج روحانى - افعال و آثار گوناگون و نتايج فراوانى است با بقاى علاقه بدنى و تقيد با برخى از وجوه... و همين‌طور او را پس از جدا شدن به‌كلى از اين نشئه عنصرى، در نشئه برزخى و حشرى و بهشتى و ديگر نشآتش، افعال و احوال مختلف و گوناگونى است، ولى همه تابع نشئه عنصرى و نتيجه‌يافته از آنند و به‌واسطه اين نشئه است كه افعال انسان از دنيا به برزخ و سپس به آخرت انتقال مى‌يابد و در مراتب علوى، تشخص و امتياز پيدا مى‌كند و حكمش ثبوت و دوام مى‌يابد، چون او از احكام مزاج عنصرى و لوازم و نتايج آن كه بدان و در آن نفسش ظاهر گشته است، رها نيست؛ براى اينكه او بى‌نياز از مظهر نيست و مظاهر انسان هميشه از حكم طبيعت رها نمى‌باشد.
و در تفسير «دين» گويد: انسان، جامع تمام اقسام فعل و احكام آن است و او را از حيث مجموع صورت و روحش در زندگانى دنيا، افعال فراوانى است و از حيث روحانيتش - در حال بيرون آمدنش به معراج روحانى - افعال و آثار گوناگون و نتايج فراوانى است با بقاى علاقه بدنى و تقيد با برخى از وجوه... و همين‌طور او را پس از جدا شدن به‌كلى از اين نشئه عنصرى، در نشئه برزخى و حشرى و بهشتى و ديگر نشآتش، افعال و احوال مختلف و گوناگونى است، ولى همه تابع نشئه عنصرى و نتيجه‌يافته از آنند و به‌واسطه اين نشئه است كه افعال انسان از دنيا به برزخ و سپس به آخرت انتقال مى‌يابد و در مراتب علوى، تشخص و امتياز پيدا مى‌كند و حكمش ثبوت و دوام مى‌يابد، چون او از احكام مزاج عنصرى و لوازم و نتايج آن كه بدان و در آن نفسش ظاهر گشته است، رها نيست؛ براى اينكه او بى‌نياز از مظهر نيست و مظاهر انسان هميشه از حكم طبيعت رها نمى‌باشد.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
حضرت شيخ(قدس سره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مى‌دارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مى‌دارد و مى‌گويد: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمى‌كند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بى‌نياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مى‌كند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مى‌كند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مى‌باشد.
حضرت شيخ(قدس سره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مى‌دارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مى‌دارد و مى‌گويد: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمى‌كند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بى‌نياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مى‌كند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مى‌كند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مى‌باشد.


حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در پايانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مى‌كند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است.
حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در پايانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مى‌كند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است.


بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مى‌شود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مى‌فرمايد كه اكثر مردم در اين باره پيرو گمان‌هاى خويشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مى‌پرستند، سپس به بيان وجهه‌اى كه قبله دل‌هاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مى‌گويد: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگى‌اش براى پرستش نزد پرستش‌كننده ثابت شده و نهايت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق اين معبود نمى‌باشد، بلكه از آن جهت است كه وى را اين صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مى‌پرستد يارى كند.
بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مى‌شود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مى‌فرمايد كه اكثر مردم در اين باره پيرو گمان‌هاى خويشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مى‌پرستند، سپس به بيان وجهه‌اى كه قبله دل‌هاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مى‌گويد: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگى‌اش براى پرستش نزد پرستش‌كننده ثابت شده و نهايت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق اين معبود نمى‌باشد، بلكه از آن جهت است كه وى را اين صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مى‌پرستد يارى كند.


سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مى‌كند و در تفسير صراط مستقيم مى‌گويد: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در اين مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد.
سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مى‌كند و در تفسير صراط مستقيم مى‌گويد: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در اين مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش