۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
}} | }} | ||
'''شرح سودی بر حافظ'''، اثر محمد سودى | '''شرح سودی بر حافظ'''، اثر [[سودی، محمد|محمد سودى بوسنوى]]، به گفته بسیارى از حافظ شناسان و حافظپژوهان، یکى از بهترین شروح و تفاسیرى است که بر سرودههای لسانالغیب [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]]، شاعر بزرگ ایرانى نگاشته شده است. | ||
سودی شرح خود را در حدود سال 1003ق، به زبان ترکی نوشته است<ref>ر.ک: قاسمی، شریف حسین، ص30</ref>. | [[سودی، محمد|سودی]] شرح خود را در حدود سال 1003ق، به زبان ترکی نوشته است<ref>ر.ک: قاسمی، شریف حسین، ص30</ref>. | ||
==ویژگیهای شرح== | ==ویژگیهای شرح== | ||
سودی که اصل او از سرزمین بوسنى در اروپا و حوزه بالکان است، در روزگار خویش به سه زبان ترکى و عربى و پارسى تسلط داشته و از روى ارادت و شیفتگى نسبت به کلام حافظ درصدد تألیف شرحى کامل بر دیوان وى برآمده است<ref>ر.ک: بینام</ref>. وی در این شرح، از معانی مشکل و یا مفاهیم عرفانی، استفاده نکرده است<ref>ر.ک: قاسمی، شریف حسین، ص31</ref>. | [[سودی، محمد|سودی]] که اصل او از سرزمین بوسنى در اروپا و حوزه بالکان است، در روزگار خویش به سه زبان ترکى و عربى و پارسى تسلط داشته و از روى ارادت و شیفتگى نسبت به کلام [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] درصدد تألیف شرحى کامل بر دیوان وى برآمده است<ref>ر.ک: بینام</ref>. وی در این شرح، از معانی مشکل و یا مفاهیم عرفانی، استفاده نکرده است<ref>ر.ک: قاسمی، شریف حسین، ص31</ref>. | ||
وی دیوان حافظ را در چهار جلد شرح نموده و در آن، هر غزل را بیت به بیت، شرح کرده و به شرح مفردات از نظر لغوی و دستوری پرداخته و سپس معنای متعارف و ظاهری بیت را تحت عنوان محصول بیت، به دست داده است<ref>ر.ک: امینی، محمدرضا؛ رستگار فسایی، منصور؛ شبانی، عبدالعزیز؛ حسن لی، کاووس، ص77</ref>. | وی دیوان حافظ را در چهار جلد شرح نموده و در آن، هر غزل را بیت به بیت، شرح کرده و به شرح مفردات از نظر لغوی و دستوری پرداخته و سپس معنای متعارف و ظاهری بیت را تحت عنوان محصول بیت، به دست داده است<ref>ر.ک: امینی، محمدرضا؛ رستگار فسایی، منصور؛ شبانی، عبدالعزیز؛ حسن لی، کاووس، ص77</ref>. | ||
وی نخست شرح مختصری را بر دیوان حافظ نوشته و سپس این شرح مفصل را فراهم کرده است<ref>ر.ک: مقدمه سعید نفیسی، صفحه ب</ref>. دلیل اهمیت این شرح، به آن است که قصد شارح، فقط توضیح معانی لغوی و ظاهری بوده است و بهاینترتیب، از هر نوع تفسیرهای وهمی و تمثیلی، خودداری نموده و سعی نکرده است که برای ابیات، معانی مشکل و یا معانی عرفانی بیاورد. شکی نیست که اکثر غزلیات حافظ، بسیار مشکل است و معانی رمزی، معانی عرفانی و اصطلاحات صوفیانه در آنها، به حد فراوان وجود دارد، ولی چهبسا در پارهای از آنها، مقصود همان معانی ظاهری است که از آنها استفاده میشود و همین معنای ظاهری است که حافظ را زبانزد خاص و عام کرده و مایه فخر و مباهات ملت خود قرار داده است؛ تاآنجاکه وی را «لسانالغیب» و «ترجمان الاسرار» لقب نهاده و هنگام ابتلا به شک و تردید، از کلمات و اشعار این شاعر، استمداد میجویند و تفأل به دیوان حافظ میزنند. در اغلب موارد میبینیم که شاعر، مسائل مادی و جسمانی را با مطالب معنوی درهم آمیخته و زمانی در لباس صوفی پاک و گاهی رند لاابالی و وقتی هم مسلمان متدین، جلوهگر میشود. این دگرگونی احوال و مطابق ذوق و طبع هر طبقه سخن گفتن و یک معنی واحد را به عبارات مختلف بیان کردن، همه دلیل بر وسعت فکر و دورنمای دید اوست. همچنین خواننده را متوجه میسازد که تا چه اندازه، نسبت به امور ظاهر، بیاعتنا بوده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه د</ref>. | وی نخست شرح مختصری را بر دیوان حافظ نوشته و سپس این شرح مفصل را فراهم کرده است<ref>ر.ک: مقدمه سعید نفیسی، صفحه ب</ref>. دلیل اهمیت این شرح، به آن است که قصد شارح، فقط توضیح معانی لغوی و ظاهری بوده است و بهاینترتیب، از هر نوع تفسیرهای وهمی و تمثیلی، خودداری نموده و سعی نکرده است که برای ابیات، معانی مشکل و یا معانی عرفانی بیاورد. شکی نیست که اکثر غزلیات [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]]، بسیار مشکل است و معانی رمزی، معانی عرفانی و اصطلاحات صوفیانه در آنها، به حد فراوان وجود دارد، ولی چهبسا در پارهای از آنها، مقصود همان معانی ظاهری است که از آنها استفاده میشود و همین معنای ظاهری است که [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] را زبانزد خاص و عام کرده و مایه فخر و مباهات ملت خود قرار داده است؛ تاآنجاکه وی را «لسانالغیب» و «ترجمان الاسرار» لقب نهاده و هنگام ابتلا به شک و تردید، از کلمات و اشعار این شاعر، استمداد میجویند و تفأل به دیوان حافظ میزنند. در اغلب موارد میبینیم که شاعر، مسائل مادی و جسمانی را با مطالب معنوی درهم آمیخته و زمانی در لباس صوفی پاک و گاهی رند لاابالی و وقتی هم مسلمان متدین، جلوهگر میشود. این دگرگونی احوال و مطابق ذوق و طبع هر طبقه سخن گفتن و یک معنی واحد را به عبارات مختلف بیان کردن، همه دلیل بر وسعت فکر و دورنمای دید اوست. همچنین خواننده را متوجه میسازد که تا چه اندازه، نسبت به امور ظاهر، بیاعتنا بوده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه د</ref>. | ||
سودی، تمام این دقایق را ضمن توضیح و تفسیر ابیات، به بهترین وجهی بیان نموده و اطلاعات قابلتوجهی به خواننده میدهد<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[سودی، محمد|سودی]]، تمام این دقایق را ضمن توضیح و تفسیر ابیات، به بهترین وجهی بیان نموده و اطلاعات قابلتوجهی به خواننده میدهد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
البته این در حالی است که به اعتقاد برخی، از این اثر برنمیآید که سودی در معارف و علوم انسانی که انس و احاطه بر آنها لازمه شرح و تفسیر شعر حافظ است، دستی داشته باشد<ref>ر.ک: امینی، محمدرضا؛ رستگار فسایی، منصور؛ شبانی، عبدالعزیز؛ حسن لی، کاووس، ص77</ref>. | البته این در حالی است که به اعتقاد برخی، از این اثر برنمیآید که [[سودی، محمد|سودی]] در معارف و علوم انسانی که انس و احاطه بر آنها لازمه شرح و تفسیر شعر [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] است، دستی داشته باشد<ref>ر.ک: امینی، محمدرضا؛ رستگار فسایی، منصور؛ شبانی، عبدالعزیز؛ حسن لی، کاووس، ص77</ref>. | ||
بهمنظور آشنایی با این شرح، به قسمتهایی از آن، اشاره میشود؛ بهعنوانمثال، سودی در غزل: | بهمنظور آشنایی با این شرح، به قسمتهایی از آن، اشاره میشود؛ بهعنوانمثال، [[سودی، محمد|سودی]] در غزل: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' سر فراگوش من آورد به آواز حزین''|2='' گفت ای عاشق دیرینهی من خوابت هست''}} | {{ب|'' سر فراگوش من آورد به آواز حزین''|2='' گفت ای عاشق دیرینهی من خوابت هست''}} | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
به ترتیب ذیل، ابتدا در هر بیت به یافتن معنای مفردات و طبقات دستوری بعضی از واژگان پرداخته، سپس بیت را به نثر درآورده است: | به ترتیب ذیل، ابتدا در هر بیت به یافتن معنای مفردات و طبقات دستوری بعضی از واژگان پرداخته، سپس بیت را به نثر درآورده است: | ||
«فراگوش: فرا، اینجا به معنای باء صله است. | «فراگوش: فرا، اینجا به معنای باء صله است. | ||
حزین: در این بیت به معنای ملایم و نرم است. | حزین: در این بیت به معنای ملایم و نرم است. | ||
مصراع: «چه خوش باشد آواز نرم و حزین»؛ پس کلمه حزین در اینجا تفسیر عطف نرم، واقع شده است و هرکجا که کلمه حزین صفت باشد برای آواز، همین معنا را میدهد. | مصراع: «چه خوش باشد آواز نرم و حزین»؛ پس کلمه حزین در اینجا تفسیر عطف نرم، واقع شده است و هرکجا که کلمه حزین صفت باشد برای آواز، همین معنا را میدهد. | ||
دیرینه: یعنی قدیمی و کهنه. جمله خوابت هست، جزئی از مقولقول است. ممکن است جمله اخباری و یا انشایی باشد. | دیرینه: یعنی قدیمی و کهنه. جمله خوابت هست، جزئی از مقولقول است. ممکن است جمله اخباری و یا انشایی باشد. | ||
محصول بیت: جانان... به بالین من آمد و سر فراگوش من آورد و با آواز نرم و ملایم گفت: ای عاشق قدیم من آیا خوابت میآید؟ یعنی من که با این حالت و اوصاف به بالین تو آمدهام بازهم خوابت میآید و یا بازهم میخوابی؟ برخیز بادهای که آوردهام نوش کنیم و دنیا و وضع حال دنیا را فراموش کنیم»<ref>ر.ک: همان، ص78</ref>. | محصول بیت: جانان... به بالین من آمد و سر فراگوش من آورد و با آواز نرم و ملایم گفت: ای عاشق قدیم من آیا خوابت میآید؟ یعنی من که با این حالت و اوصاف به بالین تو آمدهام بازهم خوابت میآید و یا بازهم میخوابی؟ برخیز بادهای که آوردهام نوش کنیم و دنیا و وضع حال دنیا را فراموش کنیم»<ref>ر.ک: همان، ص78</ref>. | ||
سودی بقیه ابیات را به همین ترتیب معنی کرده است. آنچه در این گزارش قابل توجه است، آن است که سودی، معشوق پیرهن چاک را فقط جانان معنی کرده و گفتگوی او را بیهیچ انگارهای بیان نموده و در بیت بعدی، تنها به دلیل حضور واژه «عارف»، عارف را تسلیم به اوامر جانان دانسته است و این انگاره از نگاه عارفان را شرح و بسط نداده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[سودی، محمد|سودی]] بقیه ابیات را به همین ترتیب معنی کرده است. آنچه در این گزارش قابل توجه است، آن است که [[سودی، محمد|سودی]]، معشوق پیرهن چاک را فقط جانان معنی کرده و گفتگوی او را بیهیچ انگارهای بیان نموده و در بیت بعدی، تنها به دلیل حضور واژه «عارف»، عارف را تسلیم به اوامر جانان دانسته است و این انگاره از نگاه عارفان را شرح و بسط نداده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
==نگاهی به ترجمه== | ==نگاهی به ترجمه== | ||
عصمت | [[ستارزاده، عصمت|عصمت ستارزاده]]، این شرح را به فارسی روان و سلیس، ترجمه کرده است. روش وی در ترجمه کتاب، رعایت کامل امانت در ترجمه بوده و سعی داشته است تا حد امکان، کلمهای از متن نیفتد و تغییر نکند. تنها تغییری که در این کتاب، راه یافته است، ترتیب شماره غزلها میباشد که مطابق نسخه چاپ دکتر غنی، نوشته شده که آن هم بهمنظور تسهیل کار خوانندگان بوده است<ref>ر.ک: سخنی چند با خوانندگان، صفحه چ</ref>. | ||
مترجم برای توضیح بعضی از مطالب، حواشی مختصری بر کتاب افزوده و فهرستی از هویت اعلامی که در متن، از آنها نام برده شده، در آخر کتاب، فراهم آورده است<ref>ر.ک: همان، صفحه ح</ref>. | مترجم برای توضیح بعضی از مطالب، حواشی مختصری بر کتاب افزوده و فهرستی از هویت اعلامی که در متن، از آنها نام برده شده، در آخر کتاب، فراهم آورده است<ref>ر.ک: همان، صفحه ح</ref>. | ||
مقدمهای به قلم سعید | مقدمهای به قلم [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]]، در ابتدای کتاب، در اشاره کوتاهی به زندگانی شارح و برخی ویژگیهای کتاب، افزوده شده است<ref>ر.ک: ج1، صفحه الف - پ</ref>. | ||
در مقدمه مترجم نیز به برخی از ویژگیهای شرح و ترجمه آن، اشاره شده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه خ - د</ref>. | در مقدمه مترجم نیز به برخی از ویژگیهای شرح و ترجمه آن، اشاره شده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه خ - د</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۰: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش