۵۳٬۳۲۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== | ==ولادت== | ||
در سال 720، در خانوادهاى از سادات علوى شهر آمل، نوزادى متولّد شد که نام «حیدر» را بر او نهادند، تا از همان کودکى با عشق مولایش پرورش یابد و بعدها نیز آستان مقدس آن حضرت را محلّ خلوت ریاضت و عبادت خود قرار دهد و پیوسته از محضر آن امام همام کسب فیض کند. | |||
نسب سید حیدر آملى با بیستوچهار واسطه به امام سجاد(ع) مىرسد. ازاینرو، وى پیوسته به خود مىبالید و تمام لحظات عمر شریفش را در راه آموختن معارف اجداد طاهرینش صرف نمود. این دلدادگى به ائمه معصومین(ع)، چنان بود که استاد عالىقدرش، فخرالمحقّقین، او را «زینالعابدین ثانى» لقب داد. | |||
==موقعیت آمل در زمان سید== | |||
مردم این سرزمین در طول تاریخ، مدافع اهل بیت پیامبر(ص) و از شیعیان راستین بودهاند و هیچگاه تسلیم امویان و عبّاسیان نشدند. ساکنان آمل از دیرباز با شور و شوق خاصّى، علاقه خود را به امامان شیعه و فرزندان آنها نشان دادهاند. آنان در سال 250 با «حسن بن زید» بیعت نموده و به یارى او «دولت علوى» را در این شهر تأسیس کردند. | |||
در سدههاى بعد نیز حامى و دوستدار حکومتهاى شیعى چون زیدیان، آل بویه و مرعشیان بودند و همدوش دیلمیان برضدّ حکومتهاى ظالم به مبارزه پرداختند. | |||
آمل در زمان سید حیدر، به دست پادشاهان سلسله باوندیان اداره مىشد که عدهاى از این پادشاهان به دلیل عدالتگسترىاشان، مورد توجّه سید حیدر بودند و سید حیدر چند سالى نیز در دربار یکى از آنها بود و به ارشاد وى مىپرداخت. | |||
== | ==تحصیلات همراه با هجرت== | ||
عشق وصفناپذیر عارف وارسته سید حیدر آملى به دانش اجداد طاهرینش، او را بر آن داشت تا از کودکى در محضر پدر، به تحصیل علوم دینى مشغول شود. | |||
وى مدت بیست سال بدون وقفه با مسافرت به شهرهاى متعدّد ایران (استرآباد، خراسان و اصفهان) به فراگیرى علوم پرداخت، بهطورىکه خود در اینباره مىنویسد: | |||
«من از اوایل جوانى - بلکه از کودکى تا امروز که ایام کهولت را مىگذرانم - با توجه به عنایات الهى و توفیقات او، همواره در تحصیل عقاید اجداد طاهرین - که همان ائمه معصومین(ع) هستند - کوشا بودهام و به شناخت راه و روش آنها و عقاید و معارف آنها - چه بهحسب ظاهر که مخصوص شیعه امامیه است و چه بهحسب باطن که روش طایفه صوفیه است - پرداختهام و همواره در راه موافقت این دو روش و جمع و اتحاد آن کوشش داشتهام، تا به مقام استقامت رسیدهام؛ درحالىکه این قول اهل یقین بر زبانم جارى بوده است: | |||
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كنَّا لِنَهْتَدِي لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» (اعراف: 43)». | |||
وى بعد از گذشت اوّلین دوره مسافرتهاى علمى، به زادگاهش آمل برگشت و چند سالى در خدمت سلطان فخرالدوله، به راهنمایى و ارشاد او مشغول شد و نزد او به وزارت رسید. در این زمان گرچه سید از مواهب زندگى مادّى و معنوى برخوردار بود، امّا ازآنجاکه افرادى چون او با آن مناعت طبع و روح بلند، هیچگاه تن به تعلّقات پست دنیوى نمیدهند، خیلى زود به پوچى و فساد این موقعیت پى برد و این بار از سر آگاهى بیشتر و با تجارب گرانقدرتر، دنیا را ترک گفت و در سایه توجّهات الهى متوجّه شد که براى تکمیل دانش معنوىاش باید دل از وطن مألوف برکند و دست به هجرت الى اللّه بزند. او خود در مورد این دوران مىنویسد: | |||
«دیدم از حق و حقیقت منحرف شدهام، پس پنهانى با خداوند به مناجات پرداختم و رهایى از آن را خواستار شدم و میل و شوق به ترک دنیا و کنارهگیرى از آن، در درونم حاصل شد؛ فهمیدم رهایى از دنیا با همراهى و مصاحبت با پادشاهان و یاران و دوستان و ماندن در وطن مألوف میسّر نمىگردد». | |||
این تحوّل روحى سبب گردید تا مالومنال دنیا و زن و فرزند و اقوام را رها کند و به زیارت عتبات عالیات عراق و خانه خدا، بشتابد. در سر راه، از اصفهان - که در گذشته مدتى در آنجا اقامت داشته - مىگذرد، ولى این بار جز به دیدار عارفان کامل نمىرود و گویا آنچه را قبلا در این شهر و شهرهاى دیگر ایران فراگرفته، کنار مىگذارد و به عرفان روى مىآورد و در همه جا با اهل فتوّت پیمان مودّت مىبندد. در این زمان، در اصفهان شیفته عارف بزرگ شیخ نورالدین طهرانى اصفهانی مىگردد و به دست او خرقه مىپوشد و این عارف سوختهجان ذکر را به او تلقین مىکند. | |||
پس از یک ماه درنگ در نزد شیخ نورالدین و آموختن معارف زیادى در محضر وی، عطش او نسبت به استفاضه و توسّل و توجه به مشاهد شریفه ائمه معصوم(ع) شدّت و فزونى مىیابد؛ لذا به زیارت این قبور شریف مىشتابد و سپس حج انجام داده و به شوق دیدار مرقد شریف نبىّ اکرم(ص) و ائمه بقیع، راهى مدینه منوّره مىشود. | |||
گرچه قصد مجاورت داشته است، اما وضعیت مزاجى به او این اجازه را نمىدهد و دوباره به نجف اشرف برمىگردد و در آنجا رحل اقامت مىافکند، تا این بار همراه با امدادهاى اولیای الهى در محضر عالمان بزرگى چون فخرالمحقّقین (فرزند علّامه حلّى)، به خوشهچینى مشغول شود. | |||
سید حیدر آملى، نزد فخرالمحقّقین کتابهاى: «جوامع الجامع في تفسير القرآن»، تألیف شیخ طبرسى، «شرائع الإسلام» محقق حلی، «مناهج اليقين» علّامه حلّى، «تهذيب الأحكام» شیخ طوسى و «نهج البلاغه» و شرح آن از میثم بن على بحرانى را مىخواند؛ بهگونهاى که استادش در اجازهاى که براى او نوشته، گواهى مىدهد که: «این کتب را بهتمام و کامل و در اوج مرتبه تحقیق نزد من قرائت کرده است». | |||
همچنین در محضر عارف کامل عبدالرحمن بن احمد قدسى، به خواندن کتابهاى: «منازل السائرين» و «فصوص الحكم» و شروح آن مىپردازد. | |||
به این ترتیب، سید حیدر آملى، جامع علوم منقول و معقول مىگردد و در سایه توجهات و عنایات حق تعالى و آستانه مقدس ائمه معصوم(ع)، اکثر کتب عرفانى و رموز و اسرار آن برایش کشف شده و بر آنها شروح و حواشى مىنویسد. وى در این زمان، به نوشتن مهمترین آثارش، یعنى تفسیر «محيط الأعظم» و «نص النصوص» توفیق مىیابد. | |||
==اساتید== | |||
#پدر بزرگوارش؛ | |||
#شیخ نورالدین طهرانی، عارف نامی اصفهان؛ | |||
#فخرالمحقّقین حلی؛ | |||
#على بن محمّد بن على کاشانى، معروف به حلّى؛ | |||
#عبدالرحمن بن احمد قدسى؛ | |||
#صدرالدین ترکه اصفهانى؛ | |||
#حسن بن حمزه هاشمى. | |||
== | ==تألیفات:== | ||
آثار عمده او عبارت است از: | آثار عمده او عبارت است از: | ||
خط ۹۱: | خط ۱۱۸: | ||
# نص النّصوص (كتابى است مفصل در شرح فصوص الحكم [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]). | # نص النّصوص (كتابى است مفصل در شرح فصوص الحكم [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]). | ||
== | ==وفات== | ||
سید حیدر آملى بعد از سالها تلاش خستگىناپذیر، در حفظ و حراست از افکار و اندیشههاى اجداد طاهرینش و بعد از سالها سیر عاشقانه در کنار مرقد شریف علوى، سرانجام در سال 782، مرغ روحش به پرواز درآمد و به لقاى معبودش شتافت. | |||
==منبع:== | |||
ر.ک: منصوری لاریجانی، اسماعیل، مسافری غریب: شرح احوال و آثار علامه سید حیدر آملی و بررسی موضوع ولایت و آثارش، مؤسسه انتشارات امير کبير، شرکت چاپ و نشر بين الملل،چاپ اول، 1381. | |||
ویرایش