۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
معانی و مضامینی که قصاب در غزلیات خود بهکار برده، خاص خود اوست و کمتر به زبان دیگران آمده و مثل این است که خود نیز متوجه فکر بلند و طبع سرشار خود بوده که در غزلی گفته است: | معانی و مضامینی که قصاب در غزلیات خود بهکار برده، خاص خود اوست و کمتر به زبان دیگران آمده و مثل این است که خود نیز متوجه فکر بلند و طبع سرشار خود بوده که در غزلی گفته است: | ||
آنچه در سر هست اگر در زیر پا میداشتم | {{شعر}} | ||
{{ب|''اولین گامم نخستین پایه معراج بود''|2=''آنچه در سر هست اگر در زیر پا میداشتم''<ref>ر.ک: همان، ص474</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
آنچه مسلم مینماید، این است که فن قصاب غزلسرایی بوده و در این رشته است که هنر او بروز میکند و جایی که از غزل تجاوز کرده، وی بهکلی سست میگردد و در تأیید این معنی، شایسته است به مسمطات او توجه شود تا روشن گردد که بین این دو چقدر تفاوت موجود است. ممکن است به برخی از ردیفهایی که قصاب در غزلیات خود بهکار برده و امروز در نظر ما خوشایند نیست، ایراد گرفته شود و یا بعضی کلمات و ترکیبات ردیف، عامیانه تلقی شود. در این باب، شایسته است به این نکته اشاره شود که در سبک قصاب و شعرایی مانند او، ردیف و خاصه ردیفهای مشکل است که برای شاعر در ایجاد مضمون کمک بزرگی بشمار میرود و اگر به دواوین غزل سایر شعرای آن عصر مراجعه کنیم، غزلیاتی که بدون ردیف باشد، خیلی کم دیده میشود و برای نمونه، دیوان پیشوایان این سبک، یعنی صائب و کلیم کافی است و دیوان هریک بهدقت مطالعه شود، ثابت خواهد شد که غزلیات بدون ردیف آنها از حیث معانی دقیق و لطیف، بههیچوجه به پای غزلیات ردیفدار آنها نمیرسد و این همان رویهای است که شعرای قصیدهسرای قرون قبل از صائب و کلیم در سرودن قصائد بهکار برده و برای ساختن قصیده ردیفهای مشکل انتخاب و بهوسیله آن هنرنمایی میکردند و در عصر صفویه که طبایع شعرا بیشتر به غزل متوجه بود، این کار را در غزلسرایی انجام داده و ترکیبات مشکل بین خود طرح میکردند و میبینیم که اکثر ردیفهای موجود در دیوان یک شاعر، با همان وزن و قافیه در آثار چندین نفر از شعرای معاصر او به چشم میخورد؛ بهطوریکه معلوم نیست فضل تقدم در طرح غزل، از آن کدام است، مگر جایی که بعضی از آنها، انصافی داشته و در مقطع غزل، نام شاعر طرحکننده را به زبان آوردهاند<ref>ر.ک: همان، ص474-475</ref>. | آنچه مسلم مینماید، این است که فن قصاب غزلسرایی بوده و در این رشته است که هنر او بروز میکند و جایی که از غزل تجاوز کرده، وی بهکلی سست میگردد و در تأیید این معنی، شایسته است به مسمطات او توجه شود تا روشن گردد که بین این دو چقدر تفاوت موجود است. ممکن است به برخی از ردیفهایی که قصاب در غزلیات خود بهکار برده و امروز در نظر ما خوشایند نیست، ایراد گرفته شود و یا بعضی کلمات و ترکیبات ردیف، عامیانه تلقی شود. در این باب، شایسته است به این نکته اشاره شود که در سبک قصاب و شعرایی مانند او، ردیف و خاصه ردیفهای مشکل است که برای شاعر در ایجاد مضمون کمک بزرگی بشمار میرود و اگر به دواوین غزل سایر شعرای آن عصر مراجعه کنیم، غزلیاتی که بدون ردیف باشد، خیلی کم دیده میشود و برای نمونه، دیوان پیشوایان این سبک، یعنی صائب و کلیم کافی است و دیوان هریک بهدقت مطالعه شود، ثابت خواهد شد که غزلیات بدون ردیف آنها از حیث معانی دقیق و لطیف، بههیچوجه به پای غزلیات ردیفدار آنها نمیرسد و این همان رویهای است که شعرای قصیدهسرای قرون قبل از صائب و کلیم در سرودن قصائد بهکار برده و برای ساختن قصیده ردیفهای مشکل انتخاب و بهوسیله آن هنرنمایی میکردند و در عصر صفویه که طبایع شعرا بیشتر به غزل متوجه بود، این کار را در غزلسرایی انجام داده و ترکیبات مشکل بین خود طرح میکردند و میبینیم که اکثر ردیفهای موجود در دیوان یک شاعر، با همان وزن و قافیه در آثار چندین نفر از شعرای معاصر او به چشم میخورد؛ بهطوریکه معلوم نیست فضل تقدم در طرح غزل، از آن کدام است، مگر جایی که بعضی از آنها، انصافی داشته و در مقطع غزل، نام شاعر طرحکننده را به زبان آوردهاند<ref>ر.ک: همان، ص474-475</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۵۰: | ||
در پایان، شایسته است به غزلی از او که از معروفیت خاصی برخوردار است، اشاره شود: | در پایان، شایسته است به غزلی از او که از معروفیت خاصی برخوردار است، اشاره شود: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''تا کی به بزم شوق غمت جا کند کسی''|2=''خون را بهجای باده به مینا کند کسی''}} | |||
{{ب|''ابروت میبرد دل و حاشاست کار او''|2=''با کج حساب عشق چه سودا کند کسی''}} | |||
{{ب|''تا مرغ دل پرید، گرفتار دام شد''|2=''صیاد کی گذاشت که پر وا کند کسی''}} | |||
{{ب|''دنیا و آخرت به نگاهی فروختم''|2=''سودا چنین خوش است که یکجا کند کسی''}} | |||
{{ب|''ای شاخ گل به هر طرفی میل میکنی''|2=''ترسم درازدستی بیجا کند کسی''}} | |||
{{ب|''نشکفت غنچهای که به باد فنا نرفت''|2=''در این چمن چگونه دلی وا کند کسی''}} | |||
{{ب|''خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار''|2=''فرصت نمیدهد که تماشا کند کسی''}} | |||
{{ب|''هرگز کسی به درد کسی وا نمیرسد''|2=''خود را عبث عبث به که رسوا کند کسی''}} | |||
{{ب|''عمر عزیز خود منما صرف ناکسان''|2=''حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی''}} | |||
{{ب|''دندان که در دهان نبود خنده بدنماست''|2=''دکان بیمتاع چرا وا کند کسی''}} | |||
{{ب|''بر روضههای خلد قدم میتوان گذاشت''|2=''«قصاب» اگر زیارت دلها کند کسی''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص393</ref>}}. | |||
{{پایان شعر}} | |||
غزل زیر نیز از اشعار معروف اوست: | غزل زیر نیز از اشعار معروف اوست: | ||
{{شعر}} | |||
نمودی چهره تا خورشید را نام و نشان گم شد | {{ب|''برافکندی ز رخ تا پرده، ظلمت از جهان گم شد''|2=''نمودی چهره تا خورشید را نام و نشان گم شد''}} | ||
{{ب|''به هنگام جوابت از لب خاموش معذورم''|2=''که چون گفتی سخن، در کامم از حسرت زبان گم شد''}} | |||
که چون گفتی سخن، در کامم از حسرت زبان گم شد | {{ب|''نمیدانم دلم را خط به غارت برده یا خالش''|2=''همین دانم که ما بودیم و او، دل در میان گم شد''}} | ||
{{ب|''به غربت کردهام خو، مرغ دستآموز صیادم''|2=''وطن کی میشناسم، بیضهام در آشیان گم شد''}} | |||
همین دانم که ما بودیم و او، دل در میان گم شد | {{ب|''بیابانی است مالامال دل تا خیمه لیلی''|2=''بسا مجنون سرگردان درین ریگ روان گم شد''}} | ||
{{ب|''ز خود گر میروی وقت است، فرصت را غنیمت دان''|2=''که اینک در نظر«قصاب»گرد کاروان گم شد''<ref>ر.ک: همان، ص145</ref>}}. | |||
وطن کی میشناسم، بیضهام در آشیان گم شد | {{پایان شعر}} | ||
بسا مجنون سرگردان درین ریگ روان گم شد | |||
که اینک در نظر«قصاب»گرد کاروان گم شد | |||
در انتهای کتاب، مقدمه و شرح حالی از قصاب کاشانی، نوشته پرتو بیضایی، آورده شده است<ref>ر.ک: همان، ص463</ref>. | در انتهای کتاب، مقدمه و شرح حالی از قصاب کاشانی، نوشته پرتو بیضایی، آورده شده است<ref>ر.ک: همان، ص463</ref>. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۸۹: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | |||
[[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | |||
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | |||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | |||
[[رده:خرداد (1401)]] |
ویرایش