پرش به محتوا

شرح الإشارات و التنبيهات (للفخر الرازي): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'فارابى' به 'فارابى'
جز (جایگزینی متن - 'فارابى' به 'فارابى')
خط ۷۳: خط ۷۳:
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات  
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات  


نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات عرضه كرده است بيش از همه صبغه مشائى و ارسطوئى دارد و او بيش از ديگران در تبويب، تنظيم و تبيين و تكميل اين فلسفه سهم دارد، ولى در عين حال فقط يك فيلسوف شارح نبوده و پيروى او كوركورانه و تعجب آميز نيست. بلكه او در بعضى موارد و به ويژه در مباحث الهى كوشيده است در ساختار تفكر مشائى نوآورى كند وبه كمك آراء افلاطونى و به خصوص عناصر عرفانى و اشراقى فلسفه نوافلاطونى و از همه بالاتر به مدد جهان بينى اسلامى نظام فلسفى نوينى بنياد نهد كه نوآوريها و آميزه هاى غير ارسطويى در كتاب اشارات بهتر مشهود است براى نمونه در بخش الهيات مى گويد از آنجا كه موضوع فلسفه «موجود بما هر موجود» است هميشه مسأله هستى، در تفكر فلسفى از اهميت ويژه اى برخوردار بوده است ابن سينا هستى شناسى خود را از مفهوم وجود آغاز مى كند و جود و موجود از بديهى ترين مفاهيمى هستند كه درباره آنها هيچ توضيحى جز شرح الاسم نمى توان داد و مفهومى اعم از محسوس است و نه آن گونه كه بعضى از مردمان توهم كرده اند مساوى با آن در قسمت منطق بخش مقولات مى گويد مفهوم وجود با آنكه مشترك معنوى است و بر همه موجودات به يك معنى صدق مى كند اما در عين حال مفهومى مشكّك است كه صدق آن بر افرادش به كمى و زيادى و شدّت و ضعف است. اما مسئله مهمترى در نظام هستى شناسى فارابى و ابن سينا نقش محورى دارد مسأله تمايز ميان وجود و ماهيت است. از جمله دلايلى كه او بر تمايز وجود از ماهيت در ذهن مى آورد اين است كه گاهى هستى چيزى بر ما معلوم است اما نمى دانيم كه چيست به مثل آنكه در وجود حيات شك نداريم اما ماهيت وحقيقت آن بر ما مجهول است. و گاهى برعكس ماهيت چيزى بر ما معلوم است و مى دانيم كه چيست اما نمى دانيم كه آيا هست يا نه؟ مثل آنكه مى دانيم كه مثلث از خط و سطح است ومعناى آن را در مى يابيم اما نمى دانيم كه آيا در خارج وجود مستقل واقعى دارد يا نه؟ پس از آنجا كه معلوم غير از نامعلوم است آشكار مى گردد كه و جود غير از ماهيّت است. بوعلى به علاوه بر تمايز وجود از ماهيت بر مسئله عروض وجود بر ماهيّت در ذهن نيز توجه كرده و مى گويد: اما هستى ماهيت چيزى و جزئى از ماهيت چيزى نيست يعنى چيزهايى كه داراى، ماهيتند، هستى داخل در مفهوم آنها نيست بلكه عارض بر آنهاست اما درباره اين كه آيا در جهان خارج هم وجود عارض بر ماهيت است يا نه و اگر نه پس در خارج اصالت با وجود است يا ماهيت، بحث مستقلى تحت اين عناوين در آثار شيخ الرئيس ديده نمى شود عرفان و تصوف نيز همانطور كه گفته شد به جاى رياضى در«اشارات و تنبيهات» بوعلى جايگزين گرديده است نمط هشتم، نهم و دهم اختصاص به اين بحث دارد مخصوصاً نمط نهم كه به قول فخر رازى از عالى ترين و مهم ترين قسمتهاى كتاب اشارات است.
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات عرضه كرده است بيش از همه صبغه مشائى و ارسطوئى دارد و او بيش از ديگران در تبويب، تنظيم و تبيين و تكميل اين فلسفه سهم دارد، ولى در عين حال فقط يك فيلسوف شارح نبوده و پيروى او كوركورانه و تعجب آميز نيست. بلكه او در بعضى موارد و به ويژه در مباحث الهى كوشيده است در ساختار تفكر مشائى نوآورى كند وبه كمك آراء افلاطونى و به خصوص عناصر عرفانى و اشراقى فلسفه نوافلاطونى و از همه بالاتر به مدد جهان بينى اسلامى نظام فلسفى نوينى بنياد نهد كه نوآوريها و آميزه هاى غير ارسطويى در كتاب اشارات بهتر مشهود است براى نمونه در بخش الهيات مى گويد از آنجا كه موضوع فلسفه «موجود بما هر موجود» است هميشه مسأله هستى، در تفكر فلسفى از اهميت ويژه اى برخوردار بوده است ابن سينا هستى شناسى خود را از مفهوم وجود آغاز مى كند و جود و موجود از بديهى ترين مفاهيمى هستند كه درباره آنها هيچ توضيحى جز شرح الاسم نمى توان داد و مفهومى اعم از محسوس است و نه آن گونه كه بعضى از مردمان توهم كرده اند مساوى با آن در قسمت منطق بخش مقولات مى گويد مفهوم وجود با آنكه مشترك معنوى است و بر همه موجودات به يك معنى صدق مى كند اما در عين حال مفهومى مشكّك است كه صدق آن بر افرادش به كمى و زيادى و شدّت و ضعف است. اما مسئله مهمترى در نظام هستى شناسى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و ابن سينا نقش محورى دارد مسأله تمايز ميان وجود و ماهيت است. از جمله دلايلى كه او بر تمايز وجود از ماهيت در ذهن مى آورد اين است كه گاهى هستى چيزى بر ما معلوم است اما نمى دانيم كه چيست به مثل آنكه در وجود حيات شك نداريم اما ماهيت وحقيقت آن بر ما مجهول است. و گاهى برعكس ماهيت چيزى بر ما معلوم است و مى دانيم كه چيست اما نمى دانيم كه آيا هست يا نه؟ مثل آنكه مى دانيم كه مثلث از خط و سطح است ومعناى آن را در مى يابيم اما نمى دانيم كه آيا در خارج وجود مستقل واقعى دارد يا نه؟ پس از آنجا كه معلوم غير از نامعلوم است آشكار مى گردد كه و جود غير از ماهيّت است. بوعلى به علاوه بر تمايز وجود از ماهيت بر مسئله عروض وجود بر ماهيّت در ذهن نيز توجه كرده و مى گويد: اما هستى ماهيت چيزى و جزئى از ماهيت چيزى نيست يعنى چيزهايى كه داراى، ماهيتند، هستى داخل در مفهوم آنها نيست بلكه عارض بر آنهاست اما درباره اين كه آيا در جهان خارج هم وجود عارض بر ماهيت است يا نه و اگر نه پس در خارج اصالت با وجود است يا ماهيت، بحث مستقلى تحت اين عناوين در آثار شيخ الرئيس ديده نمى شود عرفان و تصوف نيز همانطور كه گفته شد به جاى رياضى در«اشارات و تنبيهات» بوعلى جايگزين گرديده است نمط هشتم، نهم و دهم اختصاص به اين بحث دارد مخصوصاً نمط نهم كه به قول فخر رازى از عالى ترين و مهم ترين قسمتهاى كتاب اشارات است.


سريان عشق در همه اشياء
سريان عشق در همه اشياء
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش