۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
'''تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم في تأويل كتاب الله العزيز المحكم'''تفسير بزرگی است که با نامهاى گوناگونى در آثار [[آملی، حیدر بن علی|سيد حيدر آملى]] آمده است كه در مجموع چهار نام است: | |||
#«المحيط الأعظم و البحر الخضم في تأويل كتاب الله العزيز المحكم»: اين نام را مؤلف پس از پايان مقدمات هفتگانه و شروع به تفسير فاتحه آورده است و ظاهرا نام كامل و اسم با مسماى اين تفسير همين نام است و به همين خاطر محقق فرزانه سيد محسن موسوى تبريزى همين عنوان را براى اين تفسير انتخاب نموده است. | |||
#«المحيط الأعظم في البحر الخضم»: اين نام در صفحه اول نسخه تفسير بعد از كلمه و سمّيته آمده است، ولكن از آنجا كه اين جمله بهطور خاص به خط مؤلف نيست، نمىتواند مورد اعتماد باشد. | |||
#«المحيط الأعظم في تفسير القرآن الكريم»: اين نام را بيشتر ديگران و بهصورت عمومى بر اين تفسير نهادهاند. | |||
#«المحيط الأعظم و الطور الأتمّ في تأويل كتاب الله العزيز المحكم: اين عنوان را مؤلف در مقدمات كتاب نص النصوص، ص12 آورده است. | |||
منابع متعددى از اين تفسير ياد نموده و آن را به سيد حيدر آملى نسبت دادهاند و از همه مهمتر خود مؤلف است كه در آثار گوناگونش كه بعد از تفسير تأليف نموده، از اين اثر نام برده و بدان ارجاع داده است. | منابع متعددى از اين تفسير ياد نموده و آن را به سيد حيدر آملى نسبت دادهاند و از همه مهمتر خود مؤلف است كه در آثار گوناگونش كه بعد از تفسير تأليف نموده، از اين اثر نام برده و بدان ارجاع داده است. | ||
| خط ۸۲: | خط ۷۹: | ||
مفسر در تفسير از منابع متعددى كه مورد اعتماد بوده استفاده نموده است كه عبارتند از: | مفسر در تفسير از منابع متعددى كه مورد اعتماد بوده استفاده نموده است كه عبارتند از: | ||
#تفسير مجمع البيان طبرسى: وى در اين باره گويد: انگيزه من از نقل مطالب تفسير مجمع البيان بدان خاطر است كه آن تفسير معتبرى است كه تمام علماى اماميه بر آن اعتماد دارند و آن بر شيوه روايات اهلبيت(ع) مىباشد. | |||
#تفسير كشاف زمخشرى: وى آن را نيز تفسيرى معتبر و مورد اعتماد محققان معتزلى مىداند كه به روش اهل سنت نگاشته شده است. | |||
#تأويلات شيخ نجمالدين رازى: وى مىگويد از اين كتاب نقل قول مجرد مانند دو تفسير گذشته نكردم، بلكه منظورم از نقل قول از آن براى نشان دادن تفاوت كلام خود با كلام او و اختلاف كشف من با كشف او بود، وگرنه بحمدالله از اين كتاب بىنياز هستم. | |||
#تأويلات ملا عبدالرزاق كاشانى: وى انگيزهاش از نقل اين منبع، تبيين دو طريق توحيدى است؛ زيرا كاشانى در تأويلات از توحيد اجمالى سخن رانده، ولى نويسنده در تفسير از توحيد تفصيلى دفاع كرده كه شيوه اهل الله و ارباب تحقيق است. | |||
آيتالله حسنزاده آملى، مبانى تفسيرى سيد حيدر آملى را با سه عنوان ولايت تفسير انفسى و علم حروف چنين تبيين مىنمايد: | آيتالله حسنزاده آملى، مبانى تفسيرى سيد حيدر آملى را با سه عنوان ولايت تفسير انفسى و علم حروف چنين تبيين مىنمايد: | ||
#ولايت: آثار ايشان همه شاهدند كه آن بزرگوار، با ولايت عجين بوده است. وى مىفرمايد: «آنچه من دارم از ولايت دارم». آرى ولايت، باب رحمت خداوند است. ما هم هرچه داريم از ولايت داريم. اين حرف از روى تعصب مذهبى نيست. بنده دينم را به تقليد از آبا و اجداد و محيط و قبيلهام نگرفتهام. الحمد لله ربّ العالمين با بصيرت دين را پذيرفتم. | |||
#تفسير انفسى: در كتب عرفان نظرى و عملى كه سلسله عرفا درباره آيات قرآنى، تفاسير و بياناتى دارند، در ارتباط با آن تفاسير، اصطلاحى دارند عظيم و پرمعنى كه مىفرمايند: اين بيانات تفسير انفسى قرآن كريم است. اينان تفاسيرى كه نوشتند تفاسير انفسى است. فقيه، آيات مربوط به فقه را از قرآن جدا و بحث مىكند [اين را] آيات الأحكام [يا فقه القرآن گويند] اين خوب است. اديب با توجه به مسائل ادبى از قرآن شواهدى ذكر مىكند؛ ليكن قرآن، الفاظ ادبى و آيات الأحكام تنها نيست. اصول دين و حقايق مبدأ و معاد هم دارد. | |||
#:مقامات انسان و مدارج و معارج آنها را بيان كرده است. اهل عرفان، آن آيات را بهعنوان تفسير انفسى قرآن كريم، بيان كردند. | |||
#:مثلا آنان اگر موسى را به عقل و فرعون را به نفس تعبير كردند، معنايش اين نيست كه انحصارا قرآن اين معنى را مىفرمايد، بلكه مقصود اين است كه اين هم يك بعد و يك معنى و باطنى از قرآن است. در حقيقت، اين بيانات اهل عرفان، بيان بطنى از بطون قرآن كريم است؛ يعنى انطباق دادن آنچه را كه در جهان بيرون است، بر جهان درونى انسان، به حكم مطلب مسلّم انطباق جهان و انسان. | |||
مقامات انسان و مدارج و معارج آنها را بيان كرده است. اهل عرفان، آن آيات را بهعنوان تفسير انفسى قرآن كريم، بيان كردند. | #:نمونههاى روايى در اين باب فراوان است؛ از آن جمله: در تفسير مجمع البيان ذيل آيه{{متن قرآن|وسقاهم ربّهم شرابا طهورا|سوره=انسان|آیه=۲۲}} | ||
#:از امام صادق(ع) روايت مىكند: ''' «يطهّرهم عن كل شيء سوى اللّه إذ لا طاهر من تدنّس بشيء من الأكوان إلا الله» ''' <ref>مجمع، ج411/5، ذيل آيه 22 سوره انسان</ref>. | |||
مثلا آنان اگر موسى را به عقل و فرعون را به نفس تعبير كردند، معنايش اين نيست كه انحصارا قرآن اين معنى را مىفرمايد، بلكه مقصود اين است كه اين هم يك بعد و يك معنى و باطنى از قرآن است. در حقيقت، اين بيانات اهل عرفان، بيان بطنى از بطون قرآن كريم است؛ يعنى انطباق دادن آنچه را كه در جهان بيرون است، بر جهان درونى انسان، به حكم مطلب مسلّم انطباق جهان و انسان. | #:در اين آيه شريفه «سقى» به خداوند نسبت داده شده؛ چه عيبى دارد اگر كسى در مقام جزع، ناله، گريه و زارى خدا را ساقى بنامد و بگويد قطرهاى از محبت خودت را به ما بچشان. | ||
#:انسان مىبايست زبان هر كسى را مطابق اصطلاحشان بفهمد و نمىتواند از طريق معجمهاى لغوى و قواميس آن اصطلاحات را بيان كند؛ مثلا معنعن كه در اصطلاح علم حديث به كار مىرود نمىتوان با مراجعه به كتابهاى لغت آن را تبيين كرده و نمىتوان با محدث جنگيد كه شما لفظ معنعن را از كجا آوردهايد؟ اين اصطلاح است. بايد معناى اصطلاح را از اهل آن شنيد و فهميد.{{شعر}} | |||
نمونههاى روايى در اين باب فراوان است؛ از آن جمله: در تفسير مجمع البيان ذيل آيه | {{ب|''هر كسى را اصطلاحى دادهايم''|2=''هر كسى را سيرتى بنهادهايم ''}} | ||
{{ب|''هنديان را اصطلاح هند مدح''|2=''سنديان را اصطلاح سند مدح ''}}{{پایان شعر}} | |||
در اين آيه شريفه «سقى» به خداوند نسبت داده شده؛ چه عيبى دارد اگر كسى در مقام جزع، ناله، گريه و زارى خدا را ساقى بنامد و بگويد قطرهاى از محبت خودت را به ما بچشان. | #:در آيه شريفه، «طهور» بر وزن «فعول»، صيغه مبالغه است؛ يعنى پاك است و پاككننده. چه جور پاك كننده است؟ در آن حديث عرشى شريف امام صادق(ع) بيان شده: «أي يطهّرهم عن كل شيء سوى اللّه». سبحان الله! چه بيان آسمانى و بلندى. بنده در نوشتههايم ادعا كردم و گفتهام در بيان غايت قصواى طهارت انسانى حرفى بدين پايه... از هيچ عارفى، نه ديدهام، نه شنيدهام و نه خواندهام. اين كتاب فتوحات، مصباح، فصوص و شروح آن و كلمات قصار و اشعار عرفا همه در دسترس ماست، در هيچيك چنين مطلب لطيف و بلندى بيان نشده است... | ||
#علم حروف: اين آقايان كه تفسير انفسى بر قرآن نوشتند، بايد دانست كه آنان به علم حروف عجيب عنايت دارند. علم حروف، خود عالمى است كه اصلا حروف را فرمودند: امم. اين سلسله بسيارى از رمز و رازهاى قرآن را بر اساس اين دانش شريف بيان مىكنند. | |||
انسان مىبايست زبان هر كسى را مطابق اصطلاحشان بفهمد و نمىتواند از طريق معجمهاى لغوى و قواميس آن اصطلاحات را بيان كند؛ مثلا معنعن كه در اصطلاح علم حديث به كار مىرود نمىتوان با مراجعه به كتابهاى لغت آن را تبيين كرده و نمىتوان با محدث جنگيد كه شما لفظ معنعن را از كجا آوردهايد؟ اين اصطلاح است. بايد معناى اصطلاح را از اهل آن شنيد و فهميد. | #:كسى كه علم حروف را نخوانده، نمىتواند با آنان دربيفتد. خداى رحمت كند استاد مرحوم شعرانى را كه مىفرمود: آقا اينها ديوانه كه نبودند. شيخ بهايى، ميرداماد، دهدار و بسيارى ديگر از دانشمندان را بنگريد كه در آثار خود چقدر در ارتباط با علم حروف بحث و گفتار دارند و جناب سيد حيدر آملى، در تفسير خود كه تفسير انفسى است، بسيار به علم حروف عنايت دارد... | ||
#:جناب سيد حيدر آملى را ملاحظه كنيد در كتاب «نص النصوص» در ارتباط با عدد نوزده چه مىنويسد: قاعده ششم در تطبيق عالم ظاهرى و باطنى و انحصار آن دو در نوزده به حكم سخن خدا كه نوزده حرف است. | |||
{| | #:ايشان بيانى دارد بسيار مفصل و طولانى در ارتباط با عدد نوزده و استفادههاى معرفتى از آن. | ||
#:... هر علمى داراى اصطلاح مربوط به خود است. بسيار مهم است كه انسان با آن اصطلاحات آشنا باشد و بدون توجه به آن قضاوت نكند. | |||
{| | |||
در آيه شريفه، «طهور» بر وزن «فعول»، صيغه مبالغه است؛ يعنى پاك است و پاككننده. چه جور پاك كننده است؟ در آن حديث عرشى شريف امام صادق(ع) بيان شده: «أي يطهّرهم عن كل شيء سوى اللّه». سبحان الله! چه بيان آسمانى و بلندى. بنده در نوشتههايم ادعا كردم و گفتهام در بيان غايت قصواى طهارت انسانى حرفى بدين پايه... از هيچ عارفى، نه ديدهام، نه شنيدهام و نه خواندهام. اين كتاب فتوحات، مصباح، فصوص و شروح آن و كلمات قصار و اشعار عرفا همه در دسترس ماست، در هيچيك چنين مطلب لطيف و بلندى بيان نشده است... | |||
كسى كه علم حروف را نخوانده، نمىتواند با آنان دربيفتد. خداى رحمت كند استاد مرحوم شعرانى را كه مىفرمود: آقا اينها ديوانه كه نبودند. شيخ بهايى، ميرداماد، دهدار و بسيارى ديگر از دانشمندان را بنگريد كه در آثار خود چقدر در ارتباط با علم حروف بحث و گفتار دارند و جناب سيد حيدر آملى، در تفسير خود كه تفسير انفسى است، بسيار به علم حروف عنايت دارد... | |||
جناب سيد حيدر آملى را ملاحظه كنيد در كتاب «نص النصوص» در ارتباط با عدد نوزده چه مىنويسد: قاعده ششم در تطبيق عالم ظاهرى و باطنى و انحصار آن دو در نوزده به حكم سخن خدا كه نوزده حرف است. | |||
ايشان بيانى دارد بسيار مفصل و طولانى در ارتباط با عدد نوزده و استفادههاى معرفتى از آن. | |||
... هر علمى داراى اصطلاح مربوط به خود است. بسيار مهم است كه انسان با آن اصطلاحات آشنا باشد و بدون توجه به آن قضاوت | |||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
ویرایش