پرش به محتوا

الحبل المتين في إحكام أحكام الدين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مى‏د' به 'می‌‏د'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏ش' به 'می‌ش')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏د' به 'می‌‏د')
خط ۴۱: خط ۴۱:
او در ابتداى هر‌ باب‌، تمام احادیث صحیح را ذیل عنوان «من الصحاح» آورده و سپس با عنوان‌ «من‌ الحسان» احادیث حَسَن و آنگاه احادیث موثق‌ را ذیل عنوان «من‌ الموثقات» می‌آورد. در بیشتر مباحث، دو‌ عنوان‌ نخست آمده‌‏اند و گاهى نیز هر سه عنوان دیده می‌شود<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55-54</ref>‏.
او در ابتداى هر‌ باب‌، تمام احادیث صحیح را ذیل عنوان «من الصحاح» آورده و سپس با عنوان‌ «من‌ الحسان» احادیث حَسَن و آنگاه احادیث موثق‌ را ذیل عنوان «من‌ الموثقات» می‌آورد. در بیشتر مباحث، دو‌ عنوان‌ نخست آمده‌‏اند و گاهى نیز هر سه عنوان دیده می‌شود<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55-54</ref>‏.


شیخ‌ بهایى‌ بیشتر به دنبال‌ بیان‌ روایات فقهى است. و بیان‌ مباحث‌ رجالى را خارج از چارچوب کتاب مى‏داند؛ ازاین‌رو، مسائل رجالى را در حاشیه یاد‌ کرده‌ است. مى‏دانیم که از بایسته‏هاى مباحث فقهى، تمسک یا طرد یک روایت است‌. بنابراین‌، گاهى در متنِ مباحث نیز مؤلف‌ ناگزیر‌ است‌ که‌ وجه‌ ضعف روایت یا‌ قوّت‌ آن را تبیین کند. در مواردى اندک‌، توصیفاتى‌ مختصر‌ درباره یک راوى را ضرورى مى‏داند؛ برای‌ مثال‌، ذیل‌ صحیحه‌ زراره‌ که‌ از امام باقر علیه‌السلام مى‏پرسد: «شما از کجا دانستید و به چه دلیل می‌گویید که مسح سر، تنها به بخشی از سر اختصاص دارد و نه به همه‌ آن؟» در دفاع از شخصیت زراره و عدم سوءنیت یا جسارت وى، به‌طور مفصل مطالبى را ایراد مى‏کند. از نکات بارز مطالب رجالى مؤلف‌ آن‌ است که وى به بررسى طرق، اهتمام ویژه داشته و گاهی نیز در توثیقات اجتهاد مى‏کند. در مواردى هم خواننده را به دیگر آثار خود همانند تعلیقاتش بر خلاصة الأقوال یا حاشیه بر کتاب من لا‌ یحضره‌ الفقیه و تهذيب الأحکام ارجاع مى‏دهد‌<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55</ref>‏.
شیخ‌ بهایى‌ بیشتر به دنبال‌ بیان‌ روایات فقهى است. و بیان‌ مباحث‌ رجالى را خارج از چارچوب کتاب می‌‏داند؛ ازاین‌رو، مسائل رجالى را در حاشیه یاد‌ کرده‌ است. می‌‏دانیم که از بایسته‏هاى مباحث فقهى، تمسک یا طرد یک روایت است‌. بنابراین‌، گاهى در متنِ مباحث نیز مؤلف‌ ناگزیر‌ است‌ که‌ وجه‌ ضعف روایت یا‌ قوّت‌ آن را تبیین کند. در مواردى اندک‌، توصیفاتى‌ مختصر‌ درباره یک راوى را ضرورى می‌‏داند؛ برای‌ مثال‌، ذیل‌ صحیحه‌ زراره‌ که‌ از امام باقر علیه‌السلام مى‏پرسد: «شما از کجا دانستید و به چه دلیل می‌گویید که مسح سر، تنها به بخشی از سر اختصاص دارد و نه به همه‌ آن؟» در دفاع از شخصیت زراره و عدم سوءنیت یا جسارت وى، به‌طور مفصل مطالبى را ایراد مى‏کند. از نکات بارز مطالب رجالى مؤلف‌ آن‌ است که وى به بررسى طرق، اهتمام ویژه داشته و گاهی نیز در توثیقات اجتهاد مى‏کند. در مواردى هم خواننده را به دیگر آثار خود همانند تعلیقاتش بر خلاصة الأقوال یا حاشیه بر کتاب من لا‌ یحضره‌ الفقیه و تهذيب الأحکام ارجاع می‌‏دهد‌<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55</ref>‏.


واژگان نامأنوس و کم‌کاربرد، در احادیث فقهى، کمتر از دیگر احادیث به چشم‌ مى‏خورد‌، چراکه بیشتر آن‏ها، بیان‌گر‌ دستورالعمل‏هاى‌ روزمره هستند. اما به فراخور موضوعات فقهى، لغاتى دیده می‌شود که خواننده، معانى لغوى یا اصطلاحى آنها را نمى‏داند. شیخ بهاءالدین در شرح احادیث به این نکته توجه داشته است‌ و سعى‌ کرده تا بعضى از واژگان را توصیف کند؛ برای نمونه، او واژگانى همچون الاسدال، الذقن، القصاص؛ التور‌، الکعب و... را تبیین کرده‌ است‌. روش مؤلف در تبیین، گاه بیان اجمالى معناى واژه است و گاهى نیز مؤلف به مباحث فقه‌اللغة واژه‌ای مى‏پردازد؛ برای مثال معانى چهارگانه «کعب» را بیان مى‏کند و سپس‌ به‌‌صورت مفصل به بررسى یکایک معانى آن‌ها ‏و تطور معانی پرداخته و در پایان قول مختارش را تبیین می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>‏.
واژگان نامأنوس و کم‌کاربرد، در احادیث فقهى، کمتر از دیگر احادیث به چشم‌ مى‏خورد‌، چراکه بیشتر آن‏ها، بیان‌گر‌ دستورالعمل‏هاى‌ روزمره هستند. اما به فراخور موضوعات فقهى، لغاتى دیده می‌شود که خواننده، معانى لغوى یا اصطلاحى آنها را نمی‌‏داند. شیخ بهاءالدین در شرح احادیث به این نکته توجه داشته است‌ و سعى‌ کرده تا بعضى از واژگان را توصیف کند؛ برای نمونه، او واژگانى همچون الاسدال، الذقن، القصاص؛ التور‌، الکعب و... را تبیین کرده‌ است‌. روش مؤلف در تبیین، گاه بیان اجمالى معناى واژه است و گاهى نیز مؤلف به مباحث فقه‌اللغة واژه‌ای مى‏پردازد؛ برای مثال معانى چهارگانه «کعب» را بیان مى‏کند و سپس‌ به‌‌صورت مفصل به بررسى یکایک معانى آن‌ها ‏و تطور معانی پرداخته و در پایان قول مختارش را تبیین می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>‏.


مؤلف ارجمند به‌ندرت در مباحث ادبی به اقوال دانشمندان‌ اشاره‌ مى‏کند‌، و در اینجا نیز همان مبناى پیش‌گفته در اربعین حدیث‌ را دنبال کرده و چنانچه اقوال دانشمندان با سخنان معصومان سازگار نباشد، گفته‏هاى دانشمندان را نادرست مى‏داند. برای نمونه‌، در‌ معناى‌ باء در آیه شریفه: «اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» (سوره‌ مائده آیه 6)، امام باقر(ع) آن را براى تبعیض مى‏داند، و حال‌آنکه نحویان و مفسران اهل‌سنت معناى آن را براى‌ «الصاق» مى‏پندارند‌. [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] این گمان را ابتدا این‌چنین ردّ مى‏کند: «به کلام کسی که‌ «باء» را در اینجا تنها به معنای الصاق می‌داند، توجه نمی‌شود» و آنگاه مى‏نویسد: سیبویه در هفده جا‌ از‌ کتابش تصریح کرده که «باء» به معناى تبعیض، در لغت عرب نیامده است‌ و حال‌آنکه اَصمعى، شدیداً اصرار دارد که «باء» به معناى تبعیض استعمال مى‏گردد و حال‌آنکه‌ اصمعى‌ بیشتر و بهتر از سیبویه به کلمات عرب و مقاصد آن‏ها آگاه است؛ بنابراین‌، بسیارى‌ از‌ نحویون با اَصمعى هم‏داستان شده و «باء» در آیه شریفه: «عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اَللّهِ» (سوره انسان، آیه 6) را نیز تبعیضیه خوانده‌‏اند. و سپس مى‏افزاید که روایت امام باقر(ع) براى نحویون حجت است‌ و کفایت‌ مى‏کند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>‏.
مؤلف ارجمند به‌ندرت در مباحث ادبی به اقوال دانشمندان‌ اشاره‌ مى‏کند‌، و در اینجا نیز همان مبناى پیش‌گفته در اربعین حدیث‌ را دنبال کرده و چنانچه اقوال دانشمندان با سخنان معصومان سازگار نباشد، گفته‏هاى دانشمندان را نادرست می‌‏داند. برای نمونه‌، در‌ معناى‌ باء در آیه شریفه: «اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» (سوره‌ مائده آیه 6)، امام باقر(ع) آن را براى تبعیض می‌‏داند، و حال‌آنکه نحویان و مفسران اهل‌سنت معناى آن را براى‌ «الصاق» مى‏پندارند‌. [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] این گمان را ابتدا این‌چنین ردّ مى‏کند: «به کلام کسی که‌ «باء» را در اینجا تنها به معنای الصاق می‌داند، توجه نمی‌شود» و آنگاه مى‏نویسد: سیبویه در هفده جا‌ از‌ کتابش تصریح کرده که «باء» به معناى تبعیض، در لغت عرب نیامده است‌ و حال‌آنکه اَصمعى، شدیداً اصرار دارد که «باء» به معناى تبعیض استعمال مى‏گردد و حال‌آنکه‌ اصمعى‌ بیشتر و بهتر از سیبویه به کلمات عرب و مقاصد آن‏ها آگاه است؛ بنابراین‌، بسیارى‌ از‌ نحویون با اَصمعى هم‏داستان شده و «باء» در آیه شریفه: «عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اَللّهِ» (سوره انسان، آیه 6) را نیز تبعیضیه خوانده‌‏اند. و سپس مى‏افزاید که روایت امام باقر(ع) براى نحویون حجت است‌ و کفایت‌ مى‏کند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>‏.


تبلور اصلى کتاب حبل‌المتین، مباحث مهم فقهى است. مؤلف‌، توانمندى‌ خود را در فقاهت و فهم دقیق روایت‌ به‌ نمایش‌ گذاشته است. او براى استنباط احکام الهى‌ گاه‌ در رفع تعارض چند روایت مى‏کوشد و گاه به‌ناچار تسلیم روایتى‌ ضعیف‌ مى‏گردد و عمل اصحاب‌ را‌ جابر ضعف سند مى‏داند. و گاه برداشت‏هاى عالمان پیشین از روایتی را تأیید و یا رد مى‏کند‌. او – چنان‌که لازمه مباحث فقهى است - گاهى روایاتى را به‌عنوان دلیل یا‌ مؤید استنباط خود ذکر‌ مى‏کند<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>‏.
تبلور اصلى کتاب حبل‌المتین، مباحث مهم فقهى است. مؤلف‌، توانمندى‌ خود را در فقاهت و فهم دقیق روایت‌ به‌ نمایش‌ گذاشته است. او براى استنباط احکام الهى‌ گاه‌ در رفع تعارض چند روایت مى‏کوشد و گاه به‌ناچار تسلیم روایتى‌ ضعیف‌ مى‏گردد و عمل اصحاب‌ را‌ جابر ضعف سند می‌‏داند. و گاه برداشت‏هاى عالمان پیشین از روایتی را تأیید و یا رد مى‏کند‌. او – چنان‌که لازمه مباحث فقهى است - گاهى روایاتى را به‌عنوان دلیل یا‌ مؤید استنباط خود ذکر‌ مى‏کند<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>‏.


به‌طورمعمول، نویسنده‌ به‌ استدلال‏هاى اندیشمندانى چون: ابن‌جنید، صدوقین، سید مرتضى، شیخ طوسى، محقق حلى، علامه حلى، ابن‌حمزه‌، ابن‌براج‌، ابن‌ادریس و شهید، توجه ویژه دارد<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
به‌طورمعمول، نویسنده‌ به‌ استدلال‏هاى اندیشمندانى چون: ابن‌جنید، صدوقین، سید مرتضى، شیخ طوسى، محقق حلى، علامه حلى، ابن‌حمزه‌، ابن‌براج‌، ابن‌ادریس و شهید، توجه ویژه دارد<ref>ر.ک: همان</ref>‏.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش