۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
</div> | </div> | ||
'''الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة'''، تأليف [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدين محمد شيرازى]] (متوفى 1050ق)، معروف به ملا صدرا يا صدرالمتألهين، دوره كامل فلسفه صدرايى (حكمت متعاليه) به زبان عربى است. | |||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
اين نسخه از كتاب، پس از تصحيح چاپهاى گذشته، با افزودن تعليقههاى [[سبزواری، هادی بن مهدی |حكيم سبزوارى]]، [[طباطبایی، محمدحسین |علامه طباطبايى]]، [[زنوزی، علی بن عبد الله|آقا على مدرس زنوزى]] و ديگران به چاپ رسيده است. [[مظفر، محمدرضا|علامه محمدرضا مظفر]] (متوفى 1383ق) بر اين كتاب مقدمه نوشته است. | |||
اين نسخه از كتاب، پس از تصحيح چاپهاى گذشته، با افزودن تعليقههاى حكيم | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۷۹: | خط ۷۸: | ||
با مطالعه و بررسى آثار ملا صدرا مىتوان دريافت كه او در تأسيس نظام فلسفى خود از دو گونه منبع بهره برده است: | با مطالعه و بررسى آثار ملا صدرا مىتوان دريافت كه او در تأسيس نظام فلسفى خود از دو گونه منبع بهره برده است: | ||
#منبع روحانى و باطنى؛ يعنى همان چيزى كه او الهامات ربانى ناميده و به مدد مجاهده و تهذيب نفس و تجريد عقل به آن دست يافته است؛ | |||
#منابع ظاهرى و به يك معنا تاريخى و آنچه در تاريخ جلوهگر شده است. در بررسى اين قسم از منابع بايد به اين نكته توجه داشت كه مراد از تأثير آنها در پيدايش و شكلگيرى حكمت متعاليه لزوماً به اين معنى نيست كه همه آنها مستقيماً و كاملاً در سياقى موافق با انديشه ملا صدرا مؤثر بودهاند. ازاينرو، بهاستثناى منابع قرآنى و حديثى، او اظهار مىدارد كه پس از مطالعه وسيع و درازمدت آثار پيشينيان و معاصرانش، به بررسى و نقد سره از ناسره افكار و روش آنها پرداخته و گاه به تعبير خود او، به تخريب و آنگاه بازسازى و دفاع از آنها مبادرت كرده است. برخى ديگر از منابع نيز بهمنزله مواد و عناصر اصلى، با انديشهها و تأملات خاص ملا صدرا صورت جديدى به خود گرفتند و در بنيان نهادن حكمت متعاليه استفاده شدند <ref>ر.ك: همان، ص775</ref>. | |||
نوآورىهاى حكمت متعاليه را از دو جنبه مىتوان بررسى كرد: يكى، عرضه راههاى جديد براى حل برخى از مسائلى كه ميان انديشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است و ديگرى، طرح مسائل جديد و نظريهپردازى درباره آنها. از آنجا كه زيربنا و بنيان حكمت متعاليه را علم وجود تشكيل مىدهد، بالطبع نوآورىهاى آن را كه در واقع مبانى و مبادى اين مكتب بشمار مىروند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن بايد جست. گرچه نقطه آغازين ساير سيستمهاى فلسفى نيز وجود و شناخت آن است، اما براى نخستين بار در نظام صدرايى اين پرسش مطرح شد كه وجود با اين همه وسعت و شمول بىنظيرش چگونه ممكن است كه يك مفهوم صرف باشد كه خارج از ذهن عينيت و اصالتى ندارد. نظريه اصالت وجود پاسخ مبتكرانه ملا صدرا به اين پرسش است كه در خلال سخنان حكماى پيش از او مانند ابن سينا و پيروانش نيز اين قول را مىتوان يافت. اما تصريح و تأكيد بر اهميت آن در حكمت متعاليه صدرايى بهنحوى كه راهگشاى حل بسيارى از معضلات فلسفى و كلامى شده بىسابقه است. برخى از مهمترين نوآورىهاى اساسى ديگر در حكمت متعاليه عبارتند از: تشكيك وجود، وحدت وجود، تقسيم وجود به نفسى، رابطى و رابط، امكان فقرى، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حركت جوهرى، تبيين فلسفى جديد درباره زمان و اينكه آن بعد چهارم است، نظريه جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، قاعده بسيط الحقيقة، قاعده النفس في وحدتها كل القوى، اثبات فلسفى عالم خيال منفصل و مجموعه آراى مربوط به معادشناسى <ref>همان، ص779</ref>. | نوآورىهاى حكمت متعاليه را از دو جنبه مىتوان بررسى كرد: يكى، عرضه راههاى جديد براى حل برخى از مسائلى كه ميان انديشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است و ديگرى، طرح مسائل جديد و نظريهپردازى درباره آنها. از آنجا كه زيربنا و بنيان حكمت متعاليه را علم وجود تشكيل مىدهد، بالطبع نوآورىهاى آن را كه در واقع مبانى و مبادى اين مكتب بشمار مىروند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن بايد جست. گرچه نقطه آغازين ساير سيستمهاى فلسفى نيز وجود و شناخت آن است، اما براى نخستين بار در نظام صدرايى اين پرسش مطرح شد كه وجود با اين همه وسعت و شمول بىنظيرش چگونه ممكن است كه يك مفهوم صرف باشد كه خارج از ذهن عينيت و اصالتى ندارد. نظريه اصالت وجود پاسخ مبتكرانه ملا صدرا به اين پرسش است كه در خلال سخنان حكماى پيش از او مانند ابن سينا و پيروانش نيز اين قول را مىتوان يافت. اما تصريح و تأكيد بر اهميت آن در حكمت متعاليه صدرايى بهنحوى كه راهگشاى حل بسيارى از معضلات فلسفى و كلامى شده بىسابقه است. برخى از مهمترين نوآورىهاى اساسى ديگر در حكمت متعاليه عبارتند از: تشكيك وجود، وحدت وجود، تقسيم وجود به نفسى، رابطى و رابط، امكان فقرى، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حركت جوهرى، تبيين فلسفى جديد درباره زمان و اينكه آن بعد چهارم است، نظريه جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، قاعده بسيط الحقيقة، قاعده النفس في وحدتها كل القوى، اثبات فلسفى عالم خيال منفصل و مجموعه آراى مربوط به معادشناسى <ref>همان، ص779</ref>. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۵: | ||
در ذيل صفحات كتاب، تعليقاتى از تعدادى از حكما آمده كه با رمز مشخص شده است. اين تعليقات در ادامه با توضيح مختصرى معرفى مىشوند: | در ذيل صفحات كتاب، تعليقاتى از تعدادى از حكما آمده كه با رمز مشخص شده است. اين تعليقات در ادامه با توضيح مختصرى معرفى مىشوند: | ||
#«ن»: آقا على بن جمشيد نورى اصفهانى (متوفى 1246ق). وى يكى از بزرگترين شارحان حكمت متعاليه. او حكمت و عرفان را از حكيم آقا محمد بيدآبادى (1192ق) فراگرفت و خود در طول پنجاه سال با همتى والا و تتبّعى ژرف به تدريس فلسفه و عرفان همت گماشت. او در احياى فلسفه و بهخصوص حكمت صدرايى سهمى بسزا دارد و از ميان معاصران او كسى به اهميت وى در اين زمينه سراغ نمىتوان گرفت <ref>ر.ك: ناجى اصفهانى، حامد، ص62</ref>. | |||
#«س»: ملا هادى بن مهدى سبزوارى (متوفى 1289ق). تعليقات و حواشى سبزوارى كه به زبان عربى نوشته از آثار پرارزش اوست. سبزوارى بهگونهاى منظم و مرتب تمام متن اسفار بهاستثناى بخش طبيعيات و مباحث جواهر و اعراض را طى تدريس متن، حلاجى كرده و بر آنها حاشيه نوشته است. اين حواشى پيش از اين به خط خود حكيم بهتمام و عيناً با متن اسفار به طبع سنگى رسيده است <ref>ر.ك: امين، سيد حسن، ج9، ص74</ref>. | |||
#«م»: آقا على مدرس زنوزى (متوفى 1307/1310ق). وى فرزند فيلسوف بزرگ ملا عبدالله زنوزى است. آقا على مدرس را آقا على حكيم و حكيم مؤسس هم خواندهاند. وى در فسلفه صرفاً به تقرير و تدريس آنچه گذشتگان گفته بودند نمىپرداخت؛ قريحهاى نقاد و ابتكارى و روشى تحقيقى و تأسيسى داشت و در جستجوى راهحلهاى تازه براى مشكلات فلسفه بود؛ كارى كه در حكماى متأخر كمتر به آن برمىخوريم <ref>دائرةالمعارف تشيع، ج1، ص128-127</ref>. | |||
اثبات معاد جسمانى با برهان عقلى و استدلال فلسفى در فرهنگ اسلامى از مسائل مهمى است كه تا زمان ملا صدرا كسى به آن دست نيافته است. ملا صدرا بر اساس مبانى و اصولى كه تأسيس كرده، از طريق برهان عقلى به اثبات آن پرداخته است. پس از ملا صدرا تنها كسى كه در باب معاد جسمانى سخن تازه آورده و نظريه جديدى ابراز داشته، حكيم بزرگ آقا على مدرس زنوزى است. اين حكيم ضمن آگاهى كامل از نظريه ملا صدرا و مبانى وى، بسيارى از مبانى او را پذيرفته، ولى نتيجه آن را نپذيرفته است، بلكه ديدگاه جديدى را از آن استخراج كرده است. | اثبات معاد جسمانى با برهان عقلى و استدلال فلسفى در فرهنگ اسلامى از مسائل مهمى است كه تا زمان ملا صدرا كسى به آن دست نيافته است. ملا صدرا بر اساس مبانى و اصولى كه تأسيس كرده، از طريق برهان عقلى به اثبات آن پرداخته است. پس از ملا صدرا تنها كسى كه در باب معاد جسمانى سخن تازه آورده و نظريه جديدى ابراز داشته، حكيم بزرگ آقا على مدرس زنوزى است. اين حكيم ضمن آگاهى كامل از نظريه ملا صدرا و مبانى وى، بسيارى از مبانى او را پذيرفته، ولى نتيجه آن را نپذيرفته است، بلكه ديدگاه جديدى را از آن استخراج كرده است. | ||
مدرس زنوزى درعينحال كه بسيارى از مبانى و تحليلهاى ملا صدرا را از قبيل حركت جوهرى، حدوث جسمانى نفس، تفاوت عالم دنيا و آخرت و مانند آنها مىپذيرد، ولى نظريه او را از يكسو و نظريه اشاعره را از سوى ديگر باطل اعلام مىكند. علت بطلان نظريه ملا صدرا اين است كه وى بدن دنيوى را بهطور كلى از درجه اعتبار عود معاد ساقط كرده است؛ چراكه نزد او بدنهاى اخروى مجرد از ماده هستند و تنها داراى صورتهاى امتدادى هستند. اين نظريه با ظاهر شرع نمىسازد. همچنين بطلان نظريه ملا صدرا بر اين امر استوار است كه طبق نظر وى «اين همانى» بدن اخروى با بدن دنيوى از هم گسسته شود و بدن اخروى غير بدن دنيوى بشمار نيايد؛ در اين صورت ممكن است گفته شود اين نظريه با آيات و روايات سازگار نيست؛ اما اگر نظريه وى بيانگر اين مطلب باشد كه بدن اخروى همان بدن دنيوى است و «اين همانى» بين آن دو محفوظ و تغيير و تفاوت تنها در مواد آنها پديد آمده است، مانند تغيير و تحول در بدن مادى دنيوى از اوان كودكى به نوجوانى و از آن به بزرگسالى و پيرى كه در اين ايام و مراحل، مواد بدن چندين بار كاملاً تحول يافته، ولى درعينحال «اين همانى» بدن در تمام اين ايام محفوظ مانده و هيچ مشكلى در آن پديد نيامده است، در اين فرض نظريه مزبور با آيات و روايات تنافى نداشته و اشكال يادشده بىاساس خواهد بود <ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص47-40</ref>. | مدرس زنوزى درعينحال كه بسيارى از مبانى و تحليلهاى ملا صدرا را از قبيل حركت جوهرى، حدوث جسمانى نفس، تفاوت عالم دنيا و آخرت و مانند آنها مىپذيرد، ولى نظريه او را از يكسو و نظريه اشاعره را از سوى ديگر باطل اعلام مىكند. علت بطلان نظريه ملا صدرا اين است كه وى بدن دنيوى را بهطور كلى از درجه اعتبار عود معاد ساقط كرده است؛ چراكه نزد او بدنهاى اخروى مجرد از ماده هستند و تنها داراى صورتهاى امتدادى هستند. اين نظريه با ظاهر شرع نمىسازد. همچنين بطلان نظريه ملا صدرا بر اين امر استوار است كه طبق نظر وى «اين همانى» بدن اخروى با بدن دنيوى از هم گسسته شود و بدن اخروى غير بدن دنيوى بشمار نيايد؛ در اين صورت ممكن است گفته شود اين نظريه با آيات و روايات سازگار نيست؛ اما اگر نظريه وى بيانگر اين مطلب باشد كه بدن اخروى همان بدن دنيوى است و «اين همانى» بين آن دو محفوظ و تغيير و تفاوت تنها در مواد آنها پديد آمده است، مانند تغيير و تحول در بدن مادى دنيوى از اوان كودكى به نوجوانى و از آن به بزرگسالى و پيرى كه در اين ايام و مراحل، مواد بدن چندين بار كاملاً تحول يافته، ولى درعينحال «اين همانى» بدن در تمام اين ايام محفوظ مانده و هيچ مشكلى در آن پديد نيامده است، در اين فرض نظريه مزبور با آيات و روايات تنافى نداشته و اشكال يادشده بىاساس خواهد بود <ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص47-40</ref>. | ||
#«ل»: علامه اسماعيل بن ملا سميع اصفهانى (متوفى 1277ق). وى از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند ملا على نورى حكيم متوطن اصفهان (متوفى 1246ق) بود و على التحقيق پيش از ملا على نورى فوت شده و تاريخ وفاتش ظاهراً حوالى 1243ق، سه سال قبل از نورى است. اينكه حاجى سبزوارى متوفى 1289ق در شرح حال خودش نوشته كه در ايام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعيل اصفهانى درس حكمت و كلام مىخوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد كل آخوند ملا على نورى پيوسته و حدود سه سال هم نزد وى تلمذ كرده، ظاهراً مقصودش همين محمداسماعيل است <ref>همايى، جلال، ص127-126</ref>. البته بسيارى از تعليقات كتاب با نام «اسماعيل» آمده است <ref>ر.ك: جلدهاى چهارم و پنجم</ref>. | |||
#«ه»: محمد بن معصومعلى هيدجى زنجانى (متوفى 1349ق). وى اگرچه بر منظومه سبزوارى تعليقه زده است، اما در جايى به تعليقات او بر اسفار اشاره نشده و در كتاب هم تعليقات او مشاهده نشد. اما از سوى ديگر تعليقات اندك از ميرزا ابوالحسن جلوه (متوفى 1314ق) يا تعليقههايى از فتحعلى خويى مشاهده گرديد <ref>جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44</ref>. | |||
#«ط»: سيد محمدحسين طباطبايى (متوفى 1402ق). معرفتشناسى در فلسفه اسلامى تا زمان ملا صدرا يك مسئله فلسفى بشمار نمىرفت... تا اينكه وى در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفى بودن علم و ادراك، برهان اقامه كرد و به توجيه فلسفى آن پرداخت. اين امر باعث شد كه فيلسوفان نوصدرايى و در صدر آنها علامه طباطبايى درصدد برآيند كه مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراك را به شاخه مستقلى تبديل كنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم»، كه بسيارى از ابتكارات علامه طباطبايى هم در ضمن آنها بيان شده است، دلالت بر آنچه گفتيم دارد <ref>ر.ك: علىزاده، بيوك، ص30-29</ref>. علامه در تعليقات خود بر اسفار مىنويسد: اينكه در علوم برهانى فقط از اعراض ذاتى موضوع بحث مىكنند، صرفاً يك اصطلاح و يك قرارداد نيست، بلكه مطلبى است كه مقتضاى بحثهاى برهانى در علوم برهانى است؛ همانگونه كه در كتاب برهان از منطق تبيين شده است <ref>صفدرى نياك، مرتضى، ص51</ref>. | |||
علامه طباطبايى معاد جسمانى را مانند حكيم زنوزى از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مىكند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بىشك در اين مسئله هيچ تفاوتى بين سخنان علامه و زنوزى نيست <ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص51</ref>. | علامه طباطبايى معاد جسمانى را مانند حكيم زنوزى از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مىكند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بىشك در اين مسئله هيچ تفاوتى بين سخنان علامه و زنوزى نيست <ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص51</ref>. |
ویرایش