۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
شارح به شیوه مرسوم پس از «قوله» بخشی از عبارات منهاج را ذکر و سپس شرح کرده است. | شارح به شیوه مرسوم پس از «قوله» بخشی از عبارات منهاج را ذکر و سپس شرح کرده است. | ||
در اوایل حکومت عباسیان تصانیف گوناگونی پیرامون علم اصول و مباحث اجتهادی به رشته تحریر درآمد که این بحثها را از نظر کمی و کیفی گسترش بخشید و سبب شد که علم اصول و مباحث اجتهادی در جامعه اهل سنت متداول و معمول گردد. به عقیده برخی از اندیشمندان چون: [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] و [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|صاحب كشف الظنون]]، نخستین کسی که اصول فقه را به شیوه فنی و علمی نوشت محمد بن ادریس شافعی پیشوای مذهب شافعی بود و کتاب او به نام «رساله امام شافعی» معروف گردید. سبکی نیز شافعی را اولین مصنف در اصول فقه میداند و شککننده در این موضوع را «معاند» میخواند | در اوایل حکومت عباسیان تصانیف گوناگونی پیرامون علم اصول و مباحث اجتهادی به رشته تحریر درآمد که این بحثها را از نظر کمی و کیفی گسترش بخشید و سبب شد که علم اصول و مباحث اجتهادی در جامعه اهل سنت متداول و معمول گردد. به عقیده برخی از اندیشمندان چون: [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] و [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|صاحب كشف الظنون]]، نخستین کسی که اصول فقه را به شیوه فنی و علمی نوشت محمد بن ادریس شافعی پیشوای مذهب شافعی بود و کتاب او به نام «رساله امام شافعی» معروف گردید. سبکی نیز شافعی را اولین مصنف در اصول فقه میداند و شککننده در این موضوع را «معاند» میخواند. | ||
کتاب «منهاج الوصول إلی علم الأصول»، دو شرح معروف دارد: یکی | البته برخی احتمالات دیگری را مطرح کردهاند و با این حساب نمیتوان مدعی شد که در جامعه اهل سنت شافعی نخستین مؤلف کتاب اصولی است، ولی باید یادآور شد که در میان شافعیان عالمانی حضور دارند که در علم اصول شهرت یافته و بدان تکامل و گسترش بخشیدهاند و در موضوع اصول، کتبی را تدوین کردهاند؛ از آن جملهاند: [[بیضاوی، عبدالله بن عمر|قاضی عبدالله عمر بیضاوی]] (متوفی 685ق) نویسنده کتاب «[[منهاج الوصول إلی علم الأصول]]» که خلاصهای است از کتاب [[الحاصل من المحصول|الحاصل]] استاد [[محمد بن حسین بن عبدالله ارموی|ارموی]] و کتاب [[الحاصل من المحصول|الحاصل]] نیز خلاصهای است از کتاب [[المحصول في علم أصول الفقه|المحصول]] اثر [[فخر رازی، محمد بن عمر|علامه فخرالدین رازی]] (متوفی 606ق)<ref>ر.ک: جناتی، محمدابراهیم، ص4</ref>؛ لذا [[سبکی، علی بن عبدالکافی|سبکی]] در «الإبهاج» در تعریف اصول فقه که [[بیضاوی، عبدالله بن عمر|قاضی بیضاوی]] در «المنهاج» آورده مینویسد: «این عبارت دقیقاً عبارت تاجالدین ارموی در الحاصل است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19</ref>. | ||
کتاب «منهاج الوصول إلی علم الأصول»، دو شرح معروف دارد: یکی «[[نهاية السؤول شرح منهاج الوصول]]» تألیف [[اسنوی، عبدالرحیم|جمالالدین اسنوی]] (متوفی 772ق) و دیگری «الإبهاج» تألیف [[سبکی، علی بن عبدالکافی|علی بن عبدالکافی سبکی]] (متوفی 756ق) و فرزندش [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|عبدالوهاب بن علی سبکی]] (متوفی 771ق) <ref>ر.ک: ربانی بیرجندی، محمدحسن، ص59</ref>. | |||
[[سبکی، عبدالوهاب بن علی|تاجالدین عبدالوهاب]] معروف به سبکی (متوفی 771ق)، مؤلف کتاب جمع الجوامع و متمم کتاب «الإبهاج في شرح المنهاج» است که پدرش [[سبکی، علی بن عبدالکافی|تقیالدین علی سبکی]] به نوشتن آن پرداخته بود<ref>ر.ک: جناتی، محمدابراهیم، ص4</ref>. | [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|تاجالدین عبدالوهاب]] معروف به سبکی (متوفی 771ق)، مؤلف کتاب جمع الجوامع و متمم کتاب «الإبهاج في شرح المنهاج» است که پدرش [[سبکی، علی بن عبدالکافی|تقیالدین علی سبکی]] به نوشتن آن پرداخته بود<ref>ر.ک: جناتی، محمدابراهیم، ص4</ref>. | ||
یکی از ابزارهای زبانی که به هنگام شک در اراده جدی متکلم از استعمال یک لفظ بهکار میآید، اصالت حقیقت (أصالة الحقيقة) است. در کتابهای اصولی عامه از این اصل بیشتر بهصورت «الأصل [هو] الحقيقة» یاد میکنند و عبارت «أصالة الحقيقة» بسیار اندک استفاده میشود. اصل در اصطلاح اصولیان عامه در معانی مختلفی چون دلیل، قاعده کلی، مقیسعلیه، کثیر، غالب و راجح بهکار میرود. با جستجو در کتابهای اصولی ایشان، میتوان سه معنی را از معانی یادشده برای اصل حقیقت در نظر گرفت: راجح، غالب و دلیل. این دو معنی آخر را تقیالدین سبکی (متوفی 756ق) در کتاب الإبهاج برای کلمه «اصل» برشمرده است<ref>ر.ک: معصومی، امیرصالح؛ خاقانی، محمد؛ ابنالرسول، محمدرضا، ص128</ref>. | یکی از ابزارهای زبانی که به هنگام شک در اراده جدی متکلم از استعمال یک لفظ بهکار میآید، اصالت حقیقت (أصالة الحقيقة) است. در کتابهای اصولی عامه از این اصل بیشتر بهصورت «الأصل [هو] الحقيقة» یاد میکنند و عبارت «أصالة الحقيقة» بسیار اندک استفاده میشود. اصل در اصطلاح اصولیان عامه در معانی مختلفی چون دلیل، قاعده کلی، مقیسعلیه، کثیر، غالب و راجح بهکار میرود. با جستجو در کتابهای اصولی ایشان، میتوان سه معنی را از معانی یادشده برای اصل حقیقت در نظر گرفت: راجح، غالب و دلیل. این دو معنی آخر را [[سبکی، علی بن عبدالکافی|تقیالدین سبکی]] (متوفی 756ق) در کتاب الإبهاج برای کلمه «اصل» برشمرده است<ref>ر.ک: معصومی، امیرصالح؛ خاقانی، محمد؛ ابنالرسول، محمدرضا، ص128</ref>. | ||
تحقیقات و پاورقیهای کتاب به قلم گروهی از علمای اهل سنت است که به نام آنها اشاره نشده است. معرفی اعلام، توضیح برخی عبارات و ارجاع به منابع در این پاورقیها ذکر شده است. | تحقیقات و پاورقیهای کتاب به قلم گروهی از علمای اهل سنت است که به نام آنها اشاره نشده است. معرفی اعلام، توضیح برخی عبارات و ارجاع به منابع در این پاورقیها ذکر شده است. | ||
ویرایش