پرش به محتوا

معارف؛ مجموعه مواعظ و سخنان سلطان العلما بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
براى آشنايى اجمالى با محتواى كتاب و نوع نگارش نویسنده، توجه به نمونه‌هاى زير مفيد است:
براى آشنايى اجمالى با محتواى كتاب و نوع نگارش نویسنده، توجه به نمونه‌هاى زير مفيد است:


1. اهدنا الصراط المستقيم؛ گفتم: اى الله! هر جزو مرا به انعامى به شهر خوشى و راحت برسان و هزار دروازه خوشى بر هر جزو من بگشاى و راه راست آن باشد كه به شهر خوشى برساند و راه كژ آن باشد كه به راه خوشى نرساند.
# اهدنا الصراط المستقيم؛ گفتم: اى الله! هر جزو مرا به انعامى به شهر خوشى و راحت برسان و هزار دروازه خوشى بر هر جزو من بگشاى و راه راست آن باشد كه به شهر خوشى برساند و راه كژ آن باشد كه به راه خوشى نرساند.
 
# أ يعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون هيهات هيهات لما توعدون؛ خلق، دو صنفند؛ يكى مى‌گويد كه ترتيب مصالح خود را همه من مى‌كنم، چون من رفتم كه باشد كه كار مرا سرانجامی‌دهد و مرا مزه‌اى بخشد گرم... و آن صنف ديگر، مأيوس مانده باشد كه مرا بار ديگر كه مزه دهد. آن يكى، همه كار را به خود حواله مى‌كند و اين ديگر، خود، مدبرى نگويد كه هست.
2. أ يعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون هيهات هيهات لما توعدون؛ خلق، دو صنفند؛ يكى مى‌گويد كه ترتيب مصالح خود را همه من مى‌كنم، چون من رفتم كه باشد كه كار مرا سرانجامی‌دهد و مرا مزه‌اى بخشد گرم... و آن صنف ديگر، مأيوس مانده باشد كه مرا بار ديگر كه مزه دهد. آن يكى، همه كار را به خود حواله مى‌كند و اين ديگر، خود، مدبرى نگويد كه هست.
# يادم آمد كه و هو معكم اين ما كنتم؛ گفتم: بايد كه ببينم. جز سمع و بصر عقل و ادراك و اختيار و حيات و علم و قدرت خود نمى‌ديدم و در اينها نظر كردم، تار و پود اينها را وقتى كم و وقتى بيش مى‌يافتم و وقتى ناقص و وقتى كامل مى‌يافتم و هماره متغير و منفسخ و منعزم مى‌يافتم. گفتم كه اين معانى از آن من نيست و در دست من نيست كه اگر از آن من بودى، پيوسته كامل داشتمى؛ اكنون از آن كسى ديگر آمد و آن الله باشد.
 
# بدان كه دوستى، درخت مزه است و مزه، درخت زندگى است هر كه با كسى و يا چيزى دوستى قوى‌تر دارد، مزه بيش يابد و حيات بيش دارد و هر كه كم دارد، كم.
3. يادم آمد كه و هو معكم اين ما كنتم؛ گفتم: بايد كه ببينم. جز سمع و بصر عقل و ادراك و اختيار و حيات و علم و قدرت خود نمى‌ديدم و در اينها نظر كردم، تار و پود اينها را وقتى كم و وقتى بيش مى‌يافتم و وقتى ناقص و وقتى كامل مى‌يافتم و هماره متغير و منفسخ و منعزم مى‌يافتم. گفتم كه اين معانى از آن من نيست و در دست من نيست كه اگر از آن من بودى، پيوسته كامل داشتمى؛ اكنون از آن كسى ديگر آمد و آن الله باشد.
# به خواب مى‌ديدم كه مرغان سپيد، كلان كلان؛ از غاز كلان‌تر مى‌پريدند و تسبيح صريحا مى‌گفتند... تأويل كردم كه آن فرشتگانند كه بدان صورت خود را به من نمودند كه شكر و تسبيح مى‌بايد گفت به هر حال.
 
# صلوات مى‌گفتم رسول را عليه‌السلام، گفتم: چون رسول، غيب‌دان نيست، از سر دلم و از زبانم چه آگهى دارد؟ باز گفتم چو الله را تعلقى است به همه مصنوعات و همه مصنوعات به الله‌متعلقند، پس الله ثنا و صلوات تو را بر رسول عليه‌السلام... برساند.
4. بدان كه دوستى، درخت مزه است و مزه، درخت زندگى است هر كه با كسى و يا چيزى دوستى قوى‌تر دارد، مزه بيش يابد و حيات بيش دارد و هر كه كم دارد، كم.
# سكر الجمل فى كل سنة اربعون يوما فى الربيع، زمان قضاء شهوته بالناقة و فى السكر لا يأكل شيئا اربعين يوما.
 
# اهدنا الصراط المستقيم؛ به معنى آن است كه مى‌گويد: درخواست كن از من كه مرا راه نماى به خود. من گفتم: مرا راه منماى به جاى ديگر؛ مرا با تو خوش است.
5. به خواب مى‌ديدم كه مرغان سپيد، كلان كلان؛ از غاز كلان‌تر مى‌پريدند و تسبيح صريحا مى‌گفتند... تأويل كردم كه آن فرشتگانند كه بدان صورت خود را به من نمودند كه شكر و تسبيح مى‌بايد گفت به هر حال.
 
6. صلوات مى‌گفتم رسول را عليه‌السلام، گفتم: چون رسول، غيب‌دان نيست، از سر دلم و از زبانم چه آگهى دارد؟ باز گفتم چو الله را تعلقى است به همه مصنوعات و همه مصنوعات به الله‌متعلقند، پس الله ثنا و صلوات تو را بر رسول عليه‌السلام... برساند.
 
7. سكر الجمل فى كل سنة اربعون يوما فى الربيع، زمان قضاء شهوته بالناقة و فى السكر لا يأكل شيئا اربعين يوما.
 
8. اهدنا الصراط المستقيم؛ به معنى آن است كه مى‌گويد: درخواست كن از من كه مرا راه نماى به خود. من گفتم: مرا راه منماى به جاى ديگر؛ مرا با تو خوش است.


==ويژگى‌ها و جهات اهميت كتاب==
==ويژگى‌ها و جهات اهميت كتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش