۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
قبل از کتاب صنعت پنهان دو کتاب وجود دارد که به این مقوله پرداخته است، یکی از [[لارس اسوندسن]] با نام [[فلسفه ی ملال|فلسفهی ملال]] و یکی هم از [[لشک کولاکوفسکی]] با نام [[درسهایی کوچک در باب مقولاتی بزرگ]]. امّا عنوان دوّم مستقیماً به ملال نپرداخته بلکه تنها در یکی از مقالات خود به اختصار به ملال اشاره ای داشته است. نویسندهی کتاب صنعت پنهان در نقد این هر دو فیلسوف متذکّر شده که [[مولانا]] هشت قرن قبل از این دو به این مقوله اهتمام کرده و تمام جوانب ملال را که این دو و یا دیگران به آن اشاره کرده اند پرداخته و چیزی از معنا را در آن رابطه فروگذار نکرده است. و صنعت پنهان شرح آن دانستگی و آگاهی است که قدمتی هشتصدساله دارد با بینشی قوی تر و عالی تر. | قبل از کتاب صنعت پنهان دو کتاب وجود دارد که به این مقوله پرداخته است، یکی از [[لارس اسوندسن]] با نام [[فلسفه ی ملال|فلسفهی ملال]] و یکی هم از [[لشک کولاکوفسکی]] با نام [[درسهایی کوچک در باب مقولاتی بزرگ]]. امّا عنوان دوّم مستقیماً به ملال نپرداخته بلکه تنها در یکی از مقالات خود به اختصار به ملال اشاره ای داشته است. نویسندهی کتاب صنعت پنهان در نقد این هر دو فیلسوف متذکّر شده که [[مولانا]] هشت قرن قبل از این دو به این مقوله اهتمام کرده و تمام جوانب ملال را که این دو و یا دیگران به آن اشاره کرده اند پرداخته و چیزی از معنا را در آن رابطه فروگذار نکرده است. و صنعت پنهان شرح آن دانستگی و آگاهی است که قدمتی هشتصدساله دارد با بینشی قوی تر و عالی تر. | ||
گفتنی است که صنعت پنهان نیز نامی است که مؤلّف مستقیماً از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] و خاصه از یکی از غزلیات دیوان کبیر گرفته است. و آن بیت چنین است: «پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست / آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست» <ref>دیوان کبیر، غزل 441</ref>. غیر از مولانا نیز بسیاری از بزرگان عرفان و ادب از ملالت و ملولی سخن گفته اند ولی قهراً هیچکدام به مانند مولانا به طور عمیق و گسترده سخن نگفته است. | گفتنی است که صنعت پنهان نیز نامی است که مؤلّف مستقیماً از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] و خاصه از یکی از غزلیات دیوان کبیر گرفته است. و آن بیت چنین است: «پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست / آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست» <ref>دیوان کبیر، غزل 441</ref>. غیر از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] نیز بسیاری از بزرگان عرفان و ادب از ملالت و ملولی سخن گفته اند ولی قهراً هیچکدام به مانند مولانا به طور عمیق و گسترده سخن نگفته است. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
کتاب صنعت پنهان اثری یک جلدی و به زبان فارسی است، در نوشتار این نویسنده، به ویژه در این کتاب چیزی از مغلق نویسی و ابهام زایی نمیبینیم و نگارشی ساده و روان را در کار تإلیف کرده است. صنعت پنهان غیر از مقدّمه دارای هفت فصل است که عبارتند از: ملال چیست؟ در جستجوی انسان، مولانا و ملال، اسباب ملال، انواع ملال، انسان ملول، و چارهی ملال. از این بین دو فصل چهارم و هفتم دارای چندین زیر مجموعه است که یکی اسباب ملال را بر میشمارد و یکی راهکارهای رفع و نجات از ملال را نشانه میرود. | کتاب صنعت پنهان اثری یک جلدی و به زبان فارسی است، در نوشتار این نویسنده، به ویژه در این کتاب چیزی از مغلق نویسی و ابهام زایی نمیبینیم و نگارشی ساده و روان را در کار تإلیف کرده است. صنعت پنهان غیر از مقدّمه دارای هفت فصل است که عبارتند از: ملال چیست؟ در جستجوی انسان، مولانا و ملال، اسباب ملال، انواع ملال، انسان ملول، و چارهی ملال. از این بین دو فصل چهارم و هفتم دارای چندین زیر مجموعه است که یکی اسباب ملال را بر میشمارد و یکی راهکارهای رفع و نجات از ملال را نشانه میرود. | ||
مقدّمهی کتاب غزلی از مولانا را که شهرتی به سزا دارد عیناً به عنوان مبنای بحث درج کرده که کسانی چون [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] هم بر آن وزن و ردیف ـ آرزوست ـ غزل سروده است برخی دیگر هم به تأسّی از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] با همان ردیف و قافیه شعر گفته اند. آن غزل مشهور با مطلع: «بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست» تا انتها روایت شده است. | مقدّمهی کتاب غزلی از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را که شهرتی به سزا دارد عیناً به عنوان مبنای بحث درج کرده که کسانی چون [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] هم بر آن وزن و ردیف ـ آرزوست ـ غزل سروده است برخی دیگر هم به تأسّی از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] با همان ردیف و قافیه شعر گفته اند. آن غزل مشهور با مطلع: «بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست» تا انتها روایت شده است. | ||
از فصول کتاب چنین فهمیده میشود که کاری کاملاً تخصّصی بر روی ملال صورت گرفته است. زیرا ملال را از تمام زوایا مورد بحث قرار داده و به شرح و تفسیر پرداخته است. ملال را به عنوان یک عارضهی انسانی و صرفاً انسانی مطرح کرده که روح و روان فرد را و احیاناً جامعه را به ویرانی سوق میدهد. لذا با تعریف چگونگی آن در صدد پیدا کردن راهی برای برون رفت از آن بیماری روحی را میجوید. ضمن اینکه استادانه همچون یک روانکاو به اسباب آن پرداخته و علل آن را معلوم کرده است با تعیین انواع و اقسام ملال راههای درمان آن را هم بیان میکند. در عین حال به نقد دو فیلسوف ملال نویس نیز اهتما میکند و ایشان را از این که خود را بانی بحث ملال به شمار آورند آگاه میکند که سده ها پیش از ایشان بزرگان ایرانی به این مقوله با تمامی زوایای ممکن آن را بحث کرده و طبیبانه به مداوای این درد روحی و اجتماعی مبادرت ورزیده اند. | از فصول کتاب چنین فهمیده میشود که کاری کاملاً تخصّصی بر روی ملال صورت گرفته است. زیرا ملال را از تمام زوایا مورد بحث قرار داده و به شرح و تفسیر پرداخته است. ملال را به عنوان یک عارضهی انسانی و صرفاً انسانی مطرح کرده که روح و روان فرد را و احیاناً جامعه را به ویرانی سوق میدهد. لذا با تعریف چگونگی آن در صدد پیدا کردن راهی برای برون رفت از آن بیماری روحی را میجوید. ضمن اینکه استادانه همچون یک روانکاو به اسباب آن پرداخته و علل آن را معلوم کرده است با تعیین انواع و اقسام ملال راههای درمان آن را هم بیان میکند. در عین حال به نقد دو فیلسوف ملال نویس نیز اهتما میکند و ایشان را از این که خود را بانی بحث ملال به شمار آورند آگاه میکند که سده ها پیش از ایشان بزرگان ایرانی به این مقوله با تمامی زوایای ممکن آن را بحث کرده و طبیبانه به مداوای این درد روحی و اجتماعی مبادرت ورزیده اند. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
چنانکه اشاره شد در این اثر ملال و فلسفهی آن را مورد بررسی قرار میدهد و کم و کیف موقعیّت آن را میکاود و راه خلاصی و برون شو از آن را هم پیشنهاد میدهد. و در واقع باید گفت در زبان فارسی این کتاب نخستین کتاب محسوب میشود که مستقلاً در این رابطه نوشته شده است و پیش از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کسی در این موضوع به استقلال و مبسوط چیزی منتشر نکرده است. گر چه نامرده در بکر نویسی یدی طولا دارد و چندین اثر مهم را برای نخستین بار وارد مجموعهی آثار مکتوب کرده است. نویسنده کتاب به عنوان کسی که به مولوی شناسی شهرتی تام دارد این اثر را در مجموعهی مثنوی پژوهی و مولوی شناسی به انتشار رسانده است که در این مجموعه حاصل کار نویسنده به بیش از 20 جلد میرسد با موضوعات متنوّع و کاملاً علمی. | چنانکه اشاره شد در این اثر ملال و فلسفهی آن را مورد بررسی قرار میدهد و کم و کیف موقعیّت آن را میکاود و راه خلاصی و برون شو از آن را هم پیشنهاد میدهد. و در واقع باید گفت در زبان فارسی این کتاب نخستین کتاب محسوب میشود که مستقلاً در این رابطه نوشته شده است و پیش از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کسی در این موضوع به استقلال و مبسوط چیزی منتشر نکرده است. گر چه نامرده در بکر نویسی یدی طولا دارد و چندین اثر مهم را برای نخستین بار وارد مجموعهی آثار مکتوب کرده است. نویسنده کتاب به عنوان کسی که به مولوی شناسی شهرتی تام دارد این اثر را در مجموعهی مثنوی پژوهی و مولوی شناسی به انتشار رسانده است که در این مجموعه حاصل کار نویسنده به بیش از 20 جلد میرسد با موضوعات متنوّع و کاملاً علمی. | ||
در مقدّمه غزل 441 دیوان کبیر عیناً روایت میشود و دلیل این روایت هم محتوای غزل است که نویسنده بر مبنای آن به تحلیل مسئلهی ملال میپردازد، چنان که نام کتاب را هم از همین غزل گرفته است. نویسنده انگشت روی یکی از مهمترین و پرشورترین غزلیات [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] گذاشته که تا کنون شرحی و تفسیر مبسوط و چشمگیر از آن دیده نشده است، خاصّه در اینجا خود مبنای بحثی فلسفی و روانکاوی قرار میگیرد که تبدیل به هم تفسیر غزل و هم فلسفهی ملال میشود. در همین مقدّمه نوعی مشابه پنداری در آلام سلوکی بین مؤلّف و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولان]]<nowiki/>ا وجود دارد که به راستی غمگنانه است. نویسنده در این غزل به سه ملالت مولانا اشارت میدهد که همین سه آغازی برای بحث بی پایان ملال است: | در مقدّمه غزل 441 دیوان کبیر عیناً روایت میشود و دلیل این روایت هم محتوای غزل است که نویسنده بر مبنای آن به تحلیل مسئلهی ملال میپردازد، چنان که نام کتاب را هم از همین غزل گرفته است. نویسنده انگشت روی یکی از مهمترین و پرشورترین غزلیات [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] گذاشته که تا کنون شرحی و تفسیر مبسوط و چشمگیر از آن دیده نشده است، خاصّه در اینجا خود مبنای بحثی فلسفی و روانکاوی قرار میگیرد که تبدیل به هم تفسیر غزل و هم فلسفهی ملال میشود. در همین مقدّمه نوعی مشابه پنداری در آلام سلوکی بین مؤلّف و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولان]]<nowiki/>ا وجود دارد که به راستی غمگنانه است. نویسنده در این غزل به سه ملالت [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] اشارت میدهد که همین سه آغازی برای بحث بی پایان ملال است: | ||
# جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او | # جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او | ||
# زین خلق پر شکایتِ گریان شدم ملول | # زین خلق پر شکایتِ گریان شدم ملول | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
نویسنده در بخش ملال چیست؟ بیان میکند که ملال گاهی از داشته ها و گاه از ناداشته ها میخیزد و در عبارتی دیگر میگوید: وقتی که زندگی از معنای واقعی تهی باشد، وقتی که داشته ها کاملاً یکنواخت و تکراری و بدون هیچگونه تغییری خوشایند باشد ملال رخ میدهد. ملال با تکرارهای بی معنا و خالی از محتوا پدیدار میشود <ref>متن، ص 24</ref>. نویسنده در بخشی از همین فصل مینویسد: در خصوص چیستیِ ملال حرف زیادی وجود ندارد، زیرا چیستیِ آن به خوبی معلوم و مفهوم نیست بر این اساس تعریفی خاص و واحد هم نمیتوان برای آن آورد. شاید هرکسی از آن چیزی خاص بفهمد که چندان با فهم دیگری در این باره یکسان و یکدست و حتّی موافق نباشد. در آثار حکمی و فلسفی نیز تعریفی ثابت و محکم از این واژه وجود ندارد با این حال برخی دست به توصیف ملال زدهاند و به گونهای که آن را میفهمیدهاند آن را وصف نمودهاند. داستایوسکی ملال را رنجی بیرحمانه و درعینحال وصفناپذیر گفته است <ref>متن، ص 26</ref>. | نویسنده در بخش ملال چیست؟ بیان میکند که ملال گاهی از داشته ها و گاه از ناداشته ها میخیزد و در عبارتی دیگر میگوید: وقتی که زندگی از معنای واقعی تهی باشد، وقتی که داشته ها کاملاً یکنواخت و تکراری و بدون هیچگونه تغییری خوشایند باشد ملال رخ میدهد. ملال با تکرارهای بی معنا و خالی از محتوا پدیدار میشود <ref>متن، ص 24</ref>. نویسنده در بخشی از همین فصل مینویسد: در خصوص چیستیِ ملال حرف زیادی وجود ندارد، زیرا چیستیِ آن به خوبی معلوم و مفهوم نیست بر این اساس تعریفی خاص و واحد هم نمیتوان برای آن آورد. شاید هرکسی از آن چیزی خاص بفهمد که چندان با فهم دیگری در این باره یکسان و یکدست و حتّی موافق نباشد. در آثار حکمی و فلسفی نیز تعریفی ثابت و محکم از این واژه وجود ندارد با این حال برخی دست به توصیف ملال زدهاند و به گونهای که آن را میفهمیدهاند آن را وصف نمودهاند. داستایوسکی ملال را رنجی بیرحمانه و درعینحال وصفناپذیر گفته است <ref>متن، ص 26</ref>. | ||
در فصل در جستجوی انسان مولانا ملالت خود را به نمایش میگذارد و از دیو و دد خسته است و در جامعه به دنبال انسان میگردد، این امر ما را به یاد [[دیوجانوس]] میاندازد که در روز روشن با شمعی به دنبال انسان میگشت، مولانا نیز از جماعتِ دیوسان و ددمنش ملول است و به دنبال انسان میگردد، انسانی که بر خود مسلّط باشد و واقعاً متناسب با این نام باشد. در این فصل نیز در همین رابطه میگوید: وقتی جستجو میکنیم، مییابیم که اصل و اصیل ملالت نمیآورد، عرفان و معرفت ملول نمیسازد، از زیستن با عارفان و همراهی با دلهای پرصفای ایشان کسی سیر و خسته نمیشود. این است که سخن ایشان که از عمق سویدای دلِ پختهشان برآمده در همه کارگر میافتد و اثر میبخشد. شیوخ نامور ما همگی چون مولانا و شیخِ مذکور در سخن مولانا چراغ به دست در روز گرد شهر در گردش بودند تا به انسان برسند، چرا که عرفان و معرفت گوهری است که برازندهی انسان است و تنها انسان است که غیر از حق را نسیان کند و به آنچه که حق است انس یابد و امروزه کجاست آن نسیان مطلوب و انس عارفانه؟! <ref>متن، ص 46</ref>. | در فصل در جستجوی انسان مولانا ملالت خود را به نمایش میگذارد و از دیو و دد خسته است و در جامعه به دنبال انسان میگردد، این امر ما را به یاد [[دیوجانوس]] میاندازد که در روز روشن با شمعی به دنبال انسان میگشت، [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] نیز از جماعتِ دیوسان و ددمنش ملول است و به دنبال انسان میگردد، انسانی که بر خود مسلّط باشد و واقعاً متناسب با این نام باشد. در این فصل نیز در همین رابطه میگوید: وقتی جستجو میکنیم، مییابیم که اصل و اصیل ملالت نمیآورد، عرفان و معرفت ملول نمیسازد، از زیستن با عارفان و همراهی با دلهای پرصفای ایشان کسی سیر و خسته نمیشود. این است که سخن ایشان که از عمق سویدای دلِ پختهشان برآمده در همه کارگر میافتد و اثر میبخشد. شیوخ نامور ما همگی چون مولانا و شیخِ مذکور در سخن مولانا چراغ به دست در روز گرد شهر در گردش بودند تا به انسان برسند، چرا که عرفان و معرفت گوهری است که برازندهی انسان است و تنها انسان است که غیر از حق را نسیان کند و به آنچه که حق است انس یابد و امروزه کجاست آن نسیان مطلوب و انس عارفانه؟! <ref>متن، ص 46</ref>. | ||
در فصل اسباب ملال به چهار سبب اشاره و شرح و تفسیر میشود که به ترتیب عبارتند از: بلندی و کشدار بودن یک مقوله. مکرّر بودن و مدام تکراری بودن. یکنواختی. و هر چیز فیکس و ثابت. و وقتی به این چهار مورد دقّت میکنیم مییابیم که به راستی همگی از اسباب ملالت و کسالتند و برای نجات از این آفت به ناچار باید از این چهار عامل پرهیز کرد. این موارد شامل هر چیزی میتواند باشد، چه مادی و چه معنوی، خاصه اگر با معنا توأم نباشد. | در فصل اسباب ملال به چهار سبب اشاره و شرح و تفسیر میشود که به ترتیب عبارتند از: بلندی و کشدار بودن یک مقوله. مکرّر بودن و مدام تکراری بودن. یکنواختی. و هر چیز فیکس و ثابت. و وقتی به این چهار مورد دقّت میکنیم مییابیم که به راستی همگی از اسباب ملالت و کسالتند و برای نجات از این آفت به ناچار باید از این چهار عامل پرهیز کرد. این موارد شامل هر چیزی میتواند باشد، چه مادی و چه معنوی، خاصه اگر با معنا توأم نباشد. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
==ویژگیها== | ==ویژگیها== | ||
کتاب صنعت پنهان به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که میتوان برای آن نکاتی را متذکّر شد: | کتاب صنعت پنهان به مانند دیگر آثاری که از [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که میتوان برای آن نکاتی را متذکّر شد: | ||
# نام کتاب به نظر بسیار خاص است، که از مولانا وام گرفته شده است. | # نام کتاب به نظر بسیار خاص است، که از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] وام گرفته شده است. | ||
# دیگر رویکرد معرفت شناسانهی کتاب است که در هماهنگی با آنتروپولوژی همگام شده و مخاطب را با خود مواجه میسازد. | # دیگر رویکرد معرفت شناسانهی کتاب است که در هماهنگی با آنتروپولوژی همگام شده و مخاطب را با خود مواجه میسازد. | ||
# نکتهی مهم در این اثر دغدغهی انسانیِ نویسنده است که در کتاب سرشار از تلنگرهایی است که میتواند مخاطب را به اندیشه در خود فرو ببرد. | # نکتهی مهم در این اثر دغدغهی انسانیِ نویسنده است که در کتاب سرشار از تلنگرهایی است که میتواند مخاطب را به اندیشه در خود فرو ببرد. | ||
# کتاب چنان وسیع است که هم معرفت شناسانه است هم روانکاوانه، در عین این که از فلسفه و عرفان نیز در هیچ مقطعی دور نمیشود. | # کتاب چنان وسیع است که هم معرفت شناسانه است هم روانکاوانه، در عین این که از فلسفه و عرفان نیز در هیچ مقطعی دور نمیشود. | ||
# کتاب نقدی مشابه پندار به سببهای ملالت است. و تمرکز داشتن در آنچه که مولانا آن را در ملال برجسته میداند بسیار مهم است و در رأس آن فرعون است که نمادی تمام از تجمیع دیو و دد است.. | # کتاب نقدی مشابه پندار به سببهای ملالت است. و تمرکز داشتن در آنچه که مولانا آن را در ملال برجسته میداند بسیار مهم است و در رأس آن فرعون است که نمادی تمام از تجمیع دیو و دد است.. | ||
# از دیگر ویژگیهای اثر صراحت نویسنده در بیان مطالب است، خاصه که او نیز به مانند مولانا عهده دار مکتب عرفانی کبرویه است. | # از دیگر ویژگیهای اثر صراحت نویسنده در بیان مطالب است، خاصه که او نیز به مانند [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] عهده دار مکتب عرفانی کبرویه است. | ||
ویرایش